و حال شب شده بود
چراغ روشن بود
و چای می خوردند
چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی؟!
چه قدر هم تنها !!
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی .......
چراغ روشن بود
و چای می خوردند
چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی؟!
چه قدر هم تنها !!
خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی .......