معماری با مصالحی از جنس دل

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم را که مرور می کنم ،
تمام آن از آنِ توست
نقطه ای ، از آنِ خودم ..
بر آن نقطه هم میخ میکوبم و
قاب عکس تو را می آویزم ...


{ ایمان سمرقندی }
 
  • Like
واکنش ها: A.8

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نشسته ام مقابلش
به هم نگاه می کنيم
فقط سکوت و فاصله بين نگاه می دوند
چه انتظار مرده ای
چه لحظه ها که در سکوت , به پای خواب رفته اند
به خود نگاه می کنم
به يک نفر که در نقاب شيشه يک آيينه
به من نگاه می کند
به يک نفر
رفيق سايه و سکوت
همزاد اشک , آه و درد
دلی صدا می کند
دلی که در سکوت سرد غصه ها , می شکند
در آيينه تنها ترين دل هم شکست...
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حُسن باران این است که تبسم دارد گَردِ غم از همه چیز، از همه جا می گیرد همه جا بر همه کس می بارد و تعلق دارد به جهانی از عشق... "مجتبی کاشانی"
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگیِ من آرام می گذشت.

اتفاقی نمی افتاد..!

تا این که سکوتی تمامِ وجودم را دگرگون کرد!

بی صدا آفتابی شد.. و دستِ مرا گرفت و به راهِ نوشتن کشید!

آری سکوت!

سکوتی که مشحونِ تحمل هاست..

سکوتی که از دنیا بریده است!

کاش نبود.. اما وجودِ من آن را شدیدتر می کند.

ای..! ای سکوتی که بی رحمانه مرا غرقِ محبت می کنی!

نمی خواهم.. محبت نمی خواهم!

ای صدای آشنا!... بد آمدی..چند روزی جرقه زدی رفتی.

تماشای تو وقت می خواست

گوشِ من پاسخی ندید

دلم می خواهد صدایت را بشنوم..

همین!
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی آوای تو می خوانَدَم از لایتـناهی آوای تو می آرَدَم از شوق به پرواز شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی امواج نوای تو به من می رسد از دور دریایی و من، تشنه ی مهرِ تو، چــو ماهی دیدارِ تو گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست من سرخوشم از لذتِ این چشم به راهی... "فریدون مشیری"
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی را هر لحظه میتوانی حس کنی
وقتی کسی نیست
تا به تو لبخندی از روی عشق بزند
انوقت
میفهمی
کسی نیست
که دوستت داشته باشد
تنهایی تنها همدم
من شده
عاشقم شده
و این عاشق هرگز مرا ترک نمیکند
*نقل از یک نفر*
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سخته وقتی
دلت میخواد کسی باشه که بفهمه حرفهات اما
همه میپرسن چی میگی حالت خوبه
هیچکس نمیفهمه حرفت را
و مجبوری سکوت کنی
تا مزاحم آرامش اهل زمین نشی
*نقل از یک نفر*
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به سختی می خروشم: های باران!... تو که جان میدهی بر دانه در خاک غبار از چهرِ گل ها می کُنی پاک غمِ دل هایِ ما را شستشو کن برای ما سعادت آرزو کن "فریدون مشیری"
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی بهتر هست تنهایت را
با هیچ کس تقسیم نکنی
بگذار
ادمها
خودشان انتخاب کنند
اگر میخواهند بمانند
بگذار بمانند
و اگر میخواهند بروند
حتی اگر دلت هم می شکند
رو برگردان تا رفتنشان را نبینی
اینگونه
راحت میتوانی خودت را آزاد کنی از تمام دیدنها
*نقل از یک نفر*
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیروز، سبز امروز، قهوه ای فردا به رنگِ زرد روزی دگر به رنگِ فراموشی، نیـــستی اینست سرگذشتِ پُر از رنگ و نقشِ برگ در روزهایِ مرگ "مجتبی کاشانی"
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی خسته ام
وقتی کلافم
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دل تنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض لعنتی است … که میشکنم
 

دختر بهاری

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گمان می برم که اگر خداوند صد هزار گونه خنده می آفرید اما رسمِ اشک ریختن را نمی آموخت، قلب حتی تابِ دَه روز تپیدن را هم نمی آورد! "نادر ابراهیمی"
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اون خداست
آدما به بودن نیاز دارن......

خدایـــــــــــا

دخـلـَم با خرجـم نمیخواند ،

کم آورده ام ،

صبری که داده بودی تمام شد ،
ولی دردم همچنان باقیست !!!

بدهکار قلبم شده ام ،
میدانم شرمنده ام نمیکنی؛

باز هم صبـــــــر میخواهم...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف های زیادی داری

سکوت علامت چیست

نمی دانم علامت رضایت است

یا همان جواب ابلهان خاموشی است

معنی جدیدی به سکوت داده ای

سکوتت را می فهمم

یعنی انتظار
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘـــــــــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ
ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ ...
ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــ ـــــﺎﻥ ...
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــــــــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ
ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ ...
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــﺪﻧﯽ ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــﻨﯽ
ﻏﻤﮕﯿــﻦ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رهگذر حيات
در اين آفاق گمگشته
هياهوي سرگشتگي است
زندگي، همان مركب گذرا
كوچه باغ تنهايي ست
خالي و خيالي
فرش منقوش به سرخ واگراست
آسمان آبي را باران رهايي ست
حكم تقدير، شب ترديد
هجرت ناكام رهگذرهاست
در التهاب نگاه پرستوها
و مي شود باقي، در پناه نام جاوداني
 

Autumn girl

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
غمگین مشو عزیز دلم


مثل هوا در کنار توام


نه جای کسی را تنگ می‌کنم


نه کسی مرا می‌بیند


نه صدایم را می‌شنود


دوری مکن


تو نخواهی بود


من اگر نباشم
 
بالا