گفتگوهای تنهایی

[AvA-6586]

نيستــي کــه بــريــزمــت روي عميــق تــريــن زخمــم!

نيستــي کــه نميــرم،
نيستــي!

از اينهمــه زخمهــاي خــالــي نــه،
از اينهمــه کــه نيستــي،
مُــردم . . .

 

[معمار فرناز]

اه ای حس خفته ، ای تبلور حقیقت کاش باز هم به خفتن خود ادامه داده بودی تا من اینک به این بی زوالی نمی رسیدم

امدی تا با امدنت بیندیشم که چه تنهایم من .من وتنهایی سالیان است که با هم همزادیم .چه غمناک است رویا ....

 

[معمار فرناز]

[FONT=Tahoma, Arial, Verdana, Calibri, Geneva, sans-serif][/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Verdana, Calibri, Geneva, sans-serif]با یاد ،داشتن تو به سهمناک ترین روز نیز سلام می گوییم زیرا که دیگر بار تنها نیستم تا بترسم از سهمناکی این روز.......[/FONT]

 

[AvA-6586]

[FONT=&quot]چـه قــدر زبـان نـفهم اَند مـو هـایــَـم ...[/FONT]


[FONT=&quot]دسـت هـای تـو را از کــُـجا بــیاورم ![/FONT]

 

[رجایی اشکان]

عبرت چه واژه زیبا اما غریبی است...
شنیدم آنانکه از گذشته خود عبرت نمی گیرند
چاره ای جز تکرار آن ندارند
و آنجا بود که فهمیدم
چرا زندگی ما تکراری است

 

[الناز تبریز]

چه “شوری” میزند دلم وقتی …

در چشم دیگران
اینقدر “شیرین” میشود !

 

[AvA-6586]

بـﮧ یـآدگـآر سـآعـتـﮯ بَـر دسـﭞ اﭞ بـسـتـﮧ امـ . . .
ڪـﮧ یـادﭞ نـرود !
چـقـدر زمـآن بـآیـد بـگـذرد . .،
تـآ یـڪـﮯ مـثـلِ مـن . . .
دوبـآره عـآشـقِ یـڪـﮯ مـثـلِ تـو شـود . . .
​

 

[AvA-6586]

قوی ترین فرد جهان هم باشی وقت هایی هست
​

که دستی باید لمس ات کند
​

تنی...​

تنت را داغ کند
​

و لبی..​

طعم لبت را بچشد...
​

 

[starlet.]

سحر ندارد این شب تار..

 

[AvA-6586]

چه حسرتی است
​

​

​

​

عبور از کنار عابرانی که​

عطر تو را میزنند
​

اما هیچکدام تو نیستی..!!
​

 

[رجایی اشکان]

دلتنگم...

مثل خیلی از روزهای زندگانی ام.

این روزها هیچ کس شریک غم و دلتنگی آدمها نیست؛

تنها همدم تنهایی ها و بی کسی هایم، یک قلم و چند ورق کاغذ تا نخورده است.

اگر روزی کاغذهایم تمام شوند چه کنم؟!!!

 

[AvA-6586]

پروانه ها خبر آوردند نامه های عاشقانه ی تو با او
از لای شعرهای من کپی می شود
بیخیال
ناراحت نمی شوم

دل است دیگر
پروانه ها می گویند فردا
اتفاق جالبی می افتد...
پس بیا به چیزهای خوب فکر کنیم
به چیزهایی که دل می خواهد
مثلا
تو به اولین بوسه او
من به اولین نگاه تو....

 

[معمار فرناز]

دل را فروخته ايم به دنيا
به بهاي بودنمان در تقدير تلخ
فاصله ها
افسوس فراموش كرديم
اين جا محل گذر
خاطر هاست ....
.
.
.

 

[رجایی اشکان]

یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه

بدی هاش یادت میره

نامردیش یادت میره

بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره

وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره

فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!

 

[الناز تبریز]

تــَمآم هوآ رآ بو مـے کشم

چشم مـےدوزم

زل مـے زنم…

انگشتم رآ بر لبآטּ زمیـטּ مے گذآرم:

” هــــیس…

!مـے خوآهم رد نفس هآیش بـﮧ گوش برسد…!”

 

[AvA-6586]

گاهی آنقدر تنها می شوم که خدا هم به تقدیر می گوید :
کمی مهربانتر باش !

 

[AvA-6586]

این روزها احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم ، با کوچکترین حرفی میشکنم !

 

[رجایی اشکان]

شبها وقتی می خوای بخوابی میبینی كسیو نداری !!!

كه بهت فكر كنه,!!

اینجاست كه :

میفهمی برخلاف شلوغیه درونت!!

چقدر تنهایی!

 

[AvA-6586]

تنهایی را دوست دارم …
بی دعوت می آید، بی منت می ماند، بی خبر نمیرود …

 

[رجایی اشکان]

هــر قدر هـــــم کـــه محکــــم باشــــی
یـــک نقطـــــه
یـــک لبخنـــــد
یـــک نگــــــــاه
یـک عطر آشنـا
یــک صــــــــدایــک یـــــــــــاد
از درون داغونـــت می کــــند

 

[starlet.]

غــــــــــــــــــــــصه مراکــــــــــــــــــــــــــــشت...!!!


وقتی دیــــــــــــــــــــــدم ،


دست به سینه ایستاده ای !!!


من تمام راه را برای آغـــــــــــــــــوشت دویــــــــــــده بودم ... !

​

 

[رجایی اشکان]

روزگاری خواهد رسید...

همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...

به یاد من...

ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!

دلت هوایم را خواهد کرد...

به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...

به یاد خواهی آورد خنده هایم را...

به یاد خواهی آورد اشک هایم را...

مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!

 

[saharnaz73]

يكي از زيباترين لحظه ها -
لحظه‌اي که ميبيني‌ يکي‌ لبخند رو لبشه و ميدوني‌ که دليل اون لبخند تويي ..​

 

[رجایی اشکان]

هيچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نيمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زير آواری از رنگ ها
ناپدید ماند

 

[بهار00]

ایــــــن روزا حالـــــــــــــــم مثــــــــــل دایـــــــــــــره ستـــــــــــ !

هیـــــــچ گوشــــــــه ای بـــــــــــراش دنـــــــــــج نیستــــــــــــ ...

 

[بهار00]

نانوشته هایم بسیارند
مثل بی قراری هایـم…
من سکــوتم را فریـاد می کِشــم
آخر این آشوب درونم مــرا می کُشد…

 

[رجایی اشکان]

من دارم از اين بغض خفه كننده دق ميكنم
سرم دارد از تورم اشك هاي بر بالش نچكيده ميتركد
و تو شدي زبان گوياي دردهايم
و تو آنسوي آينه تنها و رها درد ميكشي
و من اين سو مجبورم لبخندي تصنعي بزنم
و پا به پاي اين زندگي آنقدر بدوم
به اميد اينكه شب خواب در چشمها فرو رود
و من فرصت كنم...
در خفقاني ،مرگبار اشكهايم را روان كنم
نمیدانم کجای زندگی خود قرار دارم...
جسمم در یک سوی آیینه...
و قلبم و روحم در سوی دیگر آیینه...
دیگر حتی اشکهاهم امانم نمیدهند...
برای نوشتن دردهایت...

 

[ros.]

یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد ..!

 

[الناز تبریز]

قلم را شکسته ام

کاغذها را پاره کرده ام
و دیری ست

با چشمانم
می خوانم ، می نویسم و سخن می گویم...
​

 

[tara75]

تنهایی ک ازیک حدگذشت...دیگرتمام آدمهای دنیاهم ترکت کنند....

مهم نیست!