گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]آدم ها را نمیتوان شناخت [/FONT]
[FONT=&quot]مگر در زمان های حساس ![/FONT]
[FONT=&quot]مثلا وقتی که با خودت میگویی [/FONT]
[FONT=&quot]اگر فلان کار را بکند یعنی دوستم دارد[/FONT]
[FONT=&quot]یعنی مهم هستم ![/FONT]
[FONT=&quot]اما بر خلاف انتظارت عمل میکند[/FONT]
[FONT=&quot]و تو چقدر فرو میریزی در خودت ...[/FONT]
[FONT=&quot]چقدر دلت میخواست[/FONT]
[FONT=&quot]که جای همیشگی اش را در دلت حفظ کند ...[/FONT]
[FONT=&quot]یاد حرف هایش می افتی[/FONT]
[FONT=&quot]یاد "دروغ هایش" ..![/FONT]
[FONT=&quot]هی با خودت کلنجار میروی[/FONT]
[FONT=&quot]که بهانه بیاوری[/FONT]
[FONT=&quot]بهانه ی محکمی که دلت را قانع کند[/FONT]
[FONT=&quot]نمیشود ...[/FONT]
[FONT=&quot]ته ته دلت میدانی[/FONT]
[FONT=&quot]نمیشود ...[/FONT]
[FONT=&quot]تصمیم میگیری بگذری[/FONT]
[FONT=&quot]و بگذاری اش کنار[/FONT]
[FONT=&quot]اما دلت همیشه منتظر است[/FONT]
[FONT=&quot]که درست شود[/FONT]
[FONT=&quot]"نمیشود ..."[/FONT]
[FONT=&quot]آدم ها عوض نمیشوند ![/FONT]
[FONT=&quot]مهلت دادن چیز خوبی نیست[/FONT]
[FONT=&quot]فقط بد بودنشان را پر رنگ تر میکند ...[/FONT]
[FONT=&quot]لایق بودن[/FONT]
[FONT=&quot]اجباری نیست ![/FONT]
[FONT=&quot]بعضی ها ندارند ![/FONT]
[FONT=&quot]وای از بعضی ها ...[/FONT]
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ....
ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻨﺸﯿﻨﯽ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﻪ ﻭ ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﺪ، ﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﮐﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺣﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ.
ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﺗﻤﯿﺰﺕ ﺭﺍ ﻧﭙﻮﺷﯽ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﻧﮑﻨﯽ،
ﺣﺘﯽ ﺁﻥ ﺁﻫﻨﮕﯽ ﺭﺍ ﮔﻮﺵ ﮐﻨﯽ، ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭَﺩَﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ.
ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﯽ، ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩِ ﺧﻮﺩﺕ....
ﺯﺍﻧﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮﯼ، ﺑﻪ ﻗﺒﻞ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ.
ﻭ ﯾﺎ ﺣﺘﯽ ﻓﮑﺮ ﻫﻢ ﻧﮑﻨﯽ.... ﻓﻘﻂ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ، ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺩﻟﯿﻠﯽ...
ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ...
ﺑﻌﻀﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﺳﺖ....
ﻭ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ، ﺗﺎﺑﻠﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ،
ﯾﺎ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﭼﺴﺒﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﺶ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ :
ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﻢ، ﻣﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . ﻭﻟﯽ ﻟﻄﻔﺎ، ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﻦ ﻧﺸﻮﯾﺪ.
ﻭ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ.
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ی ﺍﯾﻨﮑﻪ :
ﺁﻣﺪﻡ ﻧﺒﻮﺩﯼ، ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺁﯾﻢ...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺩﻟﺖ ﮐﻪ ﮔﺮﻓﺖ ....
ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻥ ....
ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﮐﻪ ﺳﺮﺩ ﺷﺪ ...
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺮﺩﮔﯽ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﮐﻪ ﮐــﺮﺩﯼ !!!...
ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻧﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ
ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ
ﺗﻤﻨﺎ ﻧﮑﻦ !!!.....
ﮐﻪ ﺑﺲ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻨﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﻦ ﺣﻮﺍﻟﯽ.....
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عصر عصرتنهاييست،

نگاه كه كني ميبيني همه ترجيح ميدهند صندلي جلوي تاكسي بنشينند،

همه تلاش ميكنند آهنگهاشان را تنهايي گوش بدهند،

هيچكس دوستي را براي هميشه اش نگاه نميدارد چون اينجورچيزها تاريخ مصرفشان گذشته،

وسيله هاي آشپزخانه ها نيازي به مادر ندارند و دوربينهاي عكاسي نيازمند كسي نيست كه بتواند بگويد سه،دو،يك..

خودت نگاه كن ميبيني سلفي ها و مونوپادها چقدرخوب تنهايي را حفاظت ميكنند تا مجبورنشوي از رهگذري در پارك خواهش كني پرتره ي زيبايي از دوستيهايتان رسم كند و مجبور نشوي لبخندي از اجبار تحويلش بدهي...

چون نه دوستي هست نه رهگذري،همه ي رهگذر ها درحال چك كردن پيام هستند،

هركدام از سرنشينان تاكسي آهنگي را به تنهايي گوش ميدهند،

اگر خدايي ناكرده روزي از اجبار سوالي از كسي پرسيدي حتما بابت خدشه دار شدن حريم وسيع تنهايي اش مفصل عذر بخواه،

يادت باشد آن چند نفري كه هنوز دوروبرت هستند را نپراني،

مراقب دوستیهایمان باشیم... 
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﮔﻔﺖ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﮔﻬﺎ ﺑﺴﭙﺎﺭ
ﭘﺎﯾﯿﺰ می ریزند
ﺳﭙﺮﺩﻡ ...
ﺑﯿﺨﺒﺮ ﺍﺯ آﻧﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﮐﺎﺝ ﺑﻮﺩ
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دشت‌ها نام تو را می‌گویند
کوه‌ها شعر مرا می‌خوانند

کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند

در من این جلوه‌ی اندوه ز چیست؟
در تو این قصه‌ی پرهیز که چه؟
در من این شعله‌ی عصیانِ نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه؟

حرف را باید زد
درد را باید گفت

سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از تو،
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر

آشنایی با شور، و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی
یا غرق غرور؟

#حمید_مصدق
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]عصر دلتنگی[/FONT]
[FONT=&quot] اینست که...[/FONT]
[FONT=&quot]در بهار باشی و [/FONT]
[FONT=&quot]اردیبهشت از دستت برود [/FONT]
[FONT=&quot]و تو هیچ ندانی که خرداد [/FONT]
[FONT=&quot]آذرخش فاصله های دلگیریست [/FONT]
[FONT=&quot]که بهار جانم را [/FONT]
[FONT=&quot]به تپش رفتن [/FONT]
[FONT=&quot]وا می دارد...[/FONT]
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

يه مرحله ای هست تو زندگی که از اون به بعد ديگه اجازه ورود آدم جديد به زندگيتون نميدين....



نه اين که نخواين;


حوصله اشو ندارين واعصابه تازه آشنا شدن وکشف اخلاقای شخصيت جديدو ندارين....!!!


يه حلقه از دوستايی قديميتون ميسازين خودتونم وسطش;


تازه شايد دونه دونه از اون حلقه هم کم بشه;


فقط فرقش اينه که تو چه سنی به اين مرحله برسين....


اين مرحله تازه مرحله ی شناخت خودتونه!!!!


اينجاس که ميفهمی با خودت و اطرافيانت چند چندی!!!
 

N O X

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارزش بعضي چيزا، با به زبون آوردنش از بين مي ره...
اين آخرِ بدبخت بودنه كه به كسي بگي، گاهي حالم رو بپرس.
هميشه ديدن يه پيام ناگهاني، شنيدن يه سلام بي هوا،
از آدمي كه انتظارش رو مي كشي، مي تونه حال و روزت رو عوض كنه.
گاهي آدم، خودش رو گم و گور مي كنه،
فقط به اين اميد كه يه نفرِ بخصوص سراغش رو بگيره.
بر خلاف تصور، خوشحال كردن آدمِ غمگين، خيلي سخت نيست.
فقط كافيه وانمود كني، به يادش هستي

پویا جمشیدی
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


ﻫﺮﺍﺯﮔﺎﻫﯽ
ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻫَﺮَﺱ ﻛﻦ
ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﺰﻥ
ﭘﺎﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺮﯾﺪه ﻫﺎﯾﺖ ﺑﺎﯾﺴﺖ
ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯾﺖ
ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﺖ
ﺑﺎﻏﺒﺎﻧﯽ ﮐﻦ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪﺕ ﺭﺍ
ﺳَﺒُﻚ ﻛﻦ ﻓﻜﺮﺕ ﺭ ﺍ
ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﺁﺯﺍﺭﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﺭﯾﺎﺿﯿﺪﺍﻥ ﺑﺎﺵ
ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﮐﻦ
ﺧﻮﺑﯿﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ
ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺑﺪِ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﻦ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻗﻮﻝ .. همه چیز .. ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ..
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی همین است ...
هر خاطره غروبی دارد...
هر غروبی خاطره ای ...
و ما جایی بین امید و انتظار چشم میکشیم تا روزگار مان بگذرد!
گاهی هم فرق نمیکند چگونه؟ فقط بگذرد...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم های کمی هستند که می دانند ،
تنهایی ِ یک نفر حرمت دارد .
همین طور بی هوا سرشان را پایین نمی اندازند و بپرند وسط تنهایی آن فرد..!
چون خوب می دانند که اگر آمدند ،
باید بمانند ؛
تا آخرش باید بمانند ؛
آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد .
و گرنه مسافرها همیشه موقع خداحافظی ،
تنهایی را هزار برابر می کنند...
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
غـــريـب ...

يعنـــےڪســــےڪــہ

تنـــــها پنـــاہ خستـــگے هايــــش ،

همیـن ڪلمـات پــُـــر از بغـضـــــند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی وقتها در تنهایی هایم چای مینوشم
به روزگار فکر میکنم
تنها نمیدانم چرا این چشمان چکه می کنند
چقدر سخت میگذرد بغضی که فرو می دهی

آیناز
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد ..
آن قدر که اشک ها خشک شوند ،
باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی
را ورق زد ،
به چیز دیگری فکر کرد ،
باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد ..
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman, times, serif]
دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ
[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا ..[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد[/FONT]

[FONT=times new roman, times, serif]و بعد پشیمان نشد ..!![/FONT]


 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ســـهم مـن [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]از لــــــوک خــــوش شـانــــس بـــودن[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]فقطـــــــ[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]تنهــایــ[/FONT][FONT=&quot]ے[/FONT][FONT=&quot] ســـمت غـــــروب رفتنــــش [/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]بـــــــــــود...:)[/FONT]
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]امشـب شـب خـیرات جمعـه ست.... [/FONT]
[FONT=&quot]شـب جمـعه ای کـه[/FONT]
[FONT=&quot]خیلـی چیـزا خـیرات میشـه... [/FONT]
[FONT=&quot]شـب جمـعه انـگاری[/FONT]
[FONT=&quot]بعـد از یـه هفـته ی[/FONT]
[FONT=&quot]کـاری سخـت بـرگ [/FONT]
[FONT=&quot]مـرخصیـتو خـیرات کـردن... [/FONT]
[FONT=&quot]یـه حـس راهـی خـیرات شـده... [/FONT]
[FONT=&quot]مثـل سـربـازهـای کـه فقـط منتـظر خـیرات ایـن شـب هستـند.. [/FONT]
[FONT=&quot]عـده ای حلـوای خـیرات میکـنند بـرای عـزیـزانـی کـه سـفر کـرده ی آن دنـیا [/FONT]
[FONT=&quot]هسـتند... [/FONT]
[FONT=&quot]عـده ای هـم کمیـلی بـرای ان دنـیایـشان خـیرات میکـنند... [/FONT]
[FONT=&quot]امـا در ایـن خـیرات بـازار شـب جمـعه.[/FONT]
[FONT=&quot]و مـن چـند پـاکـت سـیگار[/FONT]
[FONT=&quot]بیشـتر اتـش مـیزنـم.. [/FONT]
[FONT=&quot]وسنـگ خـودم رابـر سیـنه میـزنـم. [/FONT]
[FONT=&quot]وبـرای بخـت خـاکسـتریـم[/FONT]
[FONT=&quot]وروح مـرده ی خـودم.. [/FONT]
[FONT=&quot]ریـه هـایـم را[/FONT]
[FONT=&quot]خـیرات میـکنم..[/FONT]
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

برای زندگی کردن بهانه‌ای نمی‌خواهم
برای نفس کشیدن تقلایی نمی‌کنم
و برای گفتن نگفتنی‌هایم هم چاره‌ای نمی‌جویم
سکوت . . . و تنها سکوت
و دیواری از نشدن و نرسیدن
و باز هم سکوت
و قلبی تنها با احساسی عجیب
و نگاهی عمیق با حسرتی همیشگی
و آهی تمام نشدنی برای تمام طول زندگی
دنیای عجیبی است؛
بودن به شرط
نگفتن!!
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یک دقیقه سکوت:[/FONT]
[FONT=&quot] به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند[/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند[/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot] به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم[/FONT][FONT=&quot]…[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]به خاطر قلب هایی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد...[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زَمـــــــــــــان
هْیچگاه دَردی را دَوا نـــَـــــــکرده!!!
ایـــن ما هَستیــم کـِـــه
بِـــه مُروربِـــه دَردهــا
عــــــــٰادَت میــکنیــــــــم
 

AUTUMN LEAVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دست نزن!
شیـــــــشه یـ نـازکـ احسـ ـاسـ مــــ را

دسـ ــت نـ ــزن!

چندشــم میـ شـ ـود از لکـ انگـ ـشـ ـت دروغ!

آـــــنکه میـ گـ ـفتـ کـه احـ ـساسـ مـ ـرا میـ فـ ـهمد

کـ ــو...؟!

کــــ ـجارفـ ـت...؟!

کــه احـ ـســ آسـ مـ ـرا خــ ـوب فـ ـروخـ ـت....!!!؟
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
” بود “
تلخ ترین کلمه ای که میشناسم
کلمه ای برای ترجمه ی تمام حسرت دنیا
” بود “
یعنی دیگر نیست ، یعنی تو ماندی و حجم سنگین تنهایی
صدایی که دیگر نخواهی شنید
تمام هست هایی که نیست شد
یک جای خالی
” بود “
یعنی دیگر نیست...
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺍَﻡ… ﮔﺎﻫـــﯽ ﻫَﺮ ﺍَﺯ ﮔﺎﻫـــﯽ ﻓﺎﻧـــﻮﺱ ﯾﺎﺩَﺕ ﺭﺍ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾـﻦ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎ ﺑـﯽ ﭼﺮﺍﻍ ﻭ ﺑـﯽ ﭼﻠﭽﻠـﻪ، ﺭﻭﺷَـﻦ ﮐﻨَﻢ ﺧﯿﺎﻟـﺖ ﺭﺍﺣـَــﺖ!
ﻣَـﻦ ﻫَﻤﺎﻥ ﻣﻨـــَــﻢ؛ ﻫَﻨﻮﺯ ﻫَﻢ ﺩَﺭ ﺍﯾﻦ ﺷَﺒﻬﺎﯼ ﺑـﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﺑـﯽ ﺧﺎﻃـــِﺮﻩ ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﭼـﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﭘَﺮﺳـﻪ ﻣﯿﺰَﻧـَﻢ ﺍَﻣﺎ ﺑـﻪ ﻫﯿﭻ ﺳِﺘﺎﺭﻩﯼ ﺩﯾﮕـَﺮﯼ ﺳَﻼﻡ ﻧَﺨﻮﺍﻫــَـﻢ ﮐَﺮﺩ
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا