گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
??????

تو زن ها را نمیشناسی...
آنها یک حافظه عجیب برای نگهداری وقایع عاشقانه دارند
هیچکدام از حرف هایت یادشان نمیرود
حتی می توانی تشریح لحظه ای را که با یک جمله ات دلشان شکست با جزییات دقیق، دو سال بعد از دهانشان بشنوی...
وعده ها و قول هایت را طوری یادشان می ماند که هیچ رقمه نتوانی زیرش بزنی...
ساعت و روز دقیق اولین دوستت دارم گفتنت
لباسی که در اولین قرار ملاقاتتان به تن داشتی
لرزش انگشتانت وقتی برای اولین بار دستشان را گرفتی
حالت چشم هایت وقتی اولین دروغ را از تو شنیدند...
حتی به راحتی می توانند بگویند فلان دروغ را فلان روز گفته ای و واقعیت ماجرا را از خودت بهتر توضیح میدهند...
می دانی زن ها موجوداتی هستند که در عمق رابطه شنا می کنند.

#سیمین_بهبهانی
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دختران شهر
به روستا فکر می کنند ,
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند ..

مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند ,
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند …

کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد ..!

گروس عبدالملکیان
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر
عجیب دلم
گرفته است
و
توان گریستن
ندارم...

دلم به اندازه ی
حجم این لبخند
تنگ است و
شهری نمی فهمد...

#امیرمحمد_مصطفی_زاده
 

ΜΟΗΑΜΜΑD

کاربر بیش فعال
مرا گفتی ببر از جمله یاران
بکندم از همه دل در تو بستم
مرا دل خسته کردی جرمم این بود
که از مژگان خیالت را بجستم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدا کند یک #اتفاق خوب بیافتد وسط زندگیمان..
آری همین جا!
وسط بی حوصلگی های روزانه مان ،
نگرانی های شبانه مان ،
وسط زخم های دلمان ؛
آنجا که زندگی را هیچوقت زندگی نکردیم ،
یک اتفاق خوب بیافتد..
آنقدر خوب
که خاطرات سال ها جنگیدن و خواستن و نرسیدن
از یادمان برود ؛
آنگونه که یک اتفاق خوب
همین الان،
همین ساعت ،
همین حالا ،
از پشت کوه های صبرمان #طلوع کند..
طلوعی که غروبش
غروب همه ی غصه هایمان باشد
برای همیشه ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
حق نداری

حق نداری

وقتی از دوست داشتن کسی مطمئن نیستی
حق نداری دستاشو بگیری که به دستات عادتش بدی...
وقتی کسی رو سهم خودت نمیدونی ،
وقتی موندنی نیستی ،
حق نداری از آینده ای خوش باهاش حرف بزنی
و براش رویا بسازی...
وقتی دلت به موندن کنارش شک داره ،
حق نداری بهش بگی عشقم!
حق نداری بگی نفسم!
وقتی همیشه دنبال یه حرفی ، بحثی، سندی، بهانه ای هستی
که ترکش کنی..
حق نداری بهش بگی دوستت دارم!
وقتی به اعتماد کسی تکیه گاه شدی ،
حق نداری زمینش بزنی!
اگه این حق رو به خودت دادی بدون خیلی#...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بی اجازه
دوستت دارم
و این جرم کمی نیست ؛

مرا ببخش..

اگرچه
متهم ردیف اول
#چشمهای تـــوست ،
نه #قلب من ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
آدم‌ها عاشق ما نمی‌‌شوند ، آدم‌ها #جذب ما می‌‌شوند :
❕در لحظه‌ای حساس حرف‌هایی‌ را می‌‌زنیم
که شخصی‌ نیاز به شنیدنش داشته !
❕در یک لحظه ی حساس طوری رفتار می‌‌کنیم
که شخص احساس می‌‌کند تمام عمر در انتظار کسی‌ مثل ما بوده!
❕در یک لحظه ی حساس حضور ما ، وجودِ شخص را طوری کامل می‌‌کند
که فکر می‌کند حسی که دارد چیزی‌ جز عشق نیست !

آدم‌ها فکر می‌‌کنند که عاشق شده اند ،
آدم‌ها فکر می‌‌کنند بدون وجود ما حتی یک روز دوام نمی‌‌آورند ،
آدم‌ها فکر می‌‌کنند مکمل خود را یافته اند ...

آدم‌ها زیاد فکر می‌‌کنند .
آدم‌ها در واقع مجذوب ما می‌شوند
و پس از مدتی‌ که جذابیت ما برایشان عادی شد ،
متوجه می‌‌شوند که چقدر جایِ عشق در زندگی‌‌شان خالیست ،
می‌‌فهمند در جستجوی عشق‌های واقعی‌ باید ما را ترک کنند...

تمامِ حرفِ من اینست که :
کاش آدم‌ها یاد بگیرند که
"عشق پدیده‌ای #حس کردنی است نه #فکر کردنی"

و کاش بفهمند که بعد از رفتنشان ،
عشقی‌ را که فکر می کرده اند دارند ،
چه می‌کند با کسانی‌ که حس میکرده اند این عشق واقعی‌ ‌ست..
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من معشوقه خاکی هستم ..
که بر گذران زمانش تکیه داده ام
و از لیلی ها و مجنون ها،
ویس ها و رامین ها ،
حکمت ها و منیژه هایش
درس عاشقی گرفتم ،
و از چین دامن دختران قاجاری بر دیوار تاریخش ،
نقاشی آموخته ام ؛
فلسفه نمی دانم ،
افلاطون و ارسطو را به اسم کوچک می شناسم
اما، میدان سهروردی را
به اندازه تک تک ثانیه هایی که درصف انتظار رسیدنش ،
در خیال شناور وصالش ... غرق شدم ،
دوست می دارم.

دیگر از غلط هایی که این خاک عاشق
از دیکته های نانوشته ام می گیرد ، گلایه نمی کنم ،
تلخی غلط های نانوشته را به شکر پاره زلف یارم گره می زنم
و فریاد می زنم :

در کوی عشق، جان را باشد خطر اگر چه
جایی که عشق باشد آن جا خطر نباشد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بماند که
بی بهانه رفتی و
هیچ سخاوتی در کار نبود

بماند که
بی اعتنا به حقوق بشر
مرا در بند چشمانت کرده ای

بماند که
بعد از تـــو ، حتی قناری ها هم
بهانه گیر شده اند و شمعدانی لب به آب نمی زند

اصلا بماند که با رفتنت
ستاره ها بی ماه مانده اند ...

این ها همه بمانند
می شود #ببوسمت ؟
همین #الان ؟ همین جا ؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همه چیز از آنجایی خراب می شود
که به خیالت تمام جان و روحش را بدست آورده ای ،
که حالا دیگر او برای توست ،
که حالا اگر
یک روز نباشی یا باشی ،
فرقی ندارد ، او هست ،
که اگر نگویی دوستت دارم ،
او می فهمد که دوستش داری ،
که اگر با بوسه
در آغوش اش نگیری ،
فرقی نمی کند..

اشتباه است ، اشتباه...

#آمدن رسم خودش را دارد..
دل می بری ،
دل می دهی ،
اما ماندن ...
امان از این ماندن
که به پای خیلی ها نماند ،
که به تن خیلی ها نرفت ؛

#ماندن
یعنی بوسه های هر روزه ،
یعنی تـــو نباشی ، من دستم به زندگی نمی رود ،
یعنی دلتنگی های مدام ؛
ماندن شیرین و فرهاد و لیلی و که و که و که نمی خواهد ،
ماندن یک من و یک تو ی ساده می خواهد ،
یک غرور فراموش شده ؛
ماندن یک دل #ساده می خواهد ...
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظــــــه هــا

لحظــــــه هــای زهـــــــرآلـــــــود نیستــــی



سـایـــــه افکنــــــده

بـر پیکــرِ ِ وجـــــود...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه بخشی از آدم جایی جا می ماند
آدم میرود
اما بخش مهمی از او جایی جا می ماند
در اتاق کودکی
زیر درختانی
یا در چشمهای عابری
آدم نمیداند چه گــم کرده است !
همیشه بخشی از او نیست ...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
ڪَاهی ڪہ


دلتنڪَت مي شوم


فراموش مي ڪنم


ڪہ تو فقط


یڪ خاطره ایي !
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف های کوچکی در زندگی هست که حسرت های بزرگی بر دلت می گذارند...
جملات ساده ای در زندگی هست...
که آرزوی دوباره شنیدنشان...
که حسرتِ یک بار دیگر تکرار شدنشان اشکت را در می آورد....
دلت می خواهد بشنوی شان....
از زبانِ همان کس که میخواهی، بشنوی شان...
اما آن کس نیست که دوباره برایت بگوید....
 

ΜΟΗΑΜΜΑD

کاربر بیش فعال
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند
وقتست اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند
 

ΜΟΗΑΜΜΑD

کاربر بیش فعال
فریاد من از فراق یار است
وافغان من از غم نگار است
بی روی چو ماه آن نگارین
رخسارهٔ من به خون نگار است
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
ﺣﺲ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ
ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻮ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ...
ﮔﺎﻫﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ...
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻟﺎﻥ...!!
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

میگذرد!


گاهی از غرورش!


گاهی از کسی که سخت دوستش دارد .. گاهی خودش را پنهان میکند،زیرصدای موسیقی هدفونش ..
گاهی پشت لبخندهای ساختگی !!

اما .. یک روز ، بعد از یک اتفاق ، گریه هایش تا همیشه بند می آید و تبدیل میشود به نگاهی سرد !!
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آدم باید صاحب داشته باشد

مثلا وقتی میخواهد

برود جایی ،کسی بگوید

یقه ی لباست چروک شده است ،

یا رژت را کمرنگ کن ..

یا حداقلِ حداقلش پشت آیفون صدایی بشنود

و کلید به در نیندازد!

در غیر این صورت بی صاحاب یک واژه ی توهین آمیز نیست،

یک واژه ی مظلوم است..
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

باید یکی باشد

یکی که دزدانه نگاهش کنی

دزدانه راه رفتنش را بپایی

و دزدانه ببوسی اش و محکم بغلش کنی

و در حضورش طعمِ تلخیِ قهوه ات را نفهمی

باید یکی باشد ..

که وقتی دلت برای مداد رنگی های کودکی ات تنگ شد ، به ناخن هایش خیره شوی و سوار بر رنگین کمانی به کودکی ات سفر کنی

باید یکی باشد ..

یکی که حصارِ تنهایی ات را بر هم زند و به تو بگوید که دوستَت دارم

آدم است دیگر

و آدمی به همین دوستَت دارم هاست که زنده است ..
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من آن بانوی پائیزم

من از احساس لبریزم

دمی با باد می رقصم

گهی بارانی و خیسم

و گه گاهی به یاد عشق

تمام غصه ها را برگ می ریزم

نفس هایم اگر سرد است

تمام برگ هایم گرم و تب دار اس ..
 

reza_19933

عضو جدید
یادت میاد اولین بار که بم گفتی دوست دارم بت چی گفتم؟
مهم نیست
ولی فکر کنم درس بزرگی گرفتی.. همشم مدیون منی.
حقیقتی که تو کلت فرو کردم باید نابودت میکرد.. ادعا
از دنیای فانتزیت اومدی بیرون؟ یا فقط سعی کردی همه چیو فراموش کنی و دوباره بشی همون آدم که فکر میکنه خیلی خوبه و حرف زدن رو خوب بلده..

حقیقت دنیا همینه. بذار باشه منکه باش کنار اومدم.
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من نه عاشق هستم

ونه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم هستم و تنهایی یک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزد

من خودم هستم و یک دنیا ذکر

که درونم لبریز

شده از شعر حقیقت جویی


من خودم هستم و هم زیبایم

من خودم هستم و پا بر جایم


من دلم می خواهد

ساعتی غرق درونم باشم

عاری از عاطفه ها

تهی از موج سراب

دورتر از رفقا

خالی از هرچه فِراق

من نه عاشق هستم

نه حزین ِ غم ِ تنهایی ها

من نه عاشق هستم

ونه محتاج نوازش یا مهر


من دلم تنگ خودم گشته و بس

مَنِشینید کنارم

پیِ دلجویی و خوش گفتاری

که دلم از سخنان غم و شادی پر شد


من نه عاشق هستم

ونه محتاج ِ عشق

من خودم هستم و مِی

با دلم هستم و هم سازیِ نِی

مستی ام را نپرانید به یک جمله....«هی!»


 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
نـــتــــرس عـــشـــق مـــن ....
بـــــــرو .....
نـــگــــران هــــیــچ چـــیـــز هــم نــبــاش ....
مـــن بــه هــیــچـــکــس نــخــواهـــم گــفـــت
کـــــه مــــردانــــه پــای هـــمــــه ی
نـــــامــــردی هــــایـــت ایــســــتـــــادم ......
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی از نبودن های کسی شروع می شود که باید باشد اما نیست.
تنهایی از بی تفاوتی های ِ یک دوست در یک مسئله ی کوچک شروع می شود. تنهایی از کلمه های ما آغاز می شود، از کلمه های بزرگی که هضم کردنشان دشوار است.
تنهایی از کار دارم های تو، وقت ندارم های تو، نبودن های تو، شلوغ بودن های تو آغاز می شود و در دست های من ادامه پیدا می کند. در لحظه هایم.
تنهایی، که از بی حوصلگی تو، برای من آغاز می شود.
از زود رفتن هایت، زیاد نماندن هایت، دیر دیدن هایت آغاز می شود و می رسد به شب های من.
می رسد به بغض های من، می رسد به چشم هایم، به لب هایم که انقدر ساکت اند. تنهایی ساده نیست، از هرکجا که ریشه بگیرد جای ِ دیگری را ویرانه می کند. جای دیگری می ماند و هیچ وقت رفتنی نیست.
تنهایی از نبودن ها آغاز می شود. از همین نبودن های ساده ی من و تو که ساده نیست...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا