.
دوست داشتنت را ...
آب و جارو کرده ام ...
گرد و خاک داشت از سر و کول اش بالا میرفت ...!
پیرِ رفتنت شده بود ، ولی حالا ...
نو نوار شده ...!!
درست مثل روزِ اول اش ...
نه که حرفی باشد ها ... نه ...!!
فقط حیف نیست ...
نیایی ...؟!
نگاهـی عمیـق
سـوار بر پیچکـی از جنـس بـاران
با سـوزشی در سـر انگشتـان می نـوازد تـار دل را !!!
بدنبـال سایـه ها،
در چمنـزار سفیـد کاغـذ
باغـی از رؤیـا
مـی نـگارد
پشـت دیـوار لـحظات
لـم زده بر پشـت خاطـرات
پـارو می زنـم
تـا بـه گـرد رؤیاهـایـم حبـس شـوم
یک غروب پنجشنبه پاییزی ست با پنجره ای رو به درخت ها
و کلاغ ها و هوای ملس و مرموز مهر با یک فنجان چای تازه دم
و یک برش بزرگ از کیک خانگی مادرم با موسیقی دلبخواهی
و خیالی که از بابت تو سخت راحت است !