یافتن حقیقت رو از کجا شروع کنم؟؟؟

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
و هزاران حرف زیبای دیگه مثل :

ادب بهترین میراث هست.

بهترین چیزی را که دوست دارید درباره شما بگویند درباره مردم بگویید.

خوش به حال کسی که عیبش او را از دیگری باز داشت.

بهترین خوبی ها مهربانی و لطف با مردم است.

بهترین مردم کسی است که نفع رساننده مردم باشد.

بدگویی دیگران در پشت سر منتهای کوشش مردم ناتوان است.

زینت سخن گفتن راستگویی است.

خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا امده و در کجا قرار دارد و به کجا خواهد رفت.

هرکس سه بار از تو خشمگین شد و حرف زشتی نزد با او طرح دوستی افکن

و..................

این حرفا بنظرم هیچکدوم با عقل و منطق ناسازگار نیست ، اصلا بحث دینی رو هم در نظر نگیریم بازم همش ما رو به انسانیت و اخلاق دعوت کرده اند ، گرچه بنظرم دین هم که هی میگیم : من کاری به دین ندارم ، این حرف درستی نیست ، جوری میگیم که انگار دشمنی داریم با دین و دین خیلی چیز ناپسندی هست که هی ما میگیم کاری به دین ندارم... بنظرم اصلا دین و انسانیت و عقل و احساس و ... هیچکدوم جدای از هم نیست و همش نهایتا به زیبایی ختم میشه.

من اون چیزایی که حضور ذهن داشتم رو گفتم بقیشم کاری ندارم و خدا رو به شما می سپارم...
 

aozita

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه خدایی رو که اسلام تعریف میکنه همین ویژگیهاش باشه، به نظرتون کسی که مسلمون باشه ولی طوطی وار داره ی سری کارا رو میکنه بیشتر دوست داره یا کسی که هیچ دینی نداره ولی بدنبال یافتن حقیقته؟
بی پرده بگم من اصلا از خدای اول خوشم نمیاد....
تو اصلا از اول خدایی نداشتی که بخای ازش خوشت بیاد....
کسی که طوطی وار یه سری کارارو میکنه ک مسلمون نیس طوطیه...کی گفته خدا هر نمازو روزه ای و هر کار خیریو قبول میکنه؟!
کسی که ب دنبال حقیقته بالاخره به یه جایی میرسه این فرق میکنه با ادمی که به اسم دنبال حقیقته....
 

M.A777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعی میکنم آخرین پُستی باشه که اینجا میزارم
(مگر اینکه سوالی داشته باشی که اونوقت در خدمتتم)

برات چنتا عکس آماده کردم و نظر خودمو در باره حقیقت و اینها مینویسم »





...اصلا راه چیه؟...
آدما،تو یه دوره هایی از زندگیشون،به یه در بسته میرسن،میخوان یه راه رو برن
هر راهی که بنظرشون بیشتر به نفعشون هست،کمتر به ضررشون هست
یا راهی که بهشون قبلا پیشنهاد دادن
یا راهی که با امید واردش میشن،دوسش دارن یا بهشون دستور داده شده که برن





...ریسمان الهی که میگن،شاید همین باشه!...
هر کسی با یه سری خصوصیاتی،وارد راه خودش میشه.به یه سمت میره
همه فکر میکنن دارن به حقیقت میرسن
ولی یه نفر که از دور به همشون نگاه کنه،متوجه میشه همه دارن به یه سمت میرن،حالا خوب یا بد یا کافی بودن اون سمت، بعدا مشخص میشه
چی درسته چی اشتباهه؟
من تصور میکنم عدالت حق ـه،به نتیجه میرسم؟
حق الناس چی؟ چرا خوشبخت نباشیم و لذت نبریم؟
چه چیزی برتر از ایناس؟خدا پرستی؟!
اصلا چیزی به اسم برترین راه داریم؟!





...منطق افراط و تفریط،چی میشه که ظالم میشیم؟خرافاتی کیه؟ چرا بد و خوب داریم؟ اینجا میشه فهمید!...
تو این قسمت میشه متوجه شد که هر راهی هم که بری،یه حد و مرزی داره.
افراط(100%) و تفریط(0%)
این تعیین میکنه که شما آدم خوب یا بدی هستی؟راهی که رفتی به نفع یا به ضرر تو و دیگران هست؟
اینجاس که مشخص میشه بهترین راه چیه.
وقتی به این شکلا نگاه کنی،متوجه میشی هر راهی یه منطق خاصی داره،یه خوبی و بدی ای

اگر یه نفر تک تک راه ها رو بدون افراط 100% و تفریط 0% ، میرفت، میفهمید حقیقت یعنی چی.
همه ی ما هم داریم همین کار رو میکنیم فقط از راه و روش خودمون
هیچکس هم به ته نرسیده چون این دنیا ناقصه،هممون هنوز داریم راه میریم




ادیت » ادامه بدم :
بنظرم حقیقت واقعی اینه که بیایم تک تک راه ها رو با هم مخلوط کنیم و یه چیز صاف و ساده بسازیم ازش.مثلا چطور میشه هم اخلاقیات و احترام رو داشت هم قانون و حد و مرز برای آدما؟ چطور میشه هم خدا رو داشت هم عدالت رو به چاشنی خداپرستی اضافه کرد؟ چطور میشه تقلید کار بود از تجربه ی دیگران ولی خوشبختی و سعادت بدست آورد
یا اصلا چطور میشه هم خوشبخت بود هم حق الناس رو رعایت کرد هم قانون هم یه الگوی خاص و بی ایراد داشت ؟ چطور میشه همه ی این ها رو بدون افراط و تفریط انجام داد؟
این، بنظرم حقیقتیه که همه ی ما دنبالش هستیم.



پ.ن1» این شکلا کامل نیستن،حدودی هستن و ایراد دار.فقط یه نیم نگاه هست.

پ.ن2» این ها افکار من هستن.میتونن پر ایراد یا بی ایراد باشن،هیچ ادعای ندارم ها،الکی نگید موسن فک کرده خداس :D
 
آخرین ویرایش:

ΜΟΗΑΜΜΑD

کاربر بیش فعال
وز پدر وز مادر این بشنیده ای
لاجرم غافل در این پیچیده ای
گر تو بی تقلید از او واقف شوی
بی نشان از لطف چون هاتف شوی:smile:

اول خدا رو بشناس
بعد کم کم به بقیه می رسی
روزبه جوانی از ایران بود در پی حقیقت شد سلمان فارسی
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول به خانم آیجا؛ لطفاً اینقد با همه تو این حالت عاقل اندر سفیه صحبت نکنید ! .


توصیه میکنم مواظب باشید ، من خودم ( و شاید خیلی ها) یه همچین حالاتی قبلا بهم رخ داده ، یعنی یه کاری بوده که ظاهرش برام خوب جلوه کرده و بعد از سال ها که کمی بیشتر فکر کردم یا به قولی بزرگتر شدم ، فهمیدم که نه اشتباه کرده بودم و انگار یه لباس زیبا روی یه تن چرک بوده که من فقط ظاهر رو می دیدم و فکر میکردم کارم درسته و حرف هیشکی هم برام کارساز نبود و حرف خودم بود ، این حالات پیش میاد بالاخره ، ولی خب بستگی داره به قول معروف شیطونه با چه ضخامتی از طناب ، از گردن ما بگیره و بکشه ، گاهی وقتا به بهای یه عمر زندگی تموم میشه..

دوم؛ درسته. برای همه پیش میاد.
اصلاً دوران نوجوانی یادتونه؟؟ همه به صورت طبیعی به یه دوره شک و تردید تو همه چی حتی خدا دچار میشدیم.
ولی بعضیا در نـمیرفتن....بعداً ایمانشون یه جاهایی خراب میشد.
ولی ما خداروشکر میدونستیم که این شکها الکیه و ایمانمون خراب نشد که البته ان شاا... خوب باشیم و سعی کنیم کمتر دچار اشتباه بشیم ... منظورم اینه؛ نمیخوام بگم چون از این دوران به سلامت عبور کردیم یعنی خیلی خوبیم.
 
آخرین ویرایش:

"The moon"

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول به خانم آیجا؛ لطفاً اینقد با همه تو این حالت عاقل اندر سفیه صحبت نکنید ! .




دوم؛ درسته. برای همه پیش میاد.
اصلاً دوران نوجوانی یادتونه؟؟ همه به صورت طبیعی به یه دوره شک و تردید تو همه چی حتی خدا دچار میشدیم.
ولی بعضیا در نـمیرفتن....بعداً ایمانشون یه جاهایی خراب میشد.
ولی ما خداروشکر میدونستیم که این شکها الکیه و ایمانمون خراب نشد که البته ان شاا... خوب باشیم و سعی کنیم کمتر دچار اشتباه بشیم ... منظورم اینه؛ نمیخوام بگم چون از این دوران به سلامت عبور کردیم یعنی خیلی خوبیم.

من خودم تا به حال اونجوری که باید ، دنبال اسلام نرفتم و به قول معروف تحقیق خاصی هم نکردم برای پذیرش یا عدم پذیرش ، ولی دوست دارم که اگه یه روزی وقت کردم این کارو هم بکنم ، ولی اونچه که فعلا الان باهاش زندگی میکنم ، همین چندتا حرفی هست که در چند پست قبلی در همین تاپیک نوشتمشون ، یعنی برای من همین کافی بود که خدا رو بتونم درک کنم، لمسش کنم وجودش رو، احساسش کنم ، تا این حد تونستم درک کنم و وقتی درک کردم ، سلسله وار بقیشم خودبخود پذیرفتم ، خدایی که حق است ، خب حرفش هم حق هست و قرآنش هم حق هست فرستادشم حق هست و اونا هرچی گفتن اونم حق هست ، همینطور سلسله وار به هم وصله ، نمیشد بگم که خدا رو من میدونم که حق مطلق هست ولی خب گفته هاش نه حق نیست ، همچین چیزی نمیشه گفتش...(این حرف بدین معنا نیستا که خطا هم پس نمی کنیم ، خطا جدای از پذیرشه ، خطا ناشی از نداشتن قدرت و پیش زمینه و به قولی ظرف وجودی هست،خطا ناشی از نقص منه ، من خطا خیلی هم میکنم و در کنارش حق رو هم قبول دارم و اینم قبول دارم که خطا هم خیلی میکنم و این عیب منه و هیچ ربطی به پذیرش حق نداره )به همین دلیل فعلا با همین ضعف ها زندگی میکنم و لذت هم میبرم
 

Similar threads

بالا