تنت به نازطبیبان نیازمند مباد
وجودنازکت آزرده گزند مباد
در قمار زندگانی عاقبت ما باختیم.
بس که تک خال محبت بر زمین انداختیم
تنت به نازطبیبان نیازمند مباد
وجودنازکت آزرده گزند مباد
در قمار زندگانی عاقبت ما باختیم.
بس که تک خال محبت بر زمین انداختیم
میخانه اگر صاحب صاحب نظری داشت
می خواری و مستی ره و رسم دگری داشت
تو زندان بان من بودی و من زندانی ات , اما
اگر نیکو بیندیشی تو هم زندان من بودی
رواق منظر چشم من آشیانه ی توست ........................... کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توستیاد باد آنکه مرا یار عزیزت خواندی
یاد این یار عزیز کهن از یاد مبر
تنها و نا مراد در این سالهای سخترواق منظر چشم من آشیانه ی توست ........................... کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
تنها و نا مراد در این سالهای سخت
من بودم و نوای دل بینوای من
دردا که بعد از آن همه امید و اشتیاق
دیر آشنا دل تو، نشد آشنای من
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی ........................... جهان و هر چه در او هست صورت اند و تو جانی
یوسف گمگشته بازآید ب کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
دل اگر خانه ی حق است دگر کینه چرا ............................... یا رهِ کینه گشا بر دل و یا راه خدا !!!!!!رود از دیده چو با یاد منش اشک ندامت
لاله از خاکم و از کالبدم ناله برآید
دل اگر خانه ی حق است دگر کینه چرا ............................... یا رهِ کینه گشا بر دل و یا راه خدا !!!!!!
فی البداهه از خودم...
سپاسگزارم دوست عزیزخیلیییییی زیبا بود
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم می گون،لب خدون،دل خرم با اوست
گر چه شیرین دهنان پادشهانن ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
سپاسگزارم دوست عزیز
تیر اقبال که شیرینی حالم با اوست ......................... گر مرا صید کند حال و زوالم با اوست
فی البداهه از خودم با وزن،قافیه و ردیف شعر شما و تقدیم به حضرت عالی
کلمه ی "حال در مصرع دوم ایهام داره و معنی دیگرش یعنی الآن و منظور از الآن یعنی موجود بودنم و زندگیم.
به هر حال این تک بیتی ها رو متناسب با شعر دوستان و فی البداهه می نویسم.اگه نقصی داره لطفاً اغماض بفرمایید
به هر حال اشعار بنده برای دوستان:برگ سبزی است تحفه ی درویش![]()
بسیار زیبا هستند اشعارتون بنده که لذت بردم
تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت
ز پردهها به درافتاد رازهای نهانی
بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد
تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی
یک عمر در طلب روی تو برفت جوانی ............................ تو را زیان نرسد گر مراد من برسانی
فی البداهه با وزن،قافیه و ردیف شعر شما و تقدیم به حضورتون
از تشویق های بی شائبه ی شما بسیار سپاسگزارم
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
ببخشید تشکراتم تمام شدن![]()
نیازی نیست.ازتون سپاسگزارم
مزن صلای سفر نشنود رقیب صدایت ......................... که عمر و عهد جوانی یک عمر رفت به پایت
از خودم
مصرع اول شعرتون....
تو بر مایه ی دانش خود مایست
که بالای هر دانشی دانشی است
مصرع اول شعرتون....
تو را چه غم که یکی از غمت به جان آید ...................... که دوستان چندان که می کشی بیش اند
بیا که فخر من این عشق پایدار من است ......................... اسیر عشقم و عشق تو افتخار من استدر هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
روز و شب را همچو خود مجنون کنم
روز و شب را کی گذارم روز و شب
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش/که دست دادش و یاری نتوان کردبیا که فخر من این عشق پایدار من است ......................... اسیر عشقم و عشق تو افتخار من است
خسته نباشید دوست عزیزمن برم نماز و ناهار
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند ........................ نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکندتنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش/که دست دادش و یاری نتوان کرد
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند ........................ نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
هر کس پیِ جهان فانی و دون دویدهدامن کشان همی شد در شرب زر کشیده
صد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریده
زنهار تا توانی اهل نظر میازار
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده
هر کس پیِ جهان فانی و دون دویده
هرگز به عمر خویشتن رنگ صفا ندیده
دنیا چنان ببسته پیرایه بر لقایش
بیچاره آن که ناز این بد صفت خریده
فی البداهه از خودم با وزن،قافیه و ردیف شعر شما و تقدیم به حضرت عالی
مخور ای دل غم از دنیای فانی
که آخر بگذرد این زندگانی
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست
دین و دل ب یک دیدن، باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل، کی بود پشیمانی؟
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |