می گویند
ماه نمی تواند ترانه بسراید
امشب اما
من و ماه
تا صبح ترانه سرودیم
او برای ستارگان
من هم برای چشمان تو....
ماه نمی تواند ترانه بسراید
امشب اما
من و ماه
تا صبح ترانه سرودیم
او برای ستارگان
من هم برای چشمان تو....
بیزارم از هرچی خاطره است
بیزارم از غمی که تودلم نشست
دلگیرم از خودم
دلگیرم ازهمه
چون عاشقت شدم
این گریه حقمه
خوشحالی منو دنیا ازم گرفت
از دستت دادمت دنیامو غم گرفت
دنیا تورو گرفت
دنیام بودی و
دنیام باتو مرد
هیچ دردی اینجوری منو شکست نداد
دنیای لعنتی عشقمو پس نداد
بیزارم از خیال
از فکرهای محال
تا روز مرگممم بیزارم از این دنیا
نفس میکشم با چه بغضی
قدم میزنم باچه حالی
فقط جات خالی
.........................
علی عبدالمالکی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
![]() |
کوچه های تنهایی | ادبیات | 6180 | |
![]() |
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |