بنظرم دین و اخلاق خوب هستند. این جمله رو هم سرمشق خودت قرار بده هر انچه را برای خود میپسندی برای دیگران نیز بپسند و بلعکس.
در کل خوش ب حال اونی ک نیست و نبود
در کل خوش ب حال اونی ک نیست و نبود
بهر حال الان ی جامعه کوچیک رو تو همین تاپیک میبینیم دیگه...میبینید اختلاف نظرات رو؟؟ حالا این رو به کل جهان بخوایم بسط بدیم چی میشه؟؟
اینا ذهنیت منه:مشکل شما همینه دیگه.شما میخای از کسی که ریاضی بلد نیس بپرسی 2*2 چند میشه.
شما که الان به جایی رسیدی که دچار تردید شدی باید برای برطرف شدن تردیدت جاهایی مراجعه کنی که تردیدت برطرف بشه نه اینکه بیشتر گمراه بشی.
شما اگه تحمل اختلاف نظر رو نداشته باشی و نتونی با عقلت نظرات مختلف و عواقبش رو سبک و سنگین کنی که نمیتونی روی اون نقطه صفری که من گفتم وایسی.
با توجه به صحبتایی که شد و پاسخایی که شما دادین بنظرم بهتره شما اول ببینی مشکلت چیه چون احساس میکنم شما بیشتر باید به ذهنیات خودت توجه کنی یعنی هنوز خودتونم نمیدونین چی میخاین.بعدا ببینی چه راههایی برای رفع مشکلت وجود داره.کدوم راه منطقی تره نه سریعتر.
اینا ذهنیت منه:
1-چجوری و از کجا باید شروع کنم دنبال حقیقت گشتن؟
2-چجوری بین نظرات مختلف و متنوع حقیقت رو پیدا کنم؟
3-اگه فهمیدم چیزی حقیقته که باب میل من نبد،چجوری عقل و احساسم رو با هم منطبق کنم؟
همین
سعيد تو از يه طرف ميگي من طفلم و بقيه بايد دست منو بگيرن تا شروع به راه رفتن كنم...اینا ذهنیت منه:
1-چجوری و از کجا باید شروع کنم دنبال حقیقت گشتن؟
2-چجوری بین نظرات مختلف و متنوع حقیقت رو پیدا کنم؟
3-اگه فهمیدم چیزی حقیقته که باب میل من نبد،چجوری عقل و احساسم رو با هم منطبق کنم؟
همین
سلام
اینو کلا به چهار نفر تا حالا گفتم.دیگه اینجا علنیش میکنم اصلا هم ابایی ندارم....من دیگه نه نماز میخونم،نه روزه خواهم گرفت و نه دیگر احکام اسلامی.در واقع دیگه اصلا مسلمون نیستم.شاید با شنیدن این حرفام بعضی دوستای اینجام از من بدشون بیاد،نمیدونم.ولی دیگه تصمیم رو گرفتم.ترک اسلام من بخاطر ناحق بودن اسلام نبود یا اینکه دوسدارم بی خیالی طی کنم و دیگه هیچوقت به چیزی پابند نباشم.همین دو سه هفته پیش،ی روز دقیقا سر نماز ظهر،وسط نماز،نمازمو عمدا رها کردم.اخه چه نمازی؟ چه کشکی؟ من چرا اصلا باید خم و راست بشم؟ ایا این حقه واقعا؟ ایا تشنگی کشیدن و خمس دادن حقیقت واقعیه؟ تا کی میخوام الکی همینجوری برم جلو؟؟ از بچگی بهم گفتن این خداست اینا قرانه اینم پیامبر و اماما.اینا همه مقدسن یالا حالا شروع کن به پرستش و احترامشون!!! این سینه زدنا،حسین حسین گفتنا، عزاداریا، زیارت رفتنا و ..... اینا واقعا به چه درد من میخورن؟(تفکر)
بخون،بخور،نخور،بخواب،برو،نرو،ببر،نبر......با این فعلا بزرگ شدیم
چند وقتی بود فکرم درگیر بود تا اینکه دیگه یهو از اسلام اومدم بیرون و الان هیچ دینی ندارم
25 سالمه الان....ربع قرن عمر کردم.نمیدونم چقد تا مرگم فرصت دارم.درس کار زندگی بدبختی....وقت میشه ایا به حقیقتی رسید بالاخره یا نه
هر کسی هم ی چیزی میگه.یکی با دلیل میگه خدا نیست.یکی مستدل میگه خدا هستت.یکی میگه اسلام خوبه.یکی میگه اسلام بده.یکی میگه دین بکی میگن بی دینی ......کلا نمیدونم.... مثلا حبابی توی هوا سرگردانم.
بعد جالبه یبار از ی سخنران مذهبی که اومده بود شهرمون در مورد پیدا کردن حقیقت سوال کردم،گفت اگه وقت میکنی برو پیدا کن(با لحن منفی).یعنی هیچی دیگه! معلومه اصلا پس وظیفه انسان چیه روی زمین؟؟؟ صرفا تقلید؟؟!!!!!
الان میخوام خودم حقیقت رو حالا به اندازه وسع و توانم پیدا کنم....حالا از کجا باید شروع کنم؟ بعد هزار تا کتاب رو خوندم.هر کی هم ی چیزی گفت.ایا حقیقت اون چیزیه که من برداشت میکنم؟ ایا ممکن نیست خطا کنم؟؟ اگه عقلم ی چیزی گفت ولی قلبم چیز دیگه ای،چکار کنم؟ چجوری اینا رو همسو کنم؟؟ و سوال و سوال و سوال سوالتی دیگر.......
دوسدارم خواهرام،برادرام،اونایی که جای پدر و مادر من هستن بیان اینجا کمکم کنن...ببینم من باید چکار کنم بالاخره؟ کجا برم؟
پیشاپیش ممنون از همگی
کاری که لازم بوده رو کردی. حالا سعی کن یه مدت آروم و بی فکر باشی . به مرور میتونی حقیقت خودت و حقیقت هستی رو پیداش کنی. سعی کن یه سال بی فکر بمونی تا به تعادل برسی.سلام
اینو کلا به چهار نفر تا حالا گفتم.دیگه اینجا علنیش میکنم اصلا هم ابایی ندارم....من دیگه نه نماز میخونم،نه روزه خواهم گرفت و نه دیگر احکام اسلامی.در واقع دیگه اصلا مسلمون نیستم.شاید با شنیدن این حرفام بعضی دوستای اینجام از من بدشون بیاد،نمیدونم.ولی دیگه تصمیم رو گرفتم.ترک اسلام من بخاطر ناحق بودن اسلام نبود یا اینکه دوسدارم بی خیالی طی کنم و دیگه هیچوقت به چیزی پابند نباشم.همین دو سه هفته پیش،ی روز دقیقا سر نماز ظهر،وسط نماز،نمازمو عمدا رها کردم.اخه چه نمازی؟ چه کشکی؟ من چرا اصلا باید خم و راست بشم؟ ایا این حقه واقعا؟ ایا تشنگی کشیدن و خمس دادن حقیقت واقعیه؟ تا کی میخوام الکی همینجوری برم جلو؟؟ از بچگی بهم گفتن این خداست اینا قرانه اینم پیامبر و اماما.اینا همه مقدسن یالا حالا شروع کن به پرستش و احترامشون!!! این سینه زدنا،حسین حسین گفتنا، عزاداریا، زیارت رفتنا و ..... اینا واقعا به چه درد من میخورن؟(تفکر)
بخون،بخور،نخور،بخواب،برو،نرو،ببر،نبر......با این فعلا بزرگ شدیم
چند وقتی بود فکرم درگیر بود تا اینکه دیگه یهو از اسلام اومدم بیرون و الان هیچ دینی ندارم
25 سالمه الان....ربع قرن عمر کردم.نمیدونم چقد تا مرگم فرصت دارم.درس کار زندگی بدبختی....وقت میشه ایا به حقیقتی رسید بالاخره یا نه
هر کسی هم ی چیزی میگه.یکی با دلیل میگه خدا نیست.یکی مستدل میگه خدا هستت.یکی میگه اسلام خوبه.یکی میگه اسلام بده.یکی میگه دین بکی میگن بی دینی ......کلا نمیدونم.... مثلا حبابی توی هوا سرگردانم.
بعد جالبه یبار از ی سخنران مذهبی که اومده بود شهرمون در مورد پیدا کردن حقیقت سوال کردم،گفت اگه وقت میکنی برو پیدا کن(با لحن منفی).یعنی هیچی دیگه! معلومه اصلا پس وظیفه انسان چیه روی زمین؟؟؟ صرفا تقلید؟؟!!!!!
الان میخوام خودم حقیقت رو حالا به اندازه وسع و توانم پیدا کنم....حالا از کجا باید شروع کنم؟ بعد هزار تا کتاب رو خوندم.هر کی هم ی چیزی گفت.ایا حقیقت اون چیزیه که من برداشت میکنم؟ ایا ممکن نیست خطا کنم؟؟ اگه عقلم ی چیزی گفت ولی قلبم چیز دیگه ای،چکار کنم؟ چجوری اینا رو همسو کنم؟؟ و سوال و سوال و سوال سوالتی دیگر.......
دوسدارم خواهرام،برادرام،اونایی که جای پدر و مادر من هستن بیان اینجا کمکم کنن...ببینم من باید چکار کنم بالاخره؟ کجا برم؟
پیشاپیش ممنون از همگی
من دیگه واکسینه شدم از این حرفااا..
مررسی از دعوتتون..
سعيد تو از يه طرف ميگي من طفلم و بقيه بايد دست منو بگيرن تا شروع به راه رفتن كنم...
از يه طرف ميگي عقايد 1ميليارد نفر با هم تناقض داره و من بايد حرف كي رو گوش كنم؟
از يه طرف ديگه ميگي كلا بايد از يه جايي شروع كنم كه اول به من ثابت شه خدا و قرآنشو قبول كنم بعد به حرفشون گوش كنم.
ولي هنوز منشا خواستتو از جايي پيدا نكردي كه حقيقت كجاس و چيه؟
تا الانم كه پدرانت ميگفتن حقيقت تو از دين اسلام و اطاعت از خدا ،اونم رد كردي.
ديگه چي ميمونه؟
من ديشبم اينجا پست گذاشتم ،منظورم اين بودش كه تو با دليل سستي دين قبليتو رها كردي.
تو انقدري دليل قانع كننده براي خودت نياوردي كه بخواي ترك مذهب كني.
وقتي دوستمو برات مثال زدم،منظورم اين بود:اون اول رفته بود يه دين ديگه رو ديده بود بعد به مذهب خودش و خداي خودش گير داده بود كه چرا اينجوري چرا اونجوريه...
اما تو چون دل و عقلتو سيراب نكردي از تعمق دچار ترديد شدي و يكباره طنابو پاره كردي.
تك تك ما آدما هر كدوممون يه ظرفيتايي داريم.تا يه جايي ميتونيم يه چيزايي رو بفهميم.مثال حرفم اين باشه:كسي هست كه انسان كامل باشه؟نه.نيس.
تو اول اومدي ميگي من هيچي و هيچ كسو قبول ندارم چون ممكنه اون به من بي راهه نشون بده بعد اومدي ميگي من حقيقت ميخوام.از كجا پيداش كنم؟
نظرات مختلف ديگران براي خودشونه،اين تويي كه بايد ذهنيت خودتو به كار ببري و انتخاب كني.
همه ماهاي ديگه هم همينطور هستيم.ببين من و 2نفر ديگه از بچه ها هي به سحر ميگيم نمازتو به عربي بخون نه به فارسي اما اون حرف خودشو ميزنه چون با عقل خودش فكر ميكنه كه بهتر راه خودشه و فارسي خوندن رو انتخاب ميكنه.
تو اول به خودت يه نگا بنداز.ببين خود تو چي هستي، كي هستي.
تازه همين الانش تو تاپيك هي بچه ها ميگن برو اين كتابو بخون اون كتابو بخون تو پست گذاشتي اگه با عقل و احساسم جور نبود چي؟
خب تو اگه به حقيقت رسيدي بايد قبولش كني چون حقيقتي غير اون نيس اگه يه سري سليقه دلي و عقلي داري كه با اونا جور نبود پس ديگه هيچي...ديگه چه راهي جز تاريكي و بي راهه ميمونه برات؟
آخرين راهنماييم برات اينه:اول تفكيك كن چي رو قبول داري چي رو قبول نداري بعد همونو سرنخ كن برو دنبالش.
برات آرزو ميكنم راه يه آدمي مثه شريعتي رو بري.
وسطای حرفا شاید یه چیزای نو و جالبی ببینید ها. ضرر نمیکنید چند دقیقه وقت بذارید ، شاید...

خووندم همشوو..
خیلی خوب بود.
یعنی الان من دارم خونمونو رنگ میکنم به خاطر خداست!![]()
آره ، شما خونتون رو رنگ میکنید پول میگیرید؟ نه. یه چیزی به شما میماسه؟ احتمالا نه. پس برای چی اینکارو انجام میدید؟ برای زیبایی ، برای پاکیزگی ، برای نظافت ، برای کمک به مادرتون ، اینها همه اون چیزیه که خدا دوست داره ، پس به خاطر خدا شد دیگه ، نشد؟؟
دقیقن همینایی که گفتین دلیلش بود..
به خاطر خداشد!![]()
سعید عزیز......نمیدونم شما چرا انقدر بی دقتی میکنی!.....شما بگو به ما حقیقت چیه!....ما داریم میگیم خدا....دوباره شما شیوه های رسیدن به خدا رو به عنوان حقیقت مطرح میکنی و میگی اختلاف هست؟!خب معلومه دیگه.بله من حقیقتو میخوام.هر کسی هم داره ی حرفی میزنه برا خودش و میگه راه من حقیقته....همینه که سردرگمی میاره.حقیقت رو که زیر خاک قایم نکردن بگن خوب حالا بیل و کلنگ بردار برو اونجا رو بکن حقیقت اونجاست!
همین الان...توی خود اسلام چقد اختلاف هست؟ شیعه ی چی میگه و ادعا میکنه مدرک داره.سنی هم ی چیزی میگه و میگه مدرک داره.نمیشه که همزمان هم حرف دوتاشون درست باشه!
در مورد اون تیکه بنفش : نمیدونم چرا بهم میگن دینت رو الکی رها کردی!!! در صورتیکه اگه به دلیل سستی رهاش کردم،از اونور کاملا بدون دلیل قبولش کرده بودم!! اون که خیلی بدتر بوده!!
پس دیدین؟ ما اصلا مادیات و معنویات نداریم ، یه رنگ کردن خونه دیدین چقدر خدا خوشش میاد و میپسنده ، خب این آیا موهبت خدا به ما نیست که با یه رنگ کردن خونه کلی از ما خشنود میشه؟ به این راحتی خدا داره با ما بازی میکنه هرچی خوبیه به ما همینجوری الکی الکی میده بعد ما می آییم روی چی با خدا کل کل میکنیم من نمیدونم.

ولی خدایی دستام کم کم دارن درد میگیرن!
به خدا میگم حواسش به دستام باشه تا من این زیبایی خونه رو تکمیل کنم!
منم نمیدونم!
چه بهتر ، پس مفتی برای خدا کار نکردین ، خودتون رو به سختی هم انداختین به خاطر خدا.
اگه خودتون رو به خاطر من به سختی مینداختین حتما یه جوری از خجالتتون در میومدم و هیچوقت این خوبیتون رو فراموش نمیکردم ، حالا ببینید خدا که خدائه دیگه چجوری میخواد از زحمتی که براش کشیدین استقبال کنه.
جالب اینجاست ، من 1 خوبیه شما رو با 1 بار خوبیه متقابل ، سر به سر میکنم میره ، خدا اینهمه نعمت داده اونا رو هیچ گرفته ، 1 خوبیه شما رو هم حالا تا اونجایی که من میدونم با 10 برابرش سر به سر میکنه ، حالا اون رحمت و لطف و ... بعدی که میخواد شامل حالتون کنه اون هم بماند
.....
خو من خلقم تو خالقی یعنی همین دیگه!!
یعنی وظیفشه 10 برابر بده؟

تو دنبال جواب هستی.درست میگم؟
قانونش اینه »
دنبال جوابی؟ باید سوال بپرسی!
از کی؟
از هر کسی بپرسی،تفکر خودش رو به تو منتقل میکنه!
به چه دردی میخوره!!؟! تفکر اون که مال تو نیست!با منطق تو جور در نمیاد.باز ندگیت،گذشتت،تجربه ات،با هیچیت همخونی نداره،همخونی هم داشته باشه فوووووووقش 30% !!
از خدا هم بپرسی که مطمئن باش از گوش جوابی نمیشنوی
چیه!؟ بقیه نیان بگن ما هر روز از طریق نماز با خدا حرف میزنیم اونم با ما حرف میزنه قشنگ حسش میکنیم و فلان و اینها
خودت میمونی و خودت!
از خودت بپرس،جوابشو خودت بدست میاری،تفکرت گسترش پیدا میکنه.
راه برو...
تو خیابون،یه موقع تنهایی...فقط قدم بزن
آروووم آروم،همه چیزو ببر زیر سوال (عدالت،منطق،انسانیت،چرا من هستم،چی ام،کجائم،چرا پسر فلان پدرم در فلان کشور،چرا تو این برهه از تاریخ هستم،اصلن هستم یا خوابم؟ و و وو)
سپس آروم آرووووم به سوالا جواب ساده بده (چرا قدم میزنم؟چون ذهنم آشفتس دارم فکر میکنم!چرا فکر میکنم که چی بشه؟که ...که...که همه چیو بفهمم!!مگه میشه یه آدم همه چیو بفهمه؟آره پ ن پس برا چی هستم؟باید یه منطقی برای وجود من باشه!...................................................)
این فقط ربع ساعت از "با خود بودن" هست،یه مدت با خودت باش.همه چیزو میفهمی
تمام کسانیی که اینجا نظر دادن،من فلانی فولانی همگی بلا استثناء یه منطق خاص خودمون رو داریم و پیش میریم و بهیچ وجه با تو هماهنگی نیست.
ولی!
یه سر نخی بهت میده که ......که... که همه چیو بفهمی!!!!
قربونم بریایشالا از این فاز افسردگی و بی جوابی و پوچی،خارج بشی
بیا ازین قلبا که صفا بیایقلوه
شکلک قلوه نداشت
![]()

سعید عزیز......نمیدونم شما چرا انقدر بی دقتی میکنی!.....شما بگو به ما حقیقت چیه!....ما داریم میگیم خدا....دوباره شما شیوه های رسیدن به خدا رو به عنوان حقیقت مطرح میکنی و میگی اختلاف هست؟!
ای بابا!
حقیقت انسان عزیز من یک چیزه.....کمال و سعادت انسان ........حالا این یعنی چی ......جاودانه شدن......خدا ما رو به عنوان اشرف مخلوقات خلق کرده......فرشتگان حتی به ما سجده کردند ......خدا گفته ما جانشینش بر روی زمین هستیم.....همه اینها چه موقعی میسر میشه که ما به خدا برسیم.....سعادت ما در خشنودی خداوند است........
شما طوری حرف میزنی که فقط فقط یک راه برای رسیدن به یک موفقیت وجود داره!......خیر......راه های بسیاری است......ولی گفتم یک راه شما رو زودتر میرسونه......یک راه شما رو دیرتر و یک راه هم شما رو از موفقیت دورتر میکنه ......استراتژی هر کسی ثابت نیست......گاهی وقتها هم هست شما فکر میکنی راهت درسته.....یعنی طراحی و برنامه ریزی که کردی اینو بهت میگه......فکرم میکنی راهت سریع ترین راه ممکنه...مثل همین ساده انگاری ها ......طرف میگه مسلمونه......خداش بزرگه.....حاضر نیست به حرفش گوش کنه!.....مثل این میمونه که بگه من پدر و مادرم رو دوست دارم.....ولی حرفاشون رو در خیر و صلاحم نمیبینم!
حالا اونها که پدر و مادر هستند و مطلق نیستند....یگانه نیستند ......ولی این بزرگوار خداست.........حالا یه عده دارن با حرف خدا لجبازی میکنن(این در قبال مسلمونایی میگم که همچین حرفهایی میزنن......وگرنه غیر مسلمون که خب خیلی باید تحقیق کنه تا مسلمون بشه ).....مثلا چی!....که چرا عربی بخونم.....وحدت بخوره تو سرم! میخوام فارسی بخونم!.....
حقیقت خداست .......تمام
شما هم وقت کشی نکن.....اگر واقعا مسئله برات مهمه و دنبال حقیقتی تو فضای مجازی سیر نکن و بهش دل نبند و از کسانیکه درباره دین تحقیق کاملی نکردن .....وگرنه مجتهد میشن!پرسش چه سود.....به مراکز دینی رجوع کنید
نه وظیفش نیس..
هر چی داد داد هر چیم نداد نداد!!![]()
حقیقتی بالاتر از خالق خودمون داریم؟......خالق آفرینش و هر چه که فکرش کنی.....خالق بی همتانه محمد جان اتفاقا تو منظورمو نفهمیدی
اولا که من نمیدونم حقیقت چیه...خودم تازه این سوال رو از بقیه پرسیدم
بعدش برای اختلاف نظر در حقیقت اومدم شیعه و سنی رو مثال زدم....تازه این در صورتی است که خدا رو بپذیریم و قبول کنیم اسلام حقه...یعنی سه مرحله : پذیرش خدا - پذیرش داشتن دین -پذیرش اسلام رو با هر بدبختی پشت سر گذاشتیم تازه میرسیم به اینجا که حالا توی اسلام اصلا چی حقه چی باطله!!!
یعنی حقیقت این نیست که من در همون بدو امر بهش برسم.ی چیزیو که پذیرفتی،حالا فرع و شاخه پیدا میکنه.مثلا پذیرفتی خدا هست.خب حالا این خدا چجوریه؟ یکی میگه نوره.یکی میگه دست داره.یکی میگه جبر کرده.یکی میگه حکیم و مهربونه!!!
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
یافتن روش موفقیت@@@@@ | گفتگوی آزاد | 2 | |
|
|
فرمول یافتن نام حیوان برای هر سال | گفتگوی آزاد | 11 | |
|
|
یافتن 13 تجربه جالب از يك كارمند دولت ایرانی | گفتگوی آزاد | 0 | |
|
|
یک فرمول ریاضی برای یافتن شریک زندگی! | گفتگوی آزاد | 0 | |
|
|
مقابله با پایان یافتن یك رابطه | گفتگوی آزاد | 0 |