نشسته ام مقابلش
به هم نگاه می کنيم
فقط سکوت و فاصله بين نگاه می دوند
چه انتظار مرده ای
چه لحظه ها که در سکوت , به پای خواب رفته اند
به خود نگاه می کنم
به يک نفر که در نقاب شيشه يک آيينه
به من نگاه می کند
به يک نفر
رفيق سايه و سکوت
همزاد اشک , آه و درد
دلی صدا می کند
دلی که در سکوت سرد غصه ها , می شکند
در آيينه تنها ترين دل هم شکست...