گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
كوه چون سنگ بود تنها شد یا چون تنها بود سنگ شد؟ من كه نه سنگ بودم نه كوه من چرا تنها شدم؟
 

zohre_1371

عضو جدید
شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می‌خواندم از لایتناهی

آوای تو می‌آردم از شوق به پرواز
شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

امواج نوای تو به من می‌رسد از دور
دریایی و من، تشنه مهر تو ،چو ماهی

وین شعله که با هر نفسم می‌جهد از جان
خوش می‌دهد از گرمی این شوق گواهی

دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هر چه تو گویی و تو خواهی
 

zohre_1371

عضو جدید
بی خیالت سر نکردم، بی خیالم سر مکن
خواب را در چشم های خسته ام باور مکن

اختیارت را به دست باد جادوگر مده
پیش مردم زلف هایت را پریشان تر مکن

امر کن تا بر لب سرخ تو عاشق تر شوم
نامسلمانا! لبم را نهی از منکر مکن

عمر بودن با تو کوتاه است،مثل عمر گل
نازک انداما! گل عمر مرا پرپر مکن

دیدی و چیدی و بوییدی و دور انداختی
آنچه کردی با دل من با دل دیگر مکن

شب گذشت و خواب چشمان تو را از من گرفت
گفتمت عادت به داروهای خواب آور مکن...
 

zohre_1371

عضو جدید
زن ها گاهي اوقات چيزي نميگويند
چون به نظرشان لازم نيست كه چيزي گفته شود
با نگاهشان حرف ميزنند،
به اندازه يك دنيا حرف ميزنند
هرگز نبايد از چشمان هیچ زنی ساده گذشت...
 

zohre_1371

عضو جدید
ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد

کوچ تا چند ؟! مگر می شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم ِ غربت به پرستوها داد
 

zohre_1371

عضو جدید
تو عشق بودي
اين را
از بوي تن ات فهميدم
شايد هم خيلي دير
به تو رسيدم
خيلي دير

اما مگر قانون
اين نبود
که هر آنچه دير مي آيد
عاقبت روزي به خانه ي ما
خواهد رسيد ؟

عادت کرده ايم
به نداشتن ها
و شايد به اندوه

آري
تو عشق بودي
اين را
از رفتن ات فهميدم

وگرنه
استانبول
هرگز اين چنين
سرسنگين نبود
 

zohre_1371

عضو جدید
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است.
و هر انسان
برای هر انسان برادری است.

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند.
قفل
افسانه ای است
و قلب برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
 

zohre_1371

عضو جدید
گفتند

شعرهای من

جوشش دریاست

خروش رود

بی‌شک

کمی بالاتر

به چشمه‌ای می‌رسند

که تو هستی...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
اقـــــرار مـــی کـــنم اینــجا بــدون تــو
حـتی بــرای آه کشـــیدن هـــم هــــوا کــــم اســــت . . .
 

zohre_1371

عضو جدید
همیشه حق الناس پـــــــــــول نیست
گاهی دلیست که باید میدادی و ندادی...
 

zohre_1371

عضو جدید
نفوذ

همه آبهای دریاها هم نمیتوانند یک کشتی را غرق کنند

مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

بنابراین

تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

مگر اینکه شما اجازه بدهید...

 

zohre_1371

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی تنها شدی
[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بدون خدا همه رو بیرون کرده تا
[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خودت باشی و خودش
چقد زیاد خودم و خودت تنها بودیم !!
افسوس و شرمنده که ندیدمت
[/FONT]​
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی
مثل باران پاییزیوسوسه‌ی قدم‌زدن است در خیابان؛که می‌روی، و باز می‌‌گردی؛ و تازه می‌فهمی:خیس شده‌ای، تا مغز استخوان‌هات!شاعر: رضا کاظمی
 

غمین

عضو جدید
کاربر ممتاز
حواســــم را هرکـــجا که پــرت می کـــنم
باز هـــم کـــنار تـــو می افتد !
تو آنجـــا
و من اینجــــا ...
انگــار همه راست می گفـتـنـد :
تو کـــجا و من کـــجا ...؟!!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کاشکی تو واقعیتم میفهمیدیم هرکی واسه چی اومده پیشمون
مثل اینجا که
کاشکی میفهمیدم:هرکی نوشته بود پیشه منم بیا ..
یعنی تو واسش مهم نیستی میخواد خودش تنها نباشه
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیزارم از هرچی خاطره است
بیزارم از غمی که تودلم نشست
دلگیرم از خودم
دلگیرم ازهمه
چون عاشقت شدم
این گریه حقمه
خوشحالی منو دنیا ازم گرفت
از دستت دادمت دنیامو غم گرفت
دنیا تورو گرفت

دنیام بودی و
دنیام باتو مرد
هیچ دردی اینجوری منو شکست نداد
دنیای لعنتی عشقمو پس نداد
بیزارم از خیال
از فکرهای محال
تا روز مرگممم بیزارم از این دنیا

نفس میکشم با چه بغضی
قدم میزنم باچه حالی
فقط جات خالی
:cry:
.........................



علی عبدالمالکی
 

غمین

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=3]گاهی تنها دلت یک قبر می خواهد و یک سنگ ... .

که حد فاصل قبر و سنگ یک جسم باشد... .

دقت که کنی جسم از آن خودت باشد و روی سنگ نامِ-تو حک شده باشد... .

آن جاست که آسوده خاطر می گویی: آخیش...

بالاخره همه چیز تمام شد .. .
[/h]
 

fateme.h.b

عضو جدید
گاهی تنها دلت یک قبر می خواهد و یک سنگ ... .

که حد فاصل قبر و سنگ یک جسم باشد... .

دقت که کنی جسم از آن خودت باشد و روی سنگ نامِ-تو حک شده باشد... .

آن جاست که آسوده خاطر می گویی: آخیش...

بالاخره همه چیز تمام شد .. .
لحظاتی هست که هیچ چیز این زندگی قانعت نمی کند
و فقط و فقط نیاز به اندکی مردن داری !

 

fateme.h.b

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من اگه مرد بودم؛[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به خاطر نیازهای موقتم,[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]با قلب زنها, یعنی شیشه ی عمرشون بازی نمی کردم..[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زبونم و دلم رو یکی میکردم تا به اصطلاح مخ زنی نکنم؛[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]دروغ نمی گفتم,[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سعی می کردم روی خودم کنترل داشته باشم؛[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه اینکه هر نگاهی ... لبخندی ... اشتهام رو تحریک کنه....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگه مرد بودم؛
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یه جا گوشه ی ذهنم یادداشت میکردم زن فقط توجه میخواد؛ [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگه بدونه دوسش داری, حاضره جونش رو هم برات بده؛ [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پس این کمترین کاریه که می تونی براش انجام بدی.....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگه مرد بودم؛

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی عشقم ناز میکرد و بغض میکرد که دیگه دوستت ندارم؛ [/FONT]
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوسش میکردم و میگفتم: ولی من خیلی دوستت دارم, چون[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] میدونستم که وقتی زن اینجوری میگه فقط میخواد بهش توجه بشه...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگه مرد بودم؛
[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به خاطر کسی که تمام دلش رو به نامم زده؛ یه کم فیتیله ی غرورم رو پایین میکشیدم و بهش میگفتم چقدر برام عزیزه...[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگه مرد بودم؛

[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سعی میکردم یه مرد واقعی باشم...[/FONT]
 

mahsa.1392

عضو جدید
قیامتی است! ازلحظه ای که زنگ تلفن بلندمیشود ازجامیپرم! تالحظه ای که... مثل همیشه... تونیستی!
 

mahsa.1392

عضو جدید

من خوبم !
روزها هم همه دارند عبور می کنند به آرامی
نه چراغ قرمزی را رد می کنند..نه تصادفی رُخ داده..
باز هم می گویم من خوبم.. همه چیز هم عالیست
تنها
نمی دانم
از خدا که پنهان نیست
از شما چه پنهان
چند روزیست خنده هایم به گریه ختم می شود...
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگه مرد بودم؛
به خاطر نیازهای موقتم,با قلب زنها, یعنی شیشه ی عمرشون بازی نمی کردم..

زبونم و دلم رو یکی میکردم تا به اصطلاح مخ زنی نکنم؛دروغ نمی گفتم,

سعی می کردم روی خودم کنترل داشته باشم؛
نه اینکه هر نگاهی ... لبخندی ... اشتهام رو تحریک کنه....
اگه مرد بودم؛


یه جا گوشه ی ذهنم یادداشت میکردم زن فقط توجه میخواد؛ اگه بدونه دوسش داری, حاضره جونش رو هم برات بده؛

پس این کمترین کاریه که می تونی براش انجام بدی.....
اگه مرد بودم؛
وقتی عشقم ناز میکرد و بغض میکرد که دیگه دوستت ندارم؛


بوسش میکردم و میگفتم: ولی من خیلی دوستت دارم, چون میدونستم که وقتی زن اینجوری میگه فقط میخواد بهش توجه بشه...
اگه مرد بودم؛


به خاطر کسی که تمام دلش رو به نامم زده؛ یه کم فیتیله ی غرورم رو پایین میکشیدم و بهش میگفتم چقدر برام عزیزه...
اگه مرد بودم؛



سعی میکردم یه مرد واقعی باشم...

موافقم ،خیلی خیلی قشنگ بود عالی ،پرفکت متشکرم
ارزشش از امتیاز خیلی بیشتره
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دلتنگی هام برای کسی مینویسم
که حتی یکبار ....
که حتی یکبار ....
دلش برام تنگ نشد

رجایی اشکان
 

mahsa.1392

عضو جدید
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
.
.
.
تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم

پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !

من همـانم .. همان دختر مهربون و صبور . پر از محبت و شادی......


یـادت نمی آید؟


من همونیم که هیچ کس و هیچ چیز،جز اشک مادرش، اشکشو در

نمی آورد...

من همانـم


حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا