سیگاری روشن میکنم و به
خاموش بودنم فکر میکنم
کام عمیق همراه
اهی کوتااااه....
بیرون میدم دودش رو
کمرنگ میشه...
مثل خودم....
نفسم میگیره ازین زندگی اجباری...!!
[FONT="]کاش پدرم میفهمید این سیگاری که در دست من هست برای تفریح نیست[/FONT][FONT="]٬[/FONT][FONT="]غمی دارم به اندازه تفاوت نسل او تا من[/FONT][FONT="]...!!![/FONT]
آتشی از نگاهت می خواهم !
سالهاست که این نخ سیگار در دستم خاموش است…
کاش پدرم میفهمید این سیگاری که در دست من هست برای تفریح نیست٬غمی دارم به اندازه تفاوت نسل او تا من...!!!
[FONT="]گلایه از سیگاری بودنم نکنید[/FONT][FONT="]..[/FONT]
سیگار میسوزد، کم میشود ، ولی تکرار میشود
من میسوزم…
کم میشوم…
ولی دیگر تکرار نمیشوم…
گلایه از سیگاری بودنم نکنید..
اگر درد هایم را بدانید خودتان برایم کبریت میکشید..
[FONT="]به سلامتی سیگارم[/FONT][FONT="]..[/FONT]
زندگی میگفت از هر چیز مقداری باقی می ماند . . .
دانه های قهوه در شیشه ، چند سیگار در پاکت و کمی درد در آدمی . . .
به سلامتی سیگارم..
که برایم سوخت تا بدانم عاقبت سوختن برای کسی
له شدن است…
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
![]() |
کوچه های تنهایی | ادبیات | 6180 | |
![]() |
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |