یافتن حقیقت رو از کجا شروع کنم؟؟؟

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
بنظرم دین و اخلاق خوب هستند. این جمله رو هم سرمشق خودت قرار بده هر انچه را برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و بلعکس.
در کل خوش ب حال اونی ک نیست و نبود
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهر حال الان ی جامعه کوچیک رو تو همین تاپیک میبینیم دیگه...میبینید اختلاف نظرات رو؟؟ حالا این رو به کل جهان بخوایم بسط بدیم چی میشه؟؟

مشکل شما همینه دیگه.شما میخای از کسی که ریاضی بلد نیس بپرسی 2*2 چند میشه.
شما که الان به جایی رسیدی که دچار تردید شدی باید برای برطرف شدن تردیدت جاهایی مراجعه کنی که تردیدت برطرف بشه نه اینکه بیشتر گمراه بشی.
شما اگه تحمل اختلاف نظر رو نداشته باشی و نتونی با عقلت نظرات مختلف و عواقبش رو سبک و سنگین کنی که نمیتونی روی اون نقطه صفری که من گفتم وایسی.
با توجه به صحبتایی که شد و پاسخایی که شما دادین بنظرم بهتره شما اول ببینی مشکلت چیه چون احساس میکنم شما بیشتر باید به ذهنیات خودت توجه کنی یعنی هنوز خودتونم نمیدونین چی میخاین.بعدا ببینی چه راههایی برای رفع مشکلت وجود داره.کدوم راه منطقی تره نه سریعتر.
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مشکل شما همینه دیگه.شما میخای از کسی که ریاضی بلد نیس بپرسی 2*2 چند میشه.
شما که الان به جایی رسیدی که دچار تردید شدی باید برای برطرف شدن تردیدت جاهایی مراجعه کنی که تردیدت برطرف بشه نه اینکه بیشتر گمراه بشی.
شما اگه تحمل اختلاف نظر رو نداشته باشی و نتونی با عقلت نظرات مختلف و عواقبش رو سبک و سنگین کنی که نمیتونی روی اون نقطه صفری که من گفتم وایسی.
با توجه به صحبتایی که شد و پاسخایی که شما دادین بنظرم بهتره شما اول ببینی مشکلت چیه چون احساس میکنم شما بیشتر باید به ذهنیات خودت توجه کنی یعنی هنوز خودتونم نمیدونین چی میخاین.بعدا ببینی چه راههایی برای رفع مشکلت وجود داره.کدوم راه منطقی تره نه سریعتر.
اینا ذهنیت منه:
1-چجوری و از کجا باید شروع کنم دنبال حقیقت گشتن؟
2-چجوری بین نظرات مختلف و متنوع حقیقت رو پیدا کنم؟
3-اگه فهمیدم چیزی حقیقته که باب میل من نبد،چجوری عقل و احساسم رو با هم منطبق کنم؟
همین
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینا ذهنیت منه:
1-چجوری و از کجا باید شروع کنم دنبال حقیقت گشتن؟
2-چجوری بین نظرات مختلف و متنوع حقیقت رو پیدا کنم؟
3-اگه فهمیدم چیزی حقیقته که باب میل من نبد،چجوری عقل و احساسم رو با هم منطبق کنم؟
همین

متاسفانه من و امثال من نمیتونیم پاسخگوی سوالات شما باشیم بخاطر اینکه ما خودمونم اطلاعات کامل نداریم.
راهی که برای پیدا کردن حقیقت از نظر من بود رو به شما گفتم.تا اونجاییکه من متوجه شدم شما اساسا با داشتن و نداشتن دین و اینکه کدوم دین بهتره مشکل دارین.پس باید همه ادیان و مذاهب و فرقه ها رو فقط از طریق کتب معتبرشون و عالمان واقعیشون بررسی کنین نه از من و امثال من و تجربه های شخصی من و دوستای من و...
حقیقت چیزیه که به هیچ عنوان بدی درش نباشه از هر لحاظ که بسنجی.خوب سنجیدن این موضوع در وسع انسان نیس چون عقل انسان محدودیت داره.
یه چیز دیگه اینکه اون دین و مذهبی که بررسی میکنین به پیروانش هیچ توجهی نکنین.نمونه واضحش اون چیزیکه شما تو این 25 سال تو قرآن خوندین و اون چیزی که به اسم مسلمانی و اسلام اجرا میشه.میبینین که تفاوت بسیاره.
مطمئن باشین عقل و احساس در تشخیص خوبی هر دو با هم همسو هستند.هیچ موقع عقل یه چیزی رو خوب نمیگه که احساس اون رو بد بگه مگر اینکه احساسات درست جهت دهی نشن.
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید من فعلا حال و حوصله و وقت حرف زدن رو ندارم.........




 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه حقایقی؟ حقایق چیه؟؟ مثلا تو این مایه ها که بهشت تو آسمونا نیست....!؟ یا جورای دیگه؟. تو مایه های دیگه....
همچنان حال و حوصله حرف زدن ندارم:Dخخ
 

mahdis.

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینا ذهنیت منه:
1-چجوری و از کجا باید شروع کنم دنبال حقیقت گشتن؟
2-چجوری بین نظرات مختلف و متنوع حقیقت رو پیدا کنم؟
3-اگه فهمیدم چیزی حقیقته که باب میل من نبد،چجوری عقل و احساسم رو با هم منطبق کنم؟
همین
سعيد تو از يه طرف ميگي من طفلم و بقيه بايد دست منو بگيرن تا شروع به راه رفتن كنم...
از يه طرف ميگي عقايد 1ميليارد نفر با هم تناقض داره و من بايد حرف كي رو گوش كنم؟
از يه طرف ديگه ميگي كلا بايد از يه جايي شروع كنم كه اول به من ثابت شه خدا و قرآنشو قبول كنم بعد به حرفشون گوش كنم.
ولي هنوز منشا خواستتو از جايي پيدا نكردي كه حقيقت كجاس و چيه؟
تا الانم كه پدرانت ميگفتن حقيقت تو از دين اسلام و اطاعت از خدا ،اونم رد كردي.
ديگه چي ميمونه؟
من ديشبم اينجا پست گذاشتم ،منظورم اين بودش كه تو با دليل سستي دين قبليتو رها كردي.
تو انقدري دليل قانع كننده براي خودت نياوردي كه بخواي ترك مذهب كني.
وقتي دوستمو برات مثال زدم،منظورم اين بود:اون اول رفته بود يه دين ديگه رو ديده بود بعد به مذهب خودش و خداي خودش گير داده بود كه چرا اينجوري چرا اونجوريه...
اما تو چون دل و عقلتو سيراب نكردي از تعمق دچار ترديد شدي و يكباره طنابو پاره كردي.
تك تك ما آدما هر كدوممون يه ظرفيتايي داريم.تا يه جايي ميتونيم يه چيزايي رو بفهميم.مثال حرفم اين باشه:كسي هست كه انسان كامل باشه؟نه.نيس.
تو اول اومدي ميگي من هيچي و هيچ كسو قبول ندارم چون ممكنه اون به من بي راهه نشون بده بعد اومدي ميگي من حقيقت ميخوام.از كجا پيداش كنم؟
نظرات مختلف ديگران براي خودشونه،اين تويي كه بايد ذهنيت خودتو به كار ببري و انتخاب كني.
همه ماهاي ديگه هم همينطور هستيم.ببين من و 2نفر ديگه از بچه ها هي به سحر ميگيم نمازتو به عربي بخون نه به فارسي اما اون حرف خودشو ميزنه چون با عقل خودش فكر ميكنه كه بهتر راه خودشه و فارسي خوندن رو انتخاب ميكنه.
تو اول به خودت يه نگا بنداز.ببين خود تو چي هستي، كي هستي.
تازه همين الانش تو تاپيك هي بچه ها ميگن برو اين كتابو بخون اون كتابو بخون تو پست گذاشتي اگه با عقل و احساسم جور نبود چي؟
خب تو اگه به حقيقت رسيدي بايد قبولش كني چون حقيقتي غير اون نيس اگه يه سري سليقه دلي و عقلي داري كه با اونا جور نبود پس ديگه هيچي...ديگه چه راهي جز تاريكي و بي راهه ميمونه برات؟
آخرين راهنماييم برات اينه:اول تفكيك كن چي رو قبول داري چي رو قبول نداري بعد همونو سرنخ كن برو دنبالش.
برات آرزو ميكنم راه يه آدمي مثه شريعتي رو بري.
 
آخرین ویرایش:

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کلن نخوندم مطالب و نظراتو.....بذار ساده بگم..

عاقا ما مخلوقه خداییم....اینجا هم چند وقتی مهمونیم و برمیگردیم بعدش پیشش...

کسی که مارو خلق کرده،گفته عاقا خیر اتون اینه که این کارو کنید.....

مثالت بزنم که بهتر بفهمی،مثلن سعید یه ماشین ساخته چوب کبریت از زباله های غیر قابله تجزیه میسازه....خو این با اینکه مسخره س و اصلن به تیریپه این نمیخوره که حال داشته باشه بره از سره کوچه کبریت بخره،کشفه بزرگیه...

کی از همه بهتر میدونه این دستگاه چه جوری بهتر تر کار میکنه؟چه جوری کار کنه عمرش بیشتر میشه و کاراییش هم بیشتر؟کی از همه بهتر میدونه صلاحه دستگاه پیشه کیه؟

خالقه این دستگاه و همانا سعید.....


خالقه ما بهترین راهه خوشبختی و سعادته مارو جلوی پامون گداشته.....خواه پند گیر و خواه ملال....
 

mirza_seraj

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
اینو کلا به چهار نفر تا حالا گفتم.دیگه اینجا علنیش میکنم اصلا هم ابایی ندارم....من دیگه نه نماز میخونم،نه روزه خواهم گرفت و نه دیگر احکام اسلامی.در واقع دیگه اصلا مسلمون نیستم.شاید با شنیدن این حرفام بعضی دوستای اینجام از من بدشون بیاد،نمیدونم.ولی دیگه تصمیم رو گرفتم.ترک اسلام من بخاطر ناحق بودن اسلام نبود یا اینکه دوسدارم بی خیالی طی کنم و دیگه هیچوقت به چیزی پابند نباشم.همین دو سه هفته پیش،ی روز دقیقا سر نماز ظهر،وسط نماز،نمازمو عمدا رها کردم.اخه چه نمازی؟ چه کشکی؟ من چرا اصلا باید خم و راست بشم؟ ایا این حقه واقعا؟ ایا تشنگی کشیدن و خمس دادن حقیقت واقعیه؟ تا کی میخوام الکی همینجوری برم جلو؟؟ از بچگی بهم گفتن این خداست اینا قرانه اینم پیامبر و اماما.اینا همه مقدسن یالا حالا شروع کن به پرستش و احترامشون!!! این سینه زدنا،حسین حسین گفتنا، عزاداریا، زیارت رفتنا و ..... اینا واقعا به چه درد من میخورن؟(تفکر)
بخون،بخور،نخور،بخواب،برو،نرو،ببر،نبر......با این فعلا بزرگ شدیم
چند وقتی بود فکرم درگیر بود تا اینکه دیگه یهو از اسلام اومدم بیرون و الان هیچ دینی ندارم
25 سالمه الان....ربع قرن عمر کردم.نمیدونم چقد تا مرگم فرصت دارم.درس کار زندگی بدبختی....وقت میشه ایا به حقیقتی رسید بالاخره یا نه
هر کسی هم ی چیزی میگه.یکی با دلیل میگه خدا نیست.یکی مستدل میگه خدا هستت.یکی میگه اسلام خوبه.یکی میگه اسلام بده.یکی میگه دین بکی میگن بی دینی ......کلا نمیدونم.... مثلا حبابی توی هوا سرگردانم.
بعد جالبه یبار از ی سخنران مذهبی که اومده بود شهرمون در مورد پیدا کردن حقیقت سوال کردم،گفت اگه وقت میکنی برو پیدا کن(با لحن منفی).یعنی هیچی دیگه! معلومه اصلا پس وظیفه انسان چیه روی زمین؟؟؟ صرفا تقلید؟؟!!!!!
الان میخوام خودم حقیقت رو حالا به اندازه وسع و توانم پیدا کنم....حالا از کجا باید شروع کنم؟ بعد هزار تا کتاب رو خوندم.هر کی هم ی چیزی گفت.ایا حقیقت اون چیزیه که من برداشت میکنم؟ ایا ممکن نیست خطا کنم؟؟ اگه عقلم ی چیزی گفت ولی قلبم چیز دیگه ای،چکار کنم؟ چجوری اینا رو همسو کنم؟؟ و سوال و سوال و سوال سوالتی دیگر.......
دوسدارم خواهرام،برادرام،اونایی که جای پدر و مادر من هستن بیان اینجا کمکم کنن...ببینم من باید چکار کنم بالاخره؟ کجا برم؟
پیشاپیش ممنون از همگی

سلام ....
داداش من اصن از این راهنمایی ها بلد نیستم
ولی میتونم بگم که خداااااااا خودت با ظهور ولیت (با اطمینان میگم) حقیقت دین را آشکار کن ...



.... بیخیال
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
اینو کلا به چهار نفر تا حالا گفتم.دیگه اینجا علنیش میکنم اصلا هم ابایی ندارم....من دیگه نه نماز میخونم،نه روزه خواهم گرفت و نه دیگر احکام اسلامی.در واقع دیگه اصلا مسلمون نیستم.شاید با شنیدن این حرفام بعضی دوستای اینجام از من بدشون بیاد،نمیدونم.ولی دیگه تصمیم رو گرفتم.ترک اسلام من بخاطر ناحق بودن اسلام نبود یا اینکه دوسدارم بی خیالی طی کنم و دیگه هیچوقت به چیزی پابند نباشم.همین دو سه هفته پیش،ی روز دقیقا سر نماز ظهر،وسط نماز،نمازمو عمدا رها کردم.اخه چه نمازی؟ چه کشکی؟ من چرا اصلا باید خم و راست بشم؟ ایا این حقه واقعا؟ ایا تشنگی کشیدن و خمس دادن حقیقت واقعیه؟ تا کی میخوام الکی همینجوری برم جلو؟؟ از بچگی بهم گفتن این خداست اینا قرانه اینم پیامبر و اماما.اینا همه مقدسن یالا حالا شروع کن به پرستش و احترامشون!!! این سینه زدنا،حسین حسین گفتنا، عزاداریا، زیارت رفتنا و ..... اینا واقعا به چه درد من میخورن؟(تفکر)
بخون،بخور،نخور،بخواب،برو،نرو،ببر،نبر......با این فعلا بزرگ شدیم
چند وقتی بود فکرم درگیر بود تا اینکه دیگه یهو از اسلام اومدم بیرون و الان هیچ دینی ندارم
25 سالمه الان....ربع قرن عمر کردم.نمیدونم چقد تا مرگم فرصت دارم.درس کار زندگی بدبختی....وقت میشه ایا به حقیقتی رسید بالاخره یا نه
هر کسی هم ی چیزی میگه.یکی با دلیل میگه خدا نیست.یکی مستدل میگه خدا هستت.یکی میگه اسلام خوبه.یکی میگه اسلام بده.یکی میگه دین بکی میگن بی دینی ......کلا نمیدونم.... مثلا حبابی توی هوا سرگردانم.
بعد جالبه یبار از ی سخنران مذهبی که اومده بود شهرمون در مورد پیدا کردن حقیقت سوال کردم،گفت اگه وقت میکنی برو پیدا کن(با لحن منفی).یعنی هیچی دیگه! معلومه اصلا پس وظیفه انسان چیه روی زمین؟؟؟ صرفا تقلید؟؟!!!!!
الان میخوام خودم حقیقت رو حالا به اندازه وسع و توانم پیدا کنم....حالا از کجا باید شروع کنم؟ بعد هزار تا کتاب رو خوندم.هر کی هم ی چیزی گفت.ایا حقیقت اون چیزیه که من برداشت میکنم؟ ایا ممکن نیست خطا کنم؟؟ اگه عقلم ی چیزی گفت ولی قلبم چیز دیگه ای،چکار کنم؟ چجوری اینا رو همسو کنم؟؟ و سوال و سوال و سوال سوالتی دیگر.......
دوسدارم خواهرام،برادرام،اونایی که جای پدر و مادر من هستن بیان اینجا کمکم کنن...ببینم من باید چکار کنم بالاخره؟ کجا برم؟
پیشاپیش ممنون از همگی
کاری که لازم بوده رو کردی. حالا سعی کن یه مدت آروم و بی فکر باشی . به مرور میتونی حقیقت خودت و حقیقت هستی رو پیداش کنی. سعی کن یه سال بی فکر بمونی تا به تعادل برسی.
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
یافتن حقیقت رو از اینجا شروع کن!!!

یافتن حقیقت رو از اینجا شروع کن!!!

سلام. این حرفایی که الان میخوام بزنم رو با خودم قرار گذاشته بودم یکم اطلاعاتم بره بالاتر بعد بنویسم ، ولی چون یکی از دوستان یه مسئله ای رو لطف کردن مطرح کردن ، این حرفارو با تمام نقایص و کاستی هام ، با شما در میون میذارم ، امیدوارم ببخشید.

لطفا اگه حوصله شو داشتید ، کامل بخونید متن رو.

اولا اینکه طرح سوال دوستمون آقای سعید پلیمر ، خیلی خوبه ، چرا؟ چون اگه شما میخوای از یه درختی میوه ی آبدار بدست بیاری ، باید کود پاش بریزی ،شاید از نظر بعضی از بچه مذهبی ها ، شاید این حرفای آقای سعید مثل کود متعفن باشه ، ولی از نظر من خیلی هم مفید و لازمه برای رشد کردن ، این از این.

دوم اینکه ، طرح همچین سوالی ، نشونه ی اینه که دوستمون مثل خیلی ها ، خودشو به خواب نزده ، بلکه احساس کرده که خواب بوده و میخواد بیدار بشه ، بیدار شدن خیلی خوبه دیگه ، نه؟

حالا این خواب ، واقعا خواب بوده؟ جوابش اینه که بله. بیدار اون کسی هست که هوشیار باشد ، ماها بدون اینکه فکر کنیم ، دیدیم که پدر و مادرمون نماز خوندن ، خب ما هم خوندیم ، مراسم عزاداری دیدیم و ما هم همینجوری یه چوب برداشتیم و بالا و پایین کردیم ، دیگه هیچ وقت فکر نکردیم که چرا؟ برای چی؟

و همین فکر نکردن ها دو تا چیز رو باعث میشه:

1- دین ما مثل حباب روی آب میشه ، تا یکی یه فوتی میکنه دین ما ناپدید میشه.

2- بی دین ها از جهل ماها سو استفاده میکنن. چطوری؟ عرض میکنم خدمتتون:

به عنوان مثال ، ما می آییم مراسم قمه زنی در روز عاشورا راه میندازیم ( حالا چه از روی علاقه ، چه عشق ، چه هرچی ، من کاری ندارم) ، وقتی اینکارو انجام میدیم ، این یک امتیاز منفی هست و درباره اش فکر ها میشه و در یه جایی استفاده میشه ، کجا؟ داعش. این یکی.
خب حالا دینی که گفته آسیب زدن به خود مثل آسیب به دیگرانه ، ما اینو متوجه نیستیم و به اسم دین جهالت هایی از ما سر میزنه که مایه ی ننگ میشه. در حالی که به ما از طرف بزرگان دین سفارش شده : به اسم دین ، کاری نکنید که مایه ی شرمساری و ننگ ما بشید...

در خیبر تمام دروازه های قلعه بسته بود و انقدر پیامبر و یارانش در سختی و تنگنا قرار گرفته بودند و چیزی برای خوردن نبود که گوشت اسب رو می خوردند تا زنده بمانند ، یک چوبان با چند هزار گوسفند در حال بازگشت از چرا ، از راه رسید و وضعیت را دید ، سمت پیامبر آمد و گفت: من هم از روی ناچاری بر اینها بردگی میکنم ، بیایید گوسفند ها را به شما دهم و مرا به غلامی قبول کنید ، پیامبر گفت : گوسفند ها مال خودت است؟ چوپان گفت نه ، قرار بود آنها را به داخل قلعه ببرم ، پیامبر گفت آنها نزد تو امانت است ، آنها را ببر تحویل بده و بیا...

این دین ماست که امانت دشمن رو نیز امانت میداند ، ما هم در مقابل دشمن عملیات انتحاری انجام میدهیم ، دشمن هم در یه جایی ازش استفاده میکنه ، کجا؟ همون عملیات انتحاری وهابی ها و رفتن به بهشت و فلان و بهمان. این دوتا.

ما می آییم روز عاشورا عزاداری میکنیم ، گریه میکنیم( خب این جای خود ، کاری نداریم) ، ولی نمیدانیم که برای چه گریه میکنیم؟ چرا اینطوری دین رو ماتم و غم فرض میکنیم ، از خانم زینب میپرسند که عاشورا رو چجوری دیدی؟ میگه من غیر از زیبایی ندیدم. طرف خودش میگه من زیبایی ها رو دیدم ، بعد ما می آییم گاهی وقتا هم یه حرفایی در میاریم که آی فلان شد بهمان شد ، بعضی ها فکر میکنن مثلا داشته شوخی میکرده ، یا خواسته کم نیاره اینجوری گفته...
یا مثلا وقتی میگن عاشورا ، ما فقط یاد تشنگی ها می افتیم...
بابا تشنگی ظاهر قضیه ست ، تشنه ماییم که خداوند باران رحمتش رو در تمام عالم نازل کرده ولی همچنان تشنه لبان می گردیم.
دین شادیست ، خداوند اصلا مظهر شادیست ، مگر نه اینکه در قرآن در سوره یونس 62 میگه : آگاه باشید که دوستان و اولیای خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.

هر انسانی خلق شده برای کامل شدن ، و پیامبر هدف از بعثتش رو تکمیل اخلاق معرفی کرده. آیا اخلاق ، مغایرتی با انسانیت داره؟
شما هر جای دنیا برید ، یه جایی رو میتونید پیدا کنید که اونجا بداخلاقی چیز خوبی باشه؟

خیلی ها فرض میکنن مادیات و معنویات از هم جداست ، در حالی که اصلا اینطور نیست ، مگر پیامبر ما اوج معنویت نیست؟ پس چرا میگه از دنیای شما زن و عطر و نماز رو دوست دارم. فکر میکنید نماز معنویت هست و زن مادیات؟ نه ، همه اش یه چیزه ، اصلا چرا میگیم خداوند تک است و چرا میگیم قل هو الله احد؟ چون خداوند تجلی وحدت است و اون وحدتش در آفریده هاش متجلی شده ، و ما هم آفریده ی خداییم ، ما خلیفه ی وحدانیت خداییم ، هرچیزی که شما رو به سمت وحدت ببره ، شما رو شاد میکنه و اون کار ، کاری خدایی است و هرکاری که شما رو به سمت کثرت ببره ، اون کار خوب نیست. شادی وحدت است و غم کثرت است.

اصلا چرا دنیای امروز با اینهمه تکنولوژی و امکانات باز روز به روز افسردگی و پریشانی درش زیاد تر میشه؟ چون انسان ها دارن از وحدت دور میشن و به سمت کثرت میرن. همه ی آفریده های خدا یکیه ، شما هرچیزی رو در طبیعت مشاهده کنید اون یک چیزه و اون همه اش آیات خداست.

خداوند در نهایت زیبایی همه چیز رو آفریده ، شما نگاه کنید ، و دوباره نگاه کنید ، و سه باره نگاه کنید ، آیا در آفریده های خدا چیزی غیر از زیبایی میبینید؟
حتی آفرینش شیطان نیز خیلی زیباست. شیطان با اینکه مطرود هست ولی باز نشانه و آیت خداست و در اون یگانگی و وحدت خداوند ، قابل تامل هست ، اگه به شما بگن قرآن رو باز کنید و دستتون رو بذارید روی کلمه ی شیطان ، شما میگید نه من وضو ندارم که آخه ، خب مگه شیطان نیست؟ دست بذار روش دیگه ، ها؟ پس میبینید که قرآن وحدت است و اینکه میگیم همه اش یک چیزه یعنی همین ، خداوند زیبا ، آیا شیطانی غیرزیبا می آفریند؟ خیر ، ما که با شیطان خصومت شخصی نداریم ، اصلا شیطان گمراه کننده نیست که ، شیطان افشاگری میکنه ، چطوری؟ مگر نه اینکه ما یه روزی بود که با خدا پیمان بستیم ، یادتون نمیاد که خداوند گفت : به یاد آرید روزی رو که با شما پیمان بستیم..... شیطان میاد افشاگری میکنه و میخواد ثابت کنه که نه ، شما دیدی پیمانت رو شکستی با خداوند؟
شیطان سرباز خداونده ، شیطان تاریکی ایجاد میکنه تا نور بهتر بدرخشد. خداوند مگر نور نیست؟ مگر زیبایی نور نیست؟ در تاریکی نور بهتر دیده میشود یا در روشنایی؟
خداوند هرچه آفرید ، زیبایی هست و لطف. شما لطفی بزرگتر از عشق میتونید پیدا کنید؟ خداوند عشق به زیبایی رو در وجود ما قرار داد. من کاری به نماز ندارم ، ولی میخوام شما به من یک راهی یاد بدید که من بتونم به خدا بگم خدایا انقدر به من لطف کردی و نشانه هات رو به من نشون دادی که از شدت تشکر و قدردانی ازت ، داره قلبم پاره پاره میشه. بلد هستید یه راهی ، یه چیزی که بشه به ازای همین چشمی که به من داده شده تا ببینم ، بتونم تشکر کنم؟

به نظر من اول از همه باید به این گفته برسیم: الم یعلم بان الله یری؟ ( آیا ندانستی که خداوند می بیند؟)
باید اول به این باور برسیم که خدا می بینه.
و بعد از اینکه این رو فهمیدیم ، پایه و اساس تمام کارهامون رو این قرار بدیم: انما اعظکم بواحده : ان تقوموا لله... (پیامبر بزرگ: شما را فقط و فقط به یه چیز سفارش میکنم : که قیام کنید به خاطر خدا)
یعنی هرکاری انجام میدیم ، فقط خدا رو درش ببینیم ، به خاطر خدا قدم برداریم. درس میخونیم ، بگیم به خاطر خدا بود ، خوبی میکنیم ، بگیم برای خدا بود ، زندگی میکنیم ، بفهمیم برای خدا بود ، به یک کودک لبخند می زنیم ، بدانیم برای خدا بود. همون وحدتی که قبلا گفتم ، بیاییم در کارهامون پیاده کنیم و از بین n تا کار ، فقط و فقط یک هدف داشته باشیم و اون هم "به خاطر خدا" بودن باشه.

بعد از اینکه کمی راه افتادیم و زیبایی های خداوند رو دیدیم ، بریم تحقیق کنیم ببینیم دیگه خداوند چه زیبایی دارد؟ دیگه چه خبره در عالم خلقت؟

به نظر من ، اگر واقعا بدون غرض و با رعایت انصاف به آفریده های خدا بنگرید ، غیر از زیبایی نخواهید دید. بنده به شخصه گاها انقدر در کارهای خداوند زیبایی می بینم که اصلا عقل از سرم میپره و احساس میکنم روحم داره صیقل میخوره.

حالا من زیاد حرف زدم و نمیدونم تا چه اندازه تونستم مطلب رو بیان کنم. باز شما نظرتون رو بفرمایید من اگر چیزی به یادم افتاد بیان میکنم
 
آخرین ویرایش:

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سعيد تو از يه طرف ميگي من طفلم و بقيه بايد دست منو بگيرن تا شروع به راه رفتن كنم...
از يه طرف ميگي عقايد 1ميليارد نفر با هم تناقض داره و من بايد حرف كي رو گوش كنم؟
از يه طرف ديگه ميگي كلا بايد از يه جايي شروع كنم كه اول به من ثابت شه خدا و قرآنشو قبول كنم بعد به حرفشون گوش كنم.
ولي هنوز منشا خواستتو از جايي پيدا نكردي كه حقيقت كجاس و چيه؟
تا الانم كه پدرانت ميگفتن حقيقت تو از دين اسلام و اطاعت از خدا ،اونم رد كردي.
ديگه چي ميمونه؟
من ديشبم اينجا پست گذاشتم ،منظورم اين بودش كه تو با دليل سستي دين قبليتو رها كردي.
تو انقدري دليل قانع كننده براي خودت نياوردي كه بخواي ترك مذهب كني.
وقتي دوستمو برات مثال زدم،منظورم اين بود:اون اول رفته بود يه دين ديگه رو ديده بود بعد به مذهب خودش و خداي خودش گير داده بود كه چرا اينجوري چرا اونجوريه...
اما تو چون دل و عقلتو سيراب نكردي از تعمق دچار ترديد شدي و يكباره طنابو پاره كردي.
تك تك ما آدما هر كدوممون يه ظرفيتايي داريم.تا يه جايي ميتونيم يه چيزايي رو بفهميم.مثال حرفم اين باشه:كسي هست كه انسان كامل باشه؟نه.نيس.
تو اول اومدي ميگي من هيچي و هيچ كسو قبول ندارم چون ممكنه اون به من بي راهه نشون بده بعد اومدي ميگي من حقيقت ميخوام.از كجا پيداش كنم؟
نظرات مختلف ديگران براي خودشونه،اين تويي كه بايد ذهنيت خودتو به كار ببري و انتخاب كني.
همه ماهاي ديگه هم همينطور هستيم.ببين من و 2نفر ديگه از بچه ها هي به سحر ميگيم نمازتو به عربي بخون نه به فارسي اما اون حرف خودشو ميزنه چون با عقل خودش فكر ميكنه كه بهتر راه خودشه و فارسي خوندن رو انتخاب ميكنه.
تو اول به خودت يه نگا بنداز.ببين خود تو چي هستي، كي هستي.
تازه همين الانش تو تاپيك هي بچه ها ميگن برو اين كتابو بخون اون كتابو بخون تو پست گذاشتي اگه با عقل و احساسم جور نبود چي؟
خب تو اگه به حقيقت رسيدي بايد قبولش كني چون حقيقتي غير اون نيس اگه يه سري سليقه دلي و عقلي داري كه با اونا جور نبود پس ديگه هيچي...ديگه چه راهي جز تاريكي و بي راهه ميمونه برات؟
آخرين راهنماييم برات اينه:اول تفكيك كن چي رو قبول داري چي رو قبول نداري بعد همونو سرنخ كن برو دنبالش.
برات آرزو ميكنم راه يه آدمي مثه شريعتي رو بري.

خب معلومه دیگه.بله من حقیقتو میخوام.هر کسی هم داره ی حرفی میزنه برا خودش و میگه راه من حقیقته....همینه که سردرگمی میاره.حقیقت رو که زیر خاک قایم نکردن بگن خوب حالا بیل و کلنگ بردار برو اونجا رو بکن حقیقت اونجاست!
همین الان...توی خود اسلام چقد اختلاف هست؟ شیعه ی چی میگه و ادعا میکنه مدرک داره.سنی هم ی چیزی میگه و میگه مدرک داره.نمیشه که همزمان هم حرف دوتاشون درست باشه!
در مورد اون تیکه بنفش : نمیدونم چرا بهم میگن دینت رو الکی رها کردی!!! در صورتیکه اگه به دلیل سستی رهاش کردم،از اونور کاملا بدون دلیل قبولش کرده بودم!! اون که خیلی بدتر بوده!!
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
خووندم همشوو..
خیلی خوب بود.
یعنی الان من دارم خونمونو رنگ میکنم به خاطر خداست!
:D

آره ، شما خونتون رو رنگ میکنید پول میگیرید؟ نه. یه چیزی به شما میماسه؟ احتمالا نه. پس برای چی اینکارو انجام میدید؟ برای زیبایی ، برای پاکیزگی ، برای نظافت ، برای کمک به مادرتون ، اینها همه اون چیزیه که خدا دوست داره ، پس به خاطر خدا شد دیگه ، نشد؟؟
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره ، شما خونتون رو رنگ میکنید پول میگیرید؟ نه. یه چیزی به شما میماسه؟ احتمالا نه. پس برای چی اینکارو انجام میدید؟ برای زیبایی ، برای پاکیزگی ، برای نظافت ، برای کمک به مادرتون ، اینها همه اون چیزیه که خدا دوست داره ، پس به خاطر خدا شد دیگه ، نشد؟؟

دقیقن همینایی که گفتین دلیلش بود..
به خاطر خداشد!
:redface:
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقن همینایی که گفتین دلیلش بود..
به خاطر خداشد!
:redface:

پس دیدین؟ ما اصلا مادیات و معنویات نداریم ، یه رنگ کردن خونه دیدین چقدر خدا خوشش میاد و میپسنده ، خب این آیا موهبت خدا به ما نیست که با یه رنگ کردن خونه کلی از ما خشنود میشه؟ به این راحتی خدا داره با ما بازی میکنه هرچی خوبیه به ما همینجوری الکی الکی میده بعد ما می آییم روی چی با خدا کل کل میکنیم من نمیدونم.
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب معلومه دیگه.بله من حقیقتو میخوام.هر کسی هم داره ی حرفی میزنه برا خودش و میگه راه من حقیقته....همینه که سردرگمی میاره.حقیقت رو که زیر خاک قایم نکردن بگن خوب حالا بیل و کلنگ بردار برو اونجا رو بکن حقیقت اونجاست!
همین الان...توی خود اسلام چقد اختلاف هست؟ شیعه ی چی میگه و ادعا میکنه مدرک داره.سنی هم ی چیزی میگه و میگه مدرک داره.نمیشه که همزمان هم حرف دوتاشون درست باشه!
در مورد اون تیکه بنفش : نمیدونم چرا بهم میگن دینت رو الکی رها کردی!!! در صورتیکه اگه به دلیل سستی رهاش کردم،از اونور کاملا بدون دلیل قبولش کرده بودم!! اون که خیلی بدتر بوده!!
سعید عزیز......نمیدونم شما چرا انقدر بی دقتی میکنی!.....شما بگو به ما حقیقت چیه!....ما داریم میگیم خدا....دوباره شما شیوه های رسیدن به خدا رو به عنوان حقیقت مطرح میکنی و میگی اختلاف هست؟!
ای بابا!

حقیقت انسان عزیز من یک چیزه.....کمال و سعادت انسان ........حالا این یعنی چی ......جاودانه شدن......خدا ما رو به عنوان اشرف مخلوقات خلق کرده......فرشتگان حتی به ما سجده کردند ......خدا گفته ما جانشینش بر روی زمین هستیم.....همه اینها چه موقعی میسر میشه که ما به خدا برسیم.....سعادت ما در خشنودی خداوند است........

شما طوری حرف میزنی که فقط فقط یک راه برای رسیدن به یک موفقیت وجود داره!......خیر......راه های بسیاری است......ولی گفتم یک راه شما رو زودتر میرسونه......یک راه شما رو دیرتر و یک راه هم شما رو از موفقیت دورتر میکنه ......استراتژی هر کسی ثابت نیست......گاهی وقتها هم هست شما فکر میکنی راهت درسته.....یعنی طراحی و برنامه ریزی که کردی اینو بهت میگه......فکرم میکنی راهت سریع ترین راه ممکنه ولی در عمل موفقیتی بدست نمیاری...مثل همین ساده انگاری ها ......طرف میگه مسلمونه......خداش بزرگه.....حاضر نیست به حرفش گوش کنه!.....مثل این میمونه که بگه من پدر و مادرم رو دوست دارم.....ولی حرفاشون رو در خیر و صلاحم نمیبینم!
حالا اونها که پدر و مادر هستند و مطلق نیستند....یگانه نیستند ......ولی این بزرگوار خداست.........حالا یه عده دارن با حرف خدا لجبازی میکنن(این در قبال مسلمونایی میگم که همچین حرفهایی میزنن......وگرنه غیر مسلمون که خب خیلی باید تحقیق کنه تا مسلمون بشه ).....مثلا چی!....که چرا عربی بخونم.....وحدت بخوره تو سرم! میخوام فارسی بخونم!.....ممکنه بگه اینا همش توهم و ساخته ذهنه....کجا خدا گفته.....میگیم تو قرآن و میپرسیم شما چطور مسلمانی هستی که یکبار قرآن رو باز نکردی .......قرآن برای گذاشتن تو طاقچه ها نیست


حقیقت خداست .......تمام
شما هم وقت کشی نکن.....اگر واقعا مسئله برات مهمه و دنبال حقیقتی تو فضای مجازی سیر نکن و بهش دل نبند و از کسانیکه درباره دین تحقیق کاملی نکردن .....وگرنه مجتهد میشن!پرسش چه سود.....به مراکز دینی رجوع کنید
 
آخرین ویرایش:

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس دیدین؟ ما اصلا مادیات و معنویات نداریم ، یه رنگ کردن خونه دیدین چقدر خدا خوشش میاد و میپسنده ، خب این آیا موهبت خدا به ما نیست که با یه رنگ کردن خونه کلی از ما خشنود میشه؟ به این راحتی خدا داره با ما بازی میکنه هرچی خوبیه به ما همینجوری الکی الکی میده بعد ما می آییم روی چی با خدا کل کل میکنیم من نمیدونم.

ولی خدایی دستام کم کم دارن درد میگیرن!
به خدا میگم حواسش به دستام باشه تا من این زیبایی خونه رو تکمیل کنم!:D
منم نمیدونم!
 

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی خدایی دستام کم کم دارن درد میگیرن!
به خدا میگم حواسش به دستام باشه تا من این زیبایی خونه رو تکمیل کنم!:D
منم نمیدونم!

چه بهتر ، پس مفتی برای خدا کار نکردین ، خودتون رو به سختی هم انداختین به خاطر خدا.
اگه خودتون رو به خاطر من به سختی مینداختین حتما یه جوری از خجالتتون در میومدم و هیچوقت این خوبیتون رو فراموش نمیکردم ، حالا ببینید خدا که خدائه دیگه چجوری میخواد از زحمتی که براش کشیدین استقبال کنه.
جالب اینجاست ، من 1 خوبیه شما رو با 1 بار خوبیه متقابل ، سر به سر میکنم میره ، خدا اینهمه نعمت داده اونا رو هیچ گرفته ، 1 خوبیه شما رو هم حالا تا اونجایی که من میدونم با 10 برابرش سر به سر میکنه ، حالا اون رحمت و لطف و ... بعدی که میخواد شامل حالتون کنه اون هم بماند
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه بهتر ، پس مفتی برای خدا کار نکردین ، خودتون رو به سختی هم انداختین به خاطر خدا.
اگه خودتون رو به خاطر من به سختی مینداختین حتما یه جوری از خجالتتون در میومدم و هیچوقت این خوبیتون رو فراموش نمیکردم ، حالا ببینید خدا که خدائه دیگه چجوری میخواد از زحمتی که براش کشیدین استقبال کنه.
جالب اینجاست ، من 1 خوبیه شما رو با 1 بار خوبیه متقابل ، سر به سر میکنم میره ، خدا اینهمه نعمت داده اونا رو هیچ گرفته ، 1 خوبیه شما رو هم حالا تا اونجایی که من میدونم با 10 برابرش سر به سر میکنه ، حالا اون رحمت و لطف و ... بعدی که میخواد شامل حالتون کنه اون هم بماند

:redface:.....
خو من خلقم تو خالقی یعنی همین دیگه!!
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو دنبال جواب هستی.درست میگم؟

قانونش اینه »
دنبال جوابی؟ باید سوال بپرسی!


از کی؟
از هر کسی بپرسی،تفکر خودش رو به تو منتقل میکنه!
به چه دردی میخوره!!؟! تفکر اون که مال تو نیست!با منطق تو جور در نمیاد.باز ندگیت،گذشتت،تجربه ات،با هیچیت همخونی نداره،همخونی هم داشته باشه فوووووووقش 30% !!

از خدا هم بپرسی که مطمئن باش از گوش جوابی نمیشنوی :D
چیه!؟ بقیه نیان بگن ما هر روز از طریق نماز با خدا حرف میزنیم اونم با ما حرف میزنه قشنگ حسش میکنیم و فلان و اینها:D
خودت میمونی و خودت!


از خودت بپرس،جوابشو خودت بدست میاری،تفکرت گسترش پیدا میکنه.

راه برو...
تو خیابون،یه موقع تنهایی...فقط قدم بزن
آروووم آروم،همه چیزو ببر زیر سوال (عدالت،منطق،انسانیت،چرا من هستم،چی ام،کجائم،چرا پسر فلان پدرم در فلان کشور،چرا تو این برهه از تاریخ هستم،اصلن هستم یا خوابم؟ و و وو)
سپس آروم آرووووم به سوالا جواب ساده بده (چرا قدم میزنم؟چون ذهنم آشفتس دارم فکر میکنم!چرا فکر میکنم که چی بشه؟که ...که...که همه چیو بفهمم!!مگه میشه یه آدم همه چیو بفهمه؟آره پ ن پس برا چی هستم؟باید یه منطقی برای وجود من باشه!...................................................)

این فقط ربع ساعت از "با خود بودن" هست،یه مدت با خودت باش.همه چیزو میفهمی

تمام کسانیی که اینجا نظر دادن،من فلانی فولانی همگی بلا استثناء یه منطق خاص خودمون رو داریم و پیش میریم و بهیچ وجه با تو هماهنگی نیست.
ولی!
یه سر نخی بهت میده که ......که... که همه چیو بفهمی!!!! :D





قربونم بری :D ایشالا از این فاز افسردگی و بی جوابی و پوچی،خارج بشی :)

بیا ازین قلبا که صفا بیای :heart: قلوه :heart: شکلک قلوه نداشت :D

بهترین متنی که تو این صفحه ها دیدم، همین بود.;)
منم جواب اولم این بود بهش. گفتم آزاد و رها باش و به همه چی شک کن حتی به ( حقیقت ). نه تو باشگاه مهندسان نه تو آمریکا به هیچ جواب درستی نمیرسی آقا سعید. بنابراین خودتو اذیت نکن.
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سعید عزیز......نمیدونم شما چرا انقدر بی دقتی میکنی!.....شما بگو به ما حقیقت چیه!....ما داریم میگیم خدا....دوباره شما شیوه های رسیدن به خدا رو به عنوان حقیقت مطرح میکنی و میگی اختلاف هست؟!
ای بابا!

حقیقت انسان عزیز من یک چیزه.....کمال و سعادت انسان ........حالا این یعنی چی ......جاودانه شدن......خدا ما رو به عنوان اشرف مخلوقات خلق کرده......فرشتگان حتی به ما سجده کردند ......خدا گفته ما جانشینش بر روی زمین هستیم.....همه اینها چه موقعی میسر میشه که ما به خدا برسیم.....سعادت ما در خشنودی خداوند است........

شما طوری حرف میزنی که فقط فقط یک راه برای رسیدن به یک موفقیت وجود داره!......خیر......راه های بسیاری است......ولی گفتم یک راه شما رو زودتر میرسونه......یک راه شما رو دیرتر و یک راه هم شما رو از موفقیت دورتر میکنه ......استراتژی هر کسی ثابت نیست......گاهی وقتها هم هست شما فکر میکنی راهت درسته.....یعنی طراحی و برنامه ریزی که کردی اینو بهت میگه......فکرم میکنی راهت سریع ترین راه ممکنه...مثل همین ساده انگاری ها ......طرف میگه مسلمونه......خداش بزرگه.....حاضر نیست به حرفش گوش کنه!.....مثل این میمونه که بگه من پدر و مادرم رو دوست دارم.....ولی حرفاشون رو در خیر و صلاحم نمیبینم!
حالا اونها که پدر و مادر هستند و مطلق نیستند....یگانه نیستند ......ولی این بزرگوار خداست.........حالا یه عده دارن با حرف خدا لجبازی میکنن(این در قبال مسلمونایی میگم که همچین حرفهایی میزنن......وگرنه غیر مسلمون که خب خیلی باید تحقیق کنه تا مسلمون بشه ).....مثلا چی!....که چرا عربی بخونم.....وحدت بخوره تو سرم! میخوام فارسی بخونم!.....


حقیقت خداست .......تمام
شما هم وقت کشی نکن.....اگر واقعا مسئله برات مهمه و دنبال حقیقتی تو فضای مجازی سیر نکن و بهش دل نبند و از کسانیکه درباره دین تحقیق کاملی نکردن .....وگرنه مجتهد میشن!پرسش چه سود.....به مراکز دینی رجوع کنید

نه محمد جان اتفاقا تو منظورمو نفهمیدی
اولا که من نمیدونم حقیقت چیه...خودم تازه این سوال رو از بقیه پرسیدم
بعدش برای اختلاف نظر در حقیقت اومدم شیعه و سنی رو مثال زدم....تازه این در صورتی است که خدا رو بپذیریم و قبول کنیم اسلام حقه...یعنی سه مرحله : پذیرش خدا - پذیرش داشتن دین -پذیرش اسلام رو با هر بدبختی پشت سر گذاشتیم تازه میرسیم به اینجا که حالا توی اسلام اصلا چی حقه چی باطله!!!
یعنی حقیقت این نیست که من در همون بدو امر بهش برسم.ی چیزیو که پذیرفتی،حالا فرع و شاخه پیدا میکنه.مثلا پذیرفتی خدا هست.خب حالا این خدا چجوریه؟ یکی میگه نوره.یکی میگه دست داره.یکی میگه جبر کرده.یکی میگه حکیم و مهربونه!!!
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه محمد جان اتفاقا تو منظورمو نفهمیدی
اولا که من نمیدونم حقیقت چیه...خودم تازه این سوال رو از بقیه پرسیدم
بعدش برای اختلاف نظر در حقیقت اومدم شیعه و سنی رو مثال زدم....تازه این در صورتی است که خدا رو بپذیریم و قبول کنیم اسلام حقه...یعنی سه مرحله : پذیرش خدا - پذیرش داشتن دین -پذیرش اسلام رو با هر بدبختی پشت سر گذاشتیم تازه میرسیم به اینجا که حالا توی اسلام اصلا چی حقه چی باطله!!!
یعنی حقیقت این نیست که من در همون بدو امر بهش برسم.ی چیزیو که پذیرفتی،حالا فرع و شاخه پیدا میکنه.مثلا پذیرفتی خدا هست.خب حالا این خدا چجوریه؟ یکی میگه نوره.یکی میگه دست داره.یکی میگه جبر کرده.یکی میگه حکیم و مهربونه!!!
حقیقتی بالاتر از خالق خودمون داریم؟......خالق آفرینش و هر چه که فکرش کنی.....خالق بی همتا
یک عده شیطان پرست هستن .....به نظر شما مخلقو میتونه حقیقت باشه وقتی خالقی وجود داره؟!
شیعه و سنی درباره ذات حقیقت که خداست اختلاف نظر ندارند .....حتی درباره فرستاده خدا.......خدا همه چیزه........هر چیزی رو که نگاه کنی تجلی وجود خداوند هست ........
شما میگی نمیدونی حقیقت چیه!....در شرایطی که همونطور که خدا در قرآن گفته از رگ گردن به ما نزدیک تره.......ماجرا همون مطلبیه که از مثنوی برات مثال زدم ............
حقیقت واحد خداست.....اسلام و یهود و این ها فقط فقط راه های رسیدن به حقیقت هستند متناسب با زمان و سطح ادراک مردم .....شما ببین آخر کار همه ادیان منتظر یک منجی هستند .......ما منتظر حضرت مهدی.......زرتشتیان عزیز منتظر سوشیانت.........همه منتظر یک نفر هستیم که فرستاده خداوند هست و عدالت رو به معنای واقعی اجرا خواهد کرد و حکومت صالحین برپا خواهد شد ......این وعده الهی است
 

Similar threads

بالا