گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
می گویند

ماه نمی تواند ترانه بسراید

امشب اما

من و ماه

تا صبح ترانه سرودیم

او برای ستارگان

من هم برای چشمان تو....
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد
که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی
دو آدم،
خیـــره مـــی مـــاند!
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیــره بـــِﮧ مَـــردُم …

نِشـــــَســتـﮧاَم …

تنهـــ ـــاے تنهـــــــا …

نَـﮧ کَسےحالَم رآ مے پُرسَــــد …

نَــﮧ کَسے هَوآ یَـــ ـم رآ دآرد …

عـیب نَدآرد…

من دیگه عادت کردم و ازهیچ کس توقع ندارم که اذیت بشه
 

غمین

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم سخت گرفته است...
با چشمانی بارانی و دلی پر غم...

خدایا کی تمام میشود روزهای غم انگیز دفتر عمرم؟؟

دیگر طاقت اینهمه غم را ندارم...

من چه کنم با حجم غریبانه های دلم؟؟

من چه کنم با دلم که در خون میغلتد؟؟

منم و دل پرخونم!!!

 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]
همیشه در نقاشی هایم یک چشم بود و یک ابرو که هیچگاه جفت
[/SIZE]
[SIZE=-1]
[/SIZE]
[SIZE=-1] نشد....

وصورتی که نیمی از آن را موهایی بلند پوشانده بود...

ولبخندی کج و بی روح...با نگاهی پراز تردید...

نمیدانم...شاید همیشه این من بودم در نقش های من!!...

شاید...این منه تنهای خویش بودم

که بازبان بی زبانی تنهایی پنهان شده در لابلای موهای ژولیده
[/SIZE][SIZE=-1]
خویش را بر دل کاغذی سفید به نمایش میگذاشتم....

چقدر تلخ است آدم به تنهایی خود اعتراف کند...
[/SIZE]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]
غربت که شاخ و دم ندارد....!!!
[/SIZE]
[SIZE=-1]وقتی بین آدمهایی که از پوست و گوشت تو هستند ناله کنی و صدای گریه های گاه بی گاهت را احدی نشنود یعنی در اوج غربتدستو پا میزنی....!!!![/SIZE]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماسه ها فراموشکارترین رفیقان راهند ...!!
پا به پایت می آیند ،
آنقدر که گاهی سماجتشان در همراهی، حوصله ات را سر می برد
اما کافی است تا اندک بادی بوزد یا خرده موجی برخیزد تا رد پایت برای همیشه از حافظه ضعیفشان پاک شود ... !

ما از نسل ماسه نیستیم !!!
از نسل صدف هاییم صدفهایی که به پاس اقامتی یک روزه تا دنیا دنیاست صدای دریا را برای هر گوش شنوایی زمزمه میکنند ....
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]همیشه هم قافیه بوده اند، “ســ ـ ـیب” و “فریـ ـ ـب”!

همانند سیبی که آدم و حوا را فریب داد و حالـــا هم میگوییم

“سیــــــــ ــب”


و دوربین های عکاسی را فریب میدهیمـــ

تا پنهان کنیم اندوهمان را پشت این لبخند مان


[/SIZE]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
[/SIZE]
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]
عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
و غمــت سـهم ِ مــن!
[/SIZE]
 

alale2011

عضو جدید
سلام دوستان خوبید
785721603اینو با همراه اول ب 203880 بفرستید
شارژ میده
ی پیام میاد ک کد داره اون کدو سه نفر همراه اول بفرستن شارژ میده
اول کدمنو وارد کنید تا پیامش واستون بیاد
 

fateme.h.b

عضو جدید
هـــــر شـــــب ...

خوشبختیــ♥ـــت را دعـــــا میکنـــــم ...

ولـــــی ...

فقـــــط " خــــــــــدا " میدانـــــد ...

" حســـــادت "

امانــــــــــم را بریــــــــــده ..............!

 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]
به جرم وسوسه

چه طعنه ها که نشنیدی حوا

پس از تو

همه تا توانستند آدم شدند !

... چه صادقانه حوا بودی ...

و چه ریاکارانه آدمیم!​

[/SIZE]
 

fateme.h.b

عضو جدید
تنهایی یعنی حال الان من
که خودم انقد دلم گرفته که دارم دق میکنم اونوقت دوست ما اس ام اس داده دلم گرفته و این دل لامصب من طاقت نمیاره و باید آرومش کنم.
کاش منم یکی مثل خودم داشتم
ک ا ش
 

fateme.h.b

عضو جدید
عادت ندارم درد ودلم را به همه کس بگویم.
پس خاکش میکنم زیر چهره خندانم تا همه فکر کنن نه دردی دارم نه قلبی...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]به سراغ من اگر می آیی[/SIZE][SIZE=-1]تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو هرطور دلت خواست بیامثل سهراب دگر جنس تنهایی من چینی نیست
که ترک برداردمثل آهن شده این چینی نازک تنهایی من
[/SIZE][SIZE=-1]تو فقط زود بیا[/SIZE]
 

بهار00

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاهم کن که چشمانت قشنگ است

صدایم کن که دل در سینه تنگ است

مرا با خود ببر آنسوی غربت

که اینجا شیشه هم از جنس سنگ است
 

mahsa.1392

عضو جدید
اولین بار که گفتی دوستم داری

گریه ام گرفت …

حالا اگر کسی بگوید دوستم دارد ؛


خنده ام میگیرد …

 

mahsa.1392

عضو جدید
به تاوان کدامین جرم تنم سنگ بلا خرده

سکوتم حرفها دارد ببین در من خوشی مرده

ببین ای خوب دیروزی کجا بودم کجا هستم

تو که هم درد من بودی ببین بی تو چه بشکستم

چه ها گفتندو نشنیدم بدی کردی و بخشیدم

زتیغ گریه اشک ریختم ولی باز با تو خندیدم

تماشا کن در این بازی شکوه مردنم زیباست

ولی باز در نگاه من شوق دیدار تو پیداست
 

mahsa.1392

عضو جدید
یک لیوان آب چند قرص
همه را چشم بسته سر می کشم
دمر می خوابم
هنوز هم چشمانم بسته است
توی دلم می شمرم

یک ..دو ..سه ...چهار ....
آخ
لبم را آرام گاز می گیرم
بوی تنهایی تمام فضای ذهنم را پر می کند
همه جا تاریک است
صدایی مدام در درونم می گوید :
چشمهایت را ببند.
باز نکن
به هیچ چیز فکر نکن
آرام باش.
حس می کنم دستی آرام آرام روی موهایم می لغزد
پر می شوم از یک حس غریب
پلک هایم می جنبد
: باز نکن
خوبه ...خوبه ...
با خودم می گویم اینبار خواب نیست
آه ...
پس هستی
....................
....................
می خواهم حرف بزنم
آرام لبانم را می گشایم
دلم می خواهد راه برویم
در دل یک طبیعت بکر
جایی پر از برف شاید
من بدوم
و رد پاهایم
از تو دور شوند
تو دستهایت را باز کنی
و من باز هم بدوم
و آغوش گرمت
پناهم دهد ...

سکوت ...
سکوت ...
سکوت ...
...
دلم نمی خواهد چشمانم را باز کنم
تلاش می کنم بخوابم
مرا ببوس
نوازش گرم دست خیالی تو
و
لالایی سکوت شب
برای آسوده خوابیدن کافیست
شب بخیر آسمان من
دوستت دارم:(
 

mahsa.1392

عضو جدید
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی ویران را

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنها یم

و من چون شمع می سوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

و من گریان و نالانم ومن تنهای تنهایم

درون کلبه ی خاموش خویش اما

کسی حال من غمگین نمی پرسد

و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم

درون سینه ی پر جوش خویش اما

کسی حال من تنها نمی پرسد

و من چون تک درخت زرد پاییزم

که هردم با نسیمی می شود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیزی از من نمی ماند!!!

 

s_aa

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ای کاش پرده میدانست تاپنجره بازاست فرصت رقصیدن دارد.....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
بیزارم از هرچی خاطره است
بیزارم از غمی که تودلم نشست
دلگیرم از خودم
دلگیرم ازهمه
چون عاشقت شدم
این گریه حقمه
خوشحالی منو دنیا ازم گرفت
از دستت دادمت دنیامو غم گرفت
دنیا تورو گرفت

دنیام بودی و
دنیام باتو مرد
هیچ دردی اینجوری منو شکست نداد
دنیای لعنتی عشقمو پس نداد
بیزارم از خیال
از فکرهای محال
تا روز مرگممم بیزارم از این دنیا

نفس میکشم با چه بغضی
قدم میزنم باچه حالی
فقط جات خالی
:cry:
.........................



علی عبدالمالکی


واقعا حال این روزهای منه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
[SIZE=-1]تو چه میدانی ...از شب هایی که دنیا دور سرم می چرخید...
اما من با تمام قدرت ، به دور تو می چرخیدم؟!
تو چه می دانی ...
از روزهایی که بغض های دنیا برای من می ترکیدند...
ومن ، بی توجه ،با همه وجود ،برای تو می خندیدم...؟!
[/SIZE]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا