کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــراے درפֿــت‌‌ هـاے ڪـنـار جــاده


فــرقــے نــدارد ،

ڪـســے ڪـہ در سـفــر اســت ؛

مـے رود ، یــا مـے آیـــد (!)

بــراے مــטּ امــا فـــرق زیــادے دارنـــد ،

درפֿــتــاטּ مـســیــرے ڪـہ

از تــو دورҐ مـے ڪـنــد

و درפֿــتــاטּ مـسـیــرے ڪـہ بـہ تــو نـزدیــڪـــم . . .
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آﻧﻘﺪﺭ ﺧـــﺴﺘﻪ ﺍﻡ

ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮﻡ

ﺳـــﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺗﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ

ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ﻭﺑﺨﻮﺍﺑﻢ

ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩﺕ

ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫــــﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ ﺁﻭﺍﺭ ﺷﺪ

ﺗﮑﯿﻪ ﻧﺪﻫﻢ . . .
 

mahtab2689

عضو جدید
کاربر ممتاز
هـــــــوا...
هـــــــوای غـــــــــــــــم است

هــــــوا...
هـــــوای دلتنگـــــــــی ست

هــــــوا..
هـــــوای بغــــــض هـای نشکستــــه است

هــــــوا...
هــــــوای دل مـــ ــــ ـــن است


هــــــوا...
هــــــوای فـاصلــــ ـــ ـــــ ـــــ ـــ ــه است


هــــــوا...
هــــوای دور بـــــــودن هـا ست

هــــــوا...
هــــــوای نبــــــــ ــــــ ــــــــــــــ ــــــــــــ ــــــــودن تــوست


هـــــوا...

همــان هـــــــوای ســــــــــردی ست

کـه بــارش ایـن بــــاران اسفنـــــــــــدی هـم


دو نفــــره اش نکـــــــــــــــــــرد


آری...

همیـــن بــاران را مـی گـویــــم
همیـــن بـــاران کـه بـــــوی نمنــــــــــاک بهـارانـه اش
بـوی نفــــس هـای تــــــــو را بـه یـــــادم می آورد


آه...

دلــــم بدجـــور تنگـــــــــــــــ است

آن قـــدر کـه خـاطــــــره ی هـر کوچــــــه بـاغ

خفــــه ام کـــرده است

دلــــــم از نبــــــــــــــودنت پـــر است

آن قــدر کـه اضافــــه اش از چشمــــــانـم مـی چکــــــد

و بـارانـــی مـی شـــود و

مـی بـارد بر سقـف لحظـــه هـای تنهـــــــــــایـی ام


و مــــن از پشـــت پنجـــــــره هـای بـارانــــی ام

دختـــرکـی را مـی بینــــــــم

کـه در دالان هـای تنگــــــــــــــــــــ دل کـوچــکش

از دوری مـــرغ عشــــــــــــقش

تمــــــام کـــوچـه بــاغ هـا را

زیــر بـــاران چشمــــــان منتظــــــــــــــــــــــــرش

یــــــک نفــــــــــــــــــــــــــــــــره

بـا یـــــــــــــــــــــــــاد او

قـــــــــــــــدم مـی زنــد....

 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لحظاتی که دل تنگت میشوم ارام سر میگذارم روی
شانه ات
و تمام دل تنگیهایم را به تو میگویم
و چقدر لذت دارد ان لحظه که
تو میگویی
من تا همیشه کنارت میمانم
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[h=1]به سراغ من اگرمی آیید نرم و آهسته بیاید[/h] مبادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
 

delbaar

کاربر فعال
نمیتوانم در خیالم ، روزی را ببینم که تو نیستی
من در کوچه ها آواره و سرگردان باشم
و هر کسی مرا ببیند از من بپرسد در جستجوی کیستی؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کنار تک تک لحظاتم نامت را مینویسم
چه شوقی دارد
انجا که
میگویم
تو همه کس من هستی
دلم میخواهد
بدانی دوست میدارم
تا همیشه کنارم باشی
 

zahra.71

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ وقت نباید به اجبار خندید !
گاهی بــاید تا نهایت آرامش گــریه کرد …

لبخـــــند بعد از گریه ؛

از رنگــــین کمــــآن بعد از بـــآران هم زیبـــاتره
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کوچه ها را
اب میریزم
تا تمام
ردم
پاک شود
تا کسی
مرا نیابد
و تنها
وقتی مرا بیابند که
به خواب
ابدیم
رهسپار شده ام
انگاه که
تنها
سنگ قبری
بر رویم قرار میگیرد
 

BISEI

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید باور کنیم
تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست،
روزهای خسته‌ای
که در خلوت خانه پیر می‌شوی...
و سال‌هایی
که ثانیه به ثانیه از سر گذشته است.
تازه
تازه پی می‌بریم
که تنهایی
تلخ‌ترین بلای بودن نیست،
چیزهای بدتری هم هست:
دیر آمدن!
دیر آمدن!





چارلز بوکفسکی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام شاخه گلی برایت میاورم
در میان دفتر شعرم
پنهان میکنم
تا هر گاه
دفتر شعرم را
باز کردی
حداقل بوی گلی را استشمام کنی
و بدانی
چقدر
برایم
عزیزی
تو که
مرا غریبه میخوانی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگـــر خیـــلـــی مهــــربـــان شــــود

ورق مــــی زنـــــد

ولـــــی اغـــلــــب

آدم را مچـــــالـــــه مــــی کنـــــد

روزگـــــــار ...!




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روی تک تک دیوارهای کوچه
نامت را با سر انگشتانم مینویسم
و ارام مینیسنم و
خونی کهاز سرانگشتانم میچکد را تماشا میکنم
کاش خونی که
از دلم جریان دارد را میشد دید
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ، همیشه همین گونه بوده ، برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم




 

70arezu

عضو جدید
محکمتر از آنم که برای تنها نبودنم


آنچه را که اسمش را غرور گذاشته ام برایت به زمین بکوبم.....


احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی......
 

solo69

عضو جدید
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ، ﻧﻐﻤﻪ ﺧﯿﺲ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﺎﻥ
ﺑﻮﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ …
 

solo69

عضو جدید
تا زمانیکه به عمق واقعی انسانها پی نبرده ای دوستشان نداشته باش
زیرا عمیقترین زخمها زخم خنجر کسی است
که با تمام وجود دوستش داشتی
 

nahid_

عضو جدید
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]دو خط موازی[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به هم نرسند شاید[/FONT]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]به یکجا می روند اما...[/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه به درد دل این آن گوش می دهم
ولی هیچ كس به دردهای دل من توجهی ندارد
همیشه سنگ صبور دیگران بودم
اما هیچ كس سنگ صبور من نشد
همشیه دیگران را می خندانم
ولی هیچ كس از گریه های پنهانی من خبر ندارد
هرگز نخواستم بگذارم كسی گریه كند
ولی هیچ كس حتی از من نپرسید چرا گریه می كنم
همیشه دیگران را به زندگی امیدوار كرده ام
همیشه گل امید را به این و آن هدیه كرده ام
اما كسی نفهمید كه من خود به زندگی امیدی ندارم
هرگز نگذاشتم كه دوستانم در كنار من احساس تنهایی كنند
اما هیچ كس ندانست كه من چقدر تنهایم
خدا را همیشه در ذهن این و آن زنده می كردم
ولی دست خدا از زندگی خودم همیشه دور بود
كسی از من نپرسید كه چرا در اوج جوانی
موهای سرم سفید شده
یا چرا پیچ و خم زندگی در این سن كم
در پیشانی من نمایان شده
برای صدای دل عزیزانم احترام خاصی قایل بودم
اما كسی صدای بلند شكستن دل مرا نشنید
هرگز نخواستم از غصه هایم برایشان بگویم
اما همیشه گوش شنوای غمهای دیگران بودم
دل پر درد من دیگر به این چیزها عادت كرده
به فریادهای خاموش
به آرام آرام شكستن
به گریه های شب هنگام
در زیر نور ماه
به تنها رفتن در راه
می گویند خرافات است اینكه هر كس طالعی دارد
ولی چه خرافات قشنگی است
من خرافات را دوست دارم چون زندگی ام با آن گره خورده
طالع من همین است
كه تنها بیایم و تنها بمانم و تنها بمیرم
من این طالع را دوست دارم
چون منحصرد به فرد است
این طالع در انحصار من است
از آن من است
اگر سرنوشت هر انسانی در دستان خودش است
این من هستم كه اسیر دستان سرنوشت شوم خودم هستم
من این سرنوشت را دوست دارم
كاش دیگران بدانند كه من
این گونه هستم
این گونه می مانم
و این گونه می میرم....

 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باور كن در دنیا جیزی به نام
رنج عظیم،
خاطره عظیم،
وجود ندارد
همه جیز فراموش میشود حتی یك عشق عظیم!
و این همان چیزی است كه زندگی را رقت بار و در عین حال قابل تحمل می كند!
كامو
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا ديگر
نه از حادثه خبري هست
و نه از اعجاز آن چشم هاي آشنا

.
.
.

از دلتنگي ها هم که بگذريم
تنهايي
تنها اتفاق اين روزهاي من است . . .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا