گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بی کسی...[/FONT]
[FONT=&quot]خوابیدی روتختت...[/FONT]
[FONT=&quot]اماخوابت نمیبره...[/FONT]
[FONT=&quot]بعدگوشیتوبرمیداری..مینویسی خوابم نمیبره......[/FONT]
[FONT=&quot]یهوسردمیشی...[/FONT]
[FONT=&quot]بغض میکنی....[/FONT]
[FONT=&quot]میبینی هیچکسونداری ک اینو براش بفرستی....[/FONT]
[FONT=&quot]چقدررررسخته تنهایی.....[/FONT]
[FONT=&quot]سخته بخوای بدون هیچ امیدی به زندگی ادامه بدی[/FONT]
[FONT=&quot]امروزت مثل دیروز... فردات مثل امروز[/FONT]
 

raspina.

عضو جدید
چشم من ببار ... تمام بودن های او را ببار ... ببار دل دیوونه من ...
ببار لعنتی ...ببار ولی آروم شو خواهشا . دیگر تمام کن
 

raspina.

عضو جدید
کاش برمی گشتی یا هیچوقت نبودی یا نمی دونم ... فقط دلم به اندازه تمام دلتنگیام برات تنگه ...
می دونی چقدر تمام من ...
نمی دونم چی میخوام ولی دلم برایت تنگه ...
تنگ سه حرفه ولی به اندازه تمام عمر منه ...
 

معمار فرناز

عضو جدید
امشب حس غریبی دارم،انگارتمام غصه های دنیا،دردلم تلنبارشده است... .
انگارکه دنیاحرف نگفته،درگلویم قندیل بسته است؛انگاریک آسمان ابر،
درچشمانم قصدباریدن دارد،به اندازه ی تمام دوران کودکی ام،به یک آغوش گرم؛
به یک شانه ی پرمهر،احتیاج دارم که پناهگاهم شودوآرامم کند.
خدایا؛
نمیدانم چه اتفاقی افتاده که احساس تنهایی میکنم،شایدازتودور
شده ام که اینقدرتنهایی به من نزدیک شده،شایدباتو
غریبه شده ام که ترس ووحشت بامن آشناشده؛شاید... .
پروردگارا؛اگرخطاکرده ام ببخش؛اگرکناه کرده ام بیامرز؛
اگرتوهم مرابرانی به کجاپناه برم!آغوش رحمتت رابگشا
وکودک خطاکارقلبم رابپذیرکه سخت ازکرده اش،پشیمان است
وجزتوکسی راندارد...

 

معمار فرناز

عضو جدید
فقیربه دنبال شادی ثروتمند،پولداربه دنبال آرامش زندگی فقیراست… .

کودک به دنبال آزادی بزرگتروبزرگتربه دنبال سادگی کودک…. .

پیربه دنبال قدرت جوان وجوان در پی تجربه ی سالمنداست… .

آنان که رفتندآرزوی بازگشت وآنان که ماندند دردل رویای رفتن دارند… .

خدایاکدامین پل درکجای دنیاشکسته است که هیچکس به
مقصدخودنمیرسد…
 

معمار فرناز

عضو جدید
سالهادردهکده ی قلبم جایی جزسکوت[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نداشتم،سکوت بودواشکهای پنهان درپس پرده های چشمم[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
چشمهای نگران من هرروزبهانه ی تازه ای رابرای گریستن داشتندمن بودم وراهی غریب اماتکراری.
سالها مثل خورشیدطلوع کردم ولی غروبم همیشه غم انگیزبودوبه پشت کوه هامی خیزیدم.
من مانندگلی بودم که گاه گاه رنگ آب رامی دیدم ولمس می کردم وگاهی تاپس پژمردگی
پیش می رفتم ولی همیشه نوری ازته قلبم می درخشیدانگارحرفی برای گفتن داشتم ولی نمی توانستم به زبان بیاورم
من ایمان داشتم به چیزهایی که می دیدم وبرایم اتفاق می افتادولی نمی توانستم
آنهاراتفسیرکنم وسرنوشتم اینگونه برایم رقم زدکه دیگربهانه ای برای رفتن این راه تکراری نداشتم من خسته بودم
[/FONT][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]وقتی حالت بده روحت بی پناهه[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]میبینی هر کاری کردی اشتباهه[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی به جز شب هیچ رنگی توی نگات نیست[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]وقتی کسی اندازه تنهاییات تنها نیست.....[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بعدازمرگم اعضای بدنم رواهداکنید[/FONT][FONT=&quot]...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]حداقل شاید[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]اونموقع[/FONT][FONT=&quot].....[/FONT]
[FONT=&quot]وصله ی تن کسی شدم[/FONT][FONT=&quot]....[/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ابر دودسیگارمردی است که حرفهایش را می خورد وبعد فوت میکند...غم که زیادباشد باران می بارد[/FONT][FONT=&quot]...![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
با خودمان می گوییم، عادت می کنیم و با صراحت زیادی، این جمله را تکرار می کنیم.
آن چیزی که هیچ کس نمی پرسد، این است که: "به چه قیمتی عادت می کنیم؟"

دخمه - ژوزه ساراماگو
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]شانه های عاشقان گر تکیه گاه اشک هاست[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پس چرا بر شانه ام اشکی نمی ریزد کسی ؟[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانم محترم (naghmeirani)مشکلت چیه که داری فقط حذف میکنی؟
از اون لحظه ک اومدی فقط داری پاک میکنی؟علتش چیه رو نمیدونم.

بس کن دیگه
مدیر تالار ادبیات شدی ولی بیخودو بیجهت شایدم با غرض داری تموم پستا رو پاک میکنی.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
درسته اصلا رو چه حسابی پست ها رو پاک میکنید؟ توضیح بدید :confused:



پست های اسپم قبول اما شما پست هایی که مربوط به تاپیک رو هم پاک میکنید


دوست عزیز پست های تکراری و اسپم ها حذف می شن ، بهتره قبل از ارسال باسرچ در باشگاه از غیر تکراری بودن پست مطمئن شیم.
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]گاهي دلم ازهرچه آدم است ميگيرد...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]گاهي دلم دوکلمه حرف مهربانانه ميخواهد...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]نه به شکل " دوستت دارم" و يا نه به شکل " بي تو ميميرم "...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ساده شايد ، مثل :[/FONT]
[FONT=&quot]" دلتنگ نباش، اميدت به خــدا ... فردا روز ديگري ست[/FONT]
 

A.9

اخراجی موقت
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تو..
مهربان باش,
بگذار بگویند
-ساده است..
_فراموشکار است..
-زود میبخشد..

سالهاست دیگر کسی در این سرزمین,
ساده نیست..
از همان وقتی که
-دیوار کاهگلی رفت و
آجر و سنگ
آمد..
-از همان وقتی که ایوان شد بالکن..
-خانه شد آپارتمان..
-و کم کم
انسان شد صرفاً موجودی برای رفع نیاز های خود..

اما تو تغییر نکن!
تو خودت باش و نشان بده
-آدمیت هنوز نفس میکشد..
-هنوز میشــــود روی کســـی حســـاب باز کرد آن هم از نوع مــادام العــمر...
-هنوز هســتند کســـانی که میشــود به سرشـــان
قســـم راسـت خورد...
-هنوز هست کسی که دل, بهانه ی
خوبیهایش را بگیرد هر از چند گاهی...

این کره ی
لجن گرفته به بودنت
نیاز دارد..
لااقل تو تغییر نکن ...

انسان تک افتاده مهربان وکمیاب تو مهربان بمان 󾬌
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است

دل عجب موجود سخت جانی است

هزار بار تنگ میشود ، میشکند

میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]می خواهم در اسفل السافلین تنها بمانم![/FONT]
[FONT=&quot]بی هیچ مالکی و رضوانی و ساقی و کوثری...[/FONT]
[FONT=&quot]می خواهم به درک خودم بازگردم[/FONT]
[FONT=&quot]و تنهایی را در آغوش بگیرم[/FONT]
[FONT=&quot]و بگذارم غم سرش را بر سینه ام بگذارد ،[/FONT]
[FONT=&quot]اشک ها با گونه هایم بازی کنند[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا