گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بگذر بهار ، حالم با تو خوب نمی شود[/FONT][FONT=&quot] …
[/FONT]
[FONT=&quot]پاییز حال مرا خوب می شناسد[/FONT][FONT=&quot] !

[/FONT]
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
"ﭘــــﻮﺳـــﺖ ﮐــﻠــﻔــﺘــﯽ ”
ﺭﺑــﻄـــﯽ ﺑــــﻪ ﺁﺩﻡ ﺑــــﻮﺩﻥ ﻧـــﺪﺍﺭﺩ
ﻓــﻘــﻂ ﻣــﺴــﯿــﺮ ﺍﺷــﮏ ﻫــﺎﯾـــﺖ
ﭘـــﺸـــﺖ ﻭ ﺭﻭ ﻣـــﯿـــﺸــــﻮﺩ
ﺑــﻪ ﺟـــﺎﯼ ﺑــﯿــﺮﻭﻥ،
ﻣــﯿــﺮﯾـــﺰﺩ ﺗــﻮ!
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم ها فقط آدم هستند,نه بیشتر و نه کمتر...
اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی آنها را شکسته ای
و اگر بیشتر از آن حسابشان کنی,انها تو را می شکنند...
بینِ این آدم های آدم,فقط باید "عاقلانه" زندگی کرد؛
نه "عاشقانه"..
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺗﻨﻬﺎﯾـــﯽ ﻋـــﺎﺭ ﻧﯿﺴـــــﺖ !!...
ﺍﺗﻤـــــﺎﻡِ ﺣﺠـــــﺖ ﺍﺳـــــﺖ ﺑا
ﺁﻏﻮﺵ ﻫـــــﺎﯼِ ﺑﯽ ﺩﺭ ﻭ ﭘﯿﮑـــــﺮ..
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
دلم یک من می خواهد ‎
مثل تو‎
آزاد و رها‎ بی هیچ قید و بندی
ویک تومی خواهد‎
مثل من ‎
اسیرو دربند‎و زندانی

 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
سکوت
حس تلخ تنهایی
نیاز
کسی نیست که به حرفهایم دل بدهد
گوش بسیاراست
قحطی دل آمده است ‎
ومن
دل را گدایی نمیکنم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]این جا[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]آنقدر شاعرانه دروغ می گویند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]که نمیدانم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]در این سرزمین[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]با اینهمه فریب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه ست که دلم هنوز[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]خواب باران را دوست دارد[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
حرفهای زیادی بلد نیستم …

من تنها چشمان تو را دیدم و گوشه ای از لبخندت که حرفهایم را دزدید …
از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم کودکانه تر از آنچه فکر کنی !
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آهای روزگار !
برایم مشخـــص کن
اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی
می خواهـــم رقصــم را با سازت
هماهنگ کنم … !
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رفیق...پیراهنم را بالا بزن...
کمرم را دیدی؟؟؟
نترس چیزی نیست...
این ها فقط جای خنجرند..من نفهمیدم چه شد...
تو مواظب باش...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
" مَـــ ن " گـِدآیـﮯ مُحَبَتــ نمـﮯ کُنـَـمـ ،

تَنـهـــآیـﮯ اَم حُـــرمَـتـــ دآرَد ؛



حُــــرمَــتـ (!)
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:cry:آهای روزگار
به باران بلایت بگو لَختی امانم دهد
زخم تازه احتیاج نیست
کهنه زخم هایت مرا به رقص می آورند هنوز
تو فقط کافیست تنوع حرکاتم را ببینی
و لذتت را بِبَری
:(
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سخت است ببازی تمام احساساتت را...

و هیچوقت نفهمی اصلا دوستت داشت!!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یادمه تو یکی از مطالبم نوشتم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دلم کسی را میخواهد صبور،شریف ولایق[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]ولی الان میگم تو دنیای مجازی دنبال هیچی نیستم و نخواهم بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]حرف زیاده اما حوصله کم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تا نفس دارم از عشق مینویسم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]یاحق[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑـَﻌﻀـﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻋﯿﻦ ﺑـﺎﺭﻭﻥ ﻣـﯽ ﻣـﻮﻧﻦ
ﺍﻭﻟﺶ ﮐـﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻬﺖ ﻃﺮﺍﻭﺕ ﻣﯿﺪﻥ ﺷﺎﺩﯼ ﻣﯿﺪﻥ
ﻭﻟﯽ ﺁﺧﺮﺵ …
ﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮ ﺑﺎ ﮔِﻞ ﻭ ﺷﻞ ﯾﮑﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﺮﻥ
ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺻﻔﺖ ﺑﺎﺵ
ﺗﻮ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺁﺧﺮﺵ ﮔِﻞ ﺑﺸﯽ …!
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]سکوت...[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]رساناترین فریاد یک زن است...[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی سکوت میکند...[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی بحث نمیکند...[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند...[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بفهم...[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]واقعا حالش داغونه...[/FONT]
 

A.8

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]دارم می نویسم ، برای چه نمی دانم . اما حس غریبی دارم . بدون اینکه حتی کلمه ای در ذهنم باشد کلمات پشت سر هم نوشته می شوند ، به دلم می گویم: نوشتن را به یاد بیار .
می دانی چند وقت است که برایم یک دل سیر ننوشته ای ؟ دلم آرام گریه می کند.
چقدر دوست دارم بخندد. خیلی وقت است که خنده اش را ندیده ام.
دلم به حال این همه شکستگی هایش می سوزد.
چقدر تنهاست! تمام دلیل زنده بودنش ، نوشتن است ولی خیلی وقت است که نمی تواند بنویسد. می ترسم این روزها از بی کسی و بی واژه ای دق کند! دل شکسته ام را دوست دارم. به شکستگی هایش که نگاه می کنم ، به یاد می آورم تمام آن لحظه های غم انگیز را که صدای ترک خوردنش را می شنیدم .
دل ، نگرانش شده ام. یک بار آنچنان ترک خورد که از صدایش غرورم شکست!
[/FONT]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
بی وفا !!
ایـن روزهـا نـه مـجـالـی
بـرای دلـتـنـگـی دارم
و نـه حـوصـلـه ات را..
ولـی بـا ایـن هـمـه،
گـاه گـاهـی دلـم هـوای تـو را مـیکـنـد . . .
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
رُخ به رُخ که شدیم


مــن مات شدم و تــو …

چون پادشاهی که از اینگونه فتحهــا زیاد دیده است

بی اهمیتـــــــ رد شدی
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا