یه مسله ای خیلی ذهنم رو درگیر کرده ..میدونم گناهه ولی تو فکرمه ...

thamin

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستش من به هرچیزی تو این دنیا فکر میکنم ...ازیه جایی شروع شده ... یعنی از یه نقطه ای شروع و تکمیل و تداوم پیدا کرده...
.
.
با این که میدونم تفکر و تامل در ذات خداوند (استغفر ا..) گناهه ... ولی خب نقطه شروع خدا از کجا بوده ...
میدونم میخاین بگین خدا از روز ازل بوده و نا متناهی ...ولی خوب که تمرکز میکنم بهش ..باز نمیشه ...
دنبال یه بازه زمانی هستم که خدا از چه زمانی دقیق ...100 میلیار سال پیش ..یا..بیشتر .....

میدونم خدا رو کسی بوجود نیورده .... ولی منشا کجاست ؟....
هرچی به منشا وجود خدا فکر میکنم که از کجا و چه زمانی شروع میشه ..بیشتر قاطی میکنم
.
.
.
نمیدونم شما هم اینجوری شدین .. و از این فکرا واستون میاد یا نه .. اما ...
یه سوال ؟ ... من دارم کافر میشم با این افکارم؟
همون طور که دوستان گفتن قطعا به جوابی نمیرسی وچون نه خودت به کس دیگه ای نمی تونه جواب سوالاتو بده پس دیوونه میشی اصلا خود خدا تو قران گفته فکر کردن بهش گناهه:smile:
اما من یه راه حل برای فرار از این فکر دارم اونم خوندن کتاب مناجات نامه و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری امتحان کن بد نیست همشو یه شبه نخون کم کم بخون
 

tenesi

اخراجی موقت
همون طور که دوستان گفتن قطعا به جوابی نمیرسی وچون نه خودت به کس دیگه ای نمی تونه جواب سوالاتو بده پس دیوونه میشی اصلا خود خدا تو قران گفته فکر کردن بهش گناهه:smile: اما من یه راه حل برای فرار از این فکر دارم اونم خوندن کتاب مناجات نامه و الهی نامه خواجه عبدالله انصاری امتحان کن بد نیست همشو یه شبه نخون کم کم بخون
باشه چشم قبل از خواب؟؟؟
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شک کردن گناه نیست، تو شک موندن که بعدش برسه انکار خدا، گناهه.
من خودمم این حستونو تجربه کردم، واقعا آدم گیج میشه:دی

ولی همیشه وقتی نشونه های خدا و کتاب خدا رو به یاد آوردم ذهنم آروم شده.
یکی از نشونه هایی که خیلی بهم کمک کرده اینه که 1430 سال پیش، توی قرآن درباره نحوه تولد جنین در شکم مادر توضیح داده شده که دقیقا منطبق با علم امروزه، اون زمان که این همه دستگاه پیشرفته نبوده چطوری پیامبر که امی بوده، تونسته اون مطالبو تو قران بنویسه؟ هیچ دلیل دیگه ای جز وجود یک قدرت برتر و وحی شدن به پیامبر نمیتونه وجود داشته باشه...

در مورد این هم که خدا از کجا اومده، دوستان توضیح دادند که در زمان نمی گنجه.

ولی بعضیها اینطوری توصیفش میکنن که: اگر خدا قرار بود موجود باشه (معلول باشه) و از یک جایی شروع شده باشه، اونوقت سوال پیش میاد که کی خدا رو به وجود آورده و کی باعث شده خدا ایجاد بشه؟
مجددا یه قدرتی بالاتر از خدا مفروض خواهد بود، بعد مجددا سوال پیش میاد که این قدرت بالاتر که خدا رو به وجود آورده از کجا اومده؟

و این منجر به یک دور باطل میشه.
از دور باطل هم در منطق و فلسفه به این نتیجه میرسن که فرض سوال نادرسته و در اینجا یعنی خدا معلول نیست و از جایی شروع نشده...
 

tenesi

اخراجی موقت
اگه متاهل بشید و 7 سر عادله داشته باشید دیگه فکرتون درگیر این چیزا نمیشه
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگه متاهل بشید و 7 سر عادله داشته باشید دیگه فکرتون درگیر این چیزا نمیشه
یعنی میگید اینایی که متاهلن به خدا فکر نمیکنن!!!

این چیزی که شما میگین اسم میشه روزمرگی، درگیر دنیا شدن، فراموشی خدا و قیامت
 

paeeizan

اخراجی موقت
دوستان یه پا فلاسفه اند ...
اما همه از زیر جواب این سوال در رفتن ... من هنوز به جوابم نرسیدم ..منشا کجاست ؟ .... قبل از خدا کی بوده ؟
 

ensan1

عضو جدید
دوستان یه پا فلاسفه اند ...
اما همه از زیر جواب این سوال در رفتن ... من هنوز به جوابم نرسیدم ..منشا کجاست ؟ .... قبل از خدا کی بوده ؟

چون جوابی نیست که بخواد کسی از زیرش در بره...خداوند هم هیچ وقت تموم نشده بود که یک نفر دیگه شروع بشه یا بر عکس ...این خداییه که میگید رو میشه تعریف کنید؟
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان یه پا فلاسفه اند ...
اما همه از زیر جواب این سوال در رفتن ... من هنوز به جوابم نرسیدم ..منشا کجاست ؟ .... قبل از خدا کی بوده ؟

اصلا قبل و بعدی وجود نداره دوست عزیز...این کلمات رو ما میزاریم روش ....بازه زمانی وجود نداره ...خدا بوده و بس ..
ولی خب با منطق و حساب کتاب نمیتونیم بهش برسیم ..واسه همینه که باورش برامون خیلی سخته .
 

paeeizan

اخراجی موقت
چون جوابی نیست که بخواد کسی از زیرش در بره...خداوند هم هیچ وقت تموم نشده بود که یک نفر دیگه شروع بشه یا بر عکس ...این خداییه که میگید رو میشه تعریف کنید؟
.ببخشید ..با سوالات بی جوابم ذهن شما رو هم درگیر کردم.
.
 

paeeizan

اخراجی موقت
اصلا حالا فرض کن من بودم
چی میخوای حالا؟؟؟
.
.
چیزی نمیخام ... کنجکاو شدم بدونم ... این ؟ ذهنم عذاب میده .... باید به جواب قانع کننده برسم .. خب ...تقصیر من چیه ..میاد تو ذهنم همیشه
 

paeeizan

اخراجی موقت
اصلا قبل و بعدی وجود نداره دوست عزیز...این کلمات رو ما میزاریم روش ....بازه زمانی وجود نداره ...خدا بوده و بس ..
ولی خب با منطق و حساب کتاب نمیتونیم بهش برسیم ..واسه همینه که باورش برامون خیلی سخته .
.
.
منم رو همین مشغولم ... ولی دنبال یه منشا هستم ..
 

ensan1

عضو جدید
.ببخشید ..با سوالات بی جوابم ذهن شما رو هم درگیر کردم.


نه درگیری وجود نداره...آخه بعضی اوقات هست تعریف ما از خئداوند دچار نقصه...

همین که شما میگید منشا ..همین سوال شما نقص داره...چرا؟ چون خدایی که منشا داره داراری نقص هست یعنی فرزنده یک نفر دیگه است به اصطلاح...
 

M@HYA-J00N

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظرم منطق ما با خدا دو تا چيز بسيار متفاوته مثل ماهيت زمين و آسمون
اگه قرار بود خدا نقطه آغازي داشته باشه ديگه خدا نبود چون مسلما اگه نقطه آغاز داشته باشه بايد يكي ديگه خدا رو آفريده باشه
كه اين خلاف خدا بودن ميشه تازه اگه خدا نقطه آغاز داشته باشه بايد تو يه محيطي آغاز بشه كه مسلما يه خدا ديگه ميخواد تا اون محيطو ساخته باشه كه همه ي اينا با موجوديت خدابودن خدا منافات داره.
مثل نوشتن ميمونه اگه تو يه صفحه سفيد يه نقطه بذاري مسلما تو آفريننده اون نقطه اي
.
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با احساس میشه به قلمرو نامحدود پا گذاشت (میتونید امتحان کنید)... ولی از کسی که رفته به چنین جایی نپرسید چه دیده که قادر به بیانش نیست


این مدعیان در طلبش بی خبرانن ... کان را که خبر شد , خبری باز نیامد "خواجه عبدالله انصاری"

درسته
به شرطی که بتونیم از عقل به احساس برسیم
با این حال من به استارتر عزیز پیشنهاد میکنم باور کنن که منشایی وجود نداشته برای خداوند
چون منشا یک نسبته که فقط به ماده تعلق میگیره یعنی چیزی که حجم اشغال کنه حتی منشا تفکرات هم یه چیز مادی متشکل از سلولهامونه...
خداوند بری از ماده است
پس منشایی تعریف نمیشه کرد...
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما چون فعلا در زمان و مکان محدودیم به خاطر همین چنین سوالاتی رو ممکنه بدون پاسخ ببینیم در حالی که زمان صفتیست برای ماده در حالی که خداوند خود خالق زمان و ماده است!!
ذات ما محدوده و خداوند که وجود مطلقه رو مطمئنا این ذات محدود نمیتونه بهش پی ببره
خب اگر به سمت دیوونه شدن بره اونم گناهه!
کفر نیست ولی میتونه به کفر منتهی بشه چون به جوابی نمیرسه!!

به دلیل محدودیت در زمان و مکان رو قبول ندارم!
شناخت یعنی چی؟!
فکر کنم با پاسخ به این سوال میشه فهمید چرا شناخت ذات خدا امکان پذیر نیست!!!
ضمنا چرا دنبال منشا هستید؟اصلا دلیل اینکه برای هر چیزی دنبال علت هستیم چیه؟
هرچند این دوتا سواله(1-شناخت ذات خدا2-یافتن علتی و منشایی برای خدا)

------------------------------
علم و شناخت یه مفهوم بدیهی که عملا تعریفی براش امکان پذیر نیست
اما بصورت یک توضیح(فلسفی):
شناخت و علم عبارت است از حضور خود شى‏ء يا صورت جزئى يا مفهوم كلى آن نزد موجود مجرد
حالا برای خدا کدومش امکان پذیره؟!!!
 
آخرین ویرایش:

panjere

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه تونستی به یه نوزاد. تو مدت چند ساعت. تمام دروس رشته ی مارو یاد بدی .
بهت قول میدم خدارو به صورت گام به گام همراه با نمونه سوال حل شده بهت نشون بدم.1000% تضمینی
 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زياد فك نكن دادا..موهاي سرت ميريزه ها:smile:

ميگما رو گوگل يه سرچ بزن...شايد پيدا شد از كجا اومده:D
 

b_xxxxxxeman

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شايدم اصليتش اردبيليه...اخه بيشتر مشهورا و معروفا از اردبيل ظهور كردن;)
 

BIGHAM

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه چیز از یک خواب عجیب شروع شد، خواب دیدم با دوستم تو یک ماشین که من راننده اش هستم نشستیم، همینطور که داشتیم از یک خیابون رد می شدیم، خیلی راحت و آروم بهم گفت یادته اون روزی که این دیوار مدرسه ریزش کرد و ما مردیم...
اون شب تا صبح دیگه نتونستم بخوابم همش این سوال فلسفی مشغولم کرد که نکنه ما همین الان هم داریم یک خواب می بینیم و یک روز بیدار می شیم، گذشت اون روز شبش که خواستم دوباره بخوابم این بار یک سوال عجیب تر درگیرم کرد، خدا هست؟ کجاست؟ بعد از مرگ ، برزخ هست؟ و بعدش دوزخ یا بهشت، تا کی؟ چند سال؟ 100 سال؟ 1000 سال؟ اینبار دیگه رسما قاطی کردم، این سوال سرآغاز یک سلسله سوال های مشابه دیگر بود، به شدت درگیر شدم، احساس می کردم همه چیز الکی و بی معنی هست، احساس پوچی می کردم، بی اشتها شده بودم، عرق سرد می ریختم، از بوی غذا حالم به هم می خورد، تو 3-4 روز 3-4 کیلو وزن کم کردم، یک از همین شبها تا صبح نتونستم بخوابم، همش کلنجار می رفتم با خودم. داشتم دیوانه می شدم، بعضی وقتها یک چیزهایی برای توجیح خودم پیدا می کردم ولی باز دوباره همون شک و تردیدها می اومد سراغم نمی تونستم خودم رو قانع کنم. دیگه صبح شده بود، تصمیم گرفتم نماز بخونم شاید آروم بشم. (بعد از خواب اون روز دیگه نماز هم نمی خوندم)، پاییز بود اذان حدود 6 صبح بود، تو نماز از خدا خواستم هدایت کنه تا از این حال خارج بشم. واقعیتش رو بخواهید می خواستم خودش رو به من ثابت کنه(استغفرالله)، بعد نماز یک کمی آروم شدم ولی ته دلم همچنان آشوب بود، پا شدم تلویزیون رو روشن کردم، یک آخوندی رو نشون می داد که داشت موعظه می کرد، دقیقا همون لحظه که تلویزیون رو روشن کردم، می گفت که عده ای سوال می کنند که ... داشت سوال من رو می گفت.
- جواب اینه که سوال غلطه ...
دیگه بقیه اش رو الان یادم نیست چی گفت ولی من جوابم رو گرفته بودم. بعد از چند روز درگیری ذهنی آروم شدم

این جور سوالها برای کسانی که اطلاعات دینی و فلسفی کمی دارند خطرناک و گیج کننده هست برای همین گفته اند به ماها که فکر کردن به این سوالها گناه هست. به خاطر آرامش روان خودمون ممنوع شده.
فرض کنید یک ماهی از اول عمرش تو یک تنگ بزرگ شده برای این ماهی صحبت از دریا و اقیانوس بی مفهوم هست.

یا 200 سال پیش به یکی می گفتی بیا بگیر با موبایل با اون ور دنیا صحبت کن
 
بالا