گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سر خاک من!

اونی کة بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه

اونی کة نخواست مارو بالاخره میاد دیدن جسدم

اونی کة حتی نیومد تولدم زیر تابوتم رو گرفته

اونی که سلام نکرد میاد برا خداحافظی

عجب روزیه اون روز.. :cry:
روز مرگم اشک را شیدا کنید
روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید
روی قبرم لاله ها پرپر کنید
خانه ام را وقف نیلوفر کنید
پیکرم را غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید
دور قبرم را کمی خلوت کنید
بعد مرگم خنده ها از سر کنید
رفتنم را دوستان باور کنید
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روز مرگم اشک را شیدا کنید
روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک را باور کنید
روی قبرم لاله ها پرپر کنید
خانه ام را وقف نیلوفر کنید
پیکرم را غرق در شبنم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید
دور قبرم را کمی خلوت کنید
بعد مرگم خنده ها از سر کنید
رفتنم را دوستان باور کنید

دم رفتن این چه متنیه:razz::razz::w04:
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

هِی مَرد
گریه نکن
بیا برایت بگویم
زندان سه‌گونه است
وقتی تمامِ جهان هست و
تو پشتِ میله‌هایی سرد
نیست می‌شوی
وقتی خودت را تویِ کسی حبس می‌کنی
که دنیایت شده
و گاهی هم هست که کشورت
برایت تنگ‌تر از کفشِ کهنه‌ات شده
گریه‌ات را لایِ چیزی بپوشان مَرد
بگذار با صدایِ پاره برایت بگویم
از میانِ مرگ‌ها
بدترین‌اش زمانی‌ست
که پشتِ میله‌هایی سرد باشی
تویِ کسی هم حبس شده باشی
و کشورت از کفش کهنه‌ات هم تنگ‌تر شده باشد...
رضا_قنبری
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شـُـــدَم مِثــلِ دَریــاچــه ی اُرومیـــه!!!

⇜ شـــــــــــــور ⇝

⇜ تَلــــــــــــــخ ⇝

⇜ تَنهـــــــــــــا ⇝

⇜ خَستـــــــــــه ⇝

وَ رو بـــــــــــه نـــابــــــــــــودی...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﻌضے ﺁﺩﻡﻫﺎ...
ﻧﺎﺧﻮاستہ...
ﻫﻤﯿﺸـــہ متهم ﺍﻧﺪ ...
ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳڪوﺗﺸﺎڹ...
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺸﺎڹ ...
ﮔﺬﺷﺘﺸﺎڹ ...
بے ڪینہ ﺑﻮﺩﻧﺸﺎڹ ...
ﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﺎڹ ...
ﮔﻮیے ﺟـــــﺎڹ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍے ﺍﺗﻬﺎﻡ ﺑﺴﺘڹ ...
ﻭ ﺍﺯ همہ ﺑﺪﺗﺮ ﺍینڪہ ...
ﺧﻮﺑے ﻫﺎﯾـــﺸﺎڹ ﺯﻭﺩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ مے ﺷﻮﺩ...!
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایم اما تنهایی رو تو دنیا با هیچی عوض نمیکنم ،ارامشی که تو تنهایی خودت وخدا هست باهیچی عوضش نمیکنم واقعا ارامش بخشه وقشنگه
عشق فقط خدا
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گوش هایم را می گیرم! چشم هایم را می بندم! و زبانم را گاز می گیرم! ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدر دردناک است فهمیدن...!!!
خوش بحال عروسک آویزان به آینه ماشین،
تمام پستی بلندی زندگیش را فقط میرقصد...!!!
کاش زندگی از آخر به اول بود..
پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم ودر،
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم...!!!
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانستم دلتنگی،، دل نازکم میکند...
انقدر که به هر بهانه کوچکی چانه ام بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود..!!
نمیدانستم دلتنگی،، ضعیفم میکند...
آنقدر که کوه استوار غرورم زیر بار ندیدنت کمر خم کند..!!
نمیدانستم دلتنگی،، کودکم میکند...
انقدر که در نبودنت ساعتها گوشه ای بنشینم و با همه
دنیا قهر کنم..!!
نمیدانستم...........!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم ارامش مي خواد
دلم سکوت مي خواد
دلم خلوت با خودم رو مي خواد
دلم جايي و مي خواد که صداي ور ور هيشکي به گوشم نرسه ...
دلم ساعتهايي و مي خواد که بي خيال بگذره ....
دلم خوشيهايي و مي خواد که فقط مال خودم باشه ...
دلم زندگي و مي خواد که فقط مال خودم باشه ....
بدون اينکه نگران کسي باشم
بدون اينکه نگران خوشحالي يا ناراحتي و تنهايي کسي باشم ...
دلم مي خواد کمي فقط کمي مال خودم باشم و براي خودم زندگي کنم ....
دلم مي خواد برم دنبال خواسته هام ،علايقم،،
ارزوهام که مدتهاست چيزي جز حسرت برام نمونده ازش....
دلم مي خواد چشمام و ببندم و چيزي جز ارامش و حس نکنم ...
اما مدتهاست رنگ ارامش و نميبينم ....
مدتهاست با چشماي باز و بسته کابوس ميبينم .....
اين زندگي نيست يه کابوس تموم نشدنيه ......
زندگي حسرت بي پايان است ...
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضیــــا ،
با حــــرفاشون
با بعضے رفـتـــاراشون
ســـــــردت میکنن!!
بــــےحـــــســـت میکنن
دهـنتو میبنــدن
بـعد میگن نیســتے؟؟؟
ســاکتے؟؟
سرد شدے؟؟
سرت شلوغــه؟؟
مشـــــغولـے؟؟..
هع
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرکلاس استاد گفت:
"پشت هر مرد موفق یک زن بوده..."
یکی از بچه ها پرسید:
پشت یک زن درمانده و بی پناه چه کسی بوده؟؟
استاد جوابی نداد وبه بهانه ای کلاس را ترک کرد؛
اما جوابش را همه می دانستیم:
"یک نامرد"....
کسی چه میداند؟؟؟
شاید استاد ما هم یک نامرد بوده
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

سكوتِ من، گذشته دارد. به خاطرِ آن، بارها تشويق شده ام.
هفت هشت ساله بودم كه می دانستم هر بچّه ای آن را ندارد.
سكوتِ من، اوّلين دارایی ام به حساب می آمد در طولِ سال هايی كه بعد از آن آمد،
بارها موردِ تحسينِ زن های خانواده مان قرار گرفتم به خاطرِ توداری ام.
خيلی زود فهميدم كه به يك صندوقچه می مانم با دری كيپ و پُر از راز.
او از سكوتِ من كلافه می شد. سكوتِ من او را می ترساند. كم كم عادت به پرحرفی پيدا كردم،
حتّی در مواقعی كه لازم نبود.
سالها بعد ياد گرفتم كه حرف می تواند حتّی مخفيگاهی بهتر از سكوت باشد.
غریبه ای باش با خود...
زندگی را رودی ببین که بر بستر زمان جاریست...
در ساحل این رود بایست، نه کنجکاو باش و نه نگران.
به خس و خاشاک گذشته ات نگاه کن
که بر خاطراتت شناورند و می آیند و می روند،
درست مانند حوادثی که در روزنامه ها می خوانی.
از آنها جدا شو و نسبت به آنها بی تفاوت باش،
یادت باشد که هیچ چیز مهم نیست.
فقط باش...

 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی توانم با " کمی دوست داشتن " زندگی کنم
من " دوست داشتنِ زیاد " می خواهم
دوست داشتنِ تمام و کمال
یک جور غرق شدن...
یک جور دیوانگی محض...

مثل تسلیم تنی تشنه، به خُنکای قطره های باران
مثل شنیدن هزار بارۀ یک آهنگ تکراری
مثل یک موج سواری داغ، درآشوب دریایی طوفانی
مثل رفتن تا انتهای راهی که بازگشتی ندارد...

من با " کمی دوست داشتن " زنده نمی مانم
با کمی دلخوشی، با کمی لذت
من یک التهابِ داغِ نفس گیر می خواهم
یک آغوشِ گرم در سردترین فصل سال...
چرا نمی فهمی
آنهایی که با " کمی دوست داشتن " زندگی کرده اند، مرده اند...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
☜دلـــم گرفتــه ↯
⇡ از دنیــا ⇡ از آدم هــا↯
☜از خـــودم☞ ← از حمـــاقت های ِ احمقـــــانه ام↯
☜یـه شـــبایی داد زدم اما درونـــم ســـوخت↯
☜این روزهــا دیگـر خـودم نیستــم↯
√سـَــــرد↯
√تنهـــا ↯
√ بـی احســــاس↯
 

نازنین فاطیما

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبلی گفت به من
زندگی شيرين است
زندگی در دشت است
می توان در اين دشت
گريه ها را دزديد بر لب پيرو جوان
شادمانی را ديد
شاپرک پر زدو گفت
مهربانی زيباست
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
↺اَگِــه حــالِ دِلَــم خـــوبِـه

ســــُکـــوتَم مُعــجِــزِه کـــَــردِه

وَگَـــرنه خــــوب میـــدونَم

کِــه دَرد اَز هَــر طَـرَف دَردِه↻ ...
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
✘ﺍِﻧـﻘَـــﺪ ﺑــے ﺣــۅﺻــِـﻠِﻪ و تنهام...
کہ ﻫــَﺮ ڪے ﺑِــﺨۅﺁﺩ ﺑــﺂﻡ ﺑَـﺤـﺚ ڪُـﻨــہ ﻓَﻘـــَﻂ ﻣـﻴـﮕَـﻢ :
➣حق با تۅئه➣

✘ﺍِﻧـﻘـَﺪ ﺑــے ﺍَﻋــﺼـﺂﺑَﻢ
ﮐِـہ ﻫَـﺮ ڪے ﺑِﺨــۅﺁﺩ ﺑِـــﻢ ﮔـﻴـﺮ ﺑِـﺪهِ
یـــہ ﮐَـلـﺂﻡ ﻣــﻴـﮕـَﻢ :
➣ﻣَــڹ ﺑَـــﺪ ↶ ﺗـــۅ ﺧــۅﺏ➣
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این شهر...
شهرِ قصه های مادربزرگ نیست
که زیبا و آرام باشد

آسمانش را هرگز آبی ندیده ام
من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمیکند

که فانوسی داشته باشم یا نه!
کسی که میگریزد
از گم شدن نمیترسد
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
✊ این روزها جواب صداقت را با دروغ میدهند !
جواب محبت را با بی محبتی !
جواب با وفایی را با بی وفایی، و جواب دوستی را با دشمنی :|
این مردمان چه خوب آرایه "تضاد" را به کار می بردند...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه که بغض بااشک خالی نمی شود !
گاهی میخندی ...
و لرزش شانه هایت هم
معادل هق هقت ...
و چه دردی دارند ،
این خندہ های زورکی !..
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا