majid@bnd
عضو جدید
بگذشته ایام جوانی در بطالت
من گشته ام پیران دنیای ندامت
ما باطل گذراندیم ، نادم نشدیم
داغون و خراب گشته، سالم نشدیم
باران اگر نبارد، باکی نبود
الناز، مجید BND شاکی نبود
بگذشته ایام جوانی در بطالت
من گشته ام پیران دنیای ندامت
ما باطل گذراندیم ، نادم نشدیم
داغون و خراب گشته، سالم نشدیم
باران اگر نبارد، باکی نبود
الناز، مجید BND شاکی نبود
مجید دوای درد تو پیش من است
ولی خودت میدانی ویزیت فوق تخصص خیلی زیاد است![]()
گر تو باشی متخصص رحمتی
مرگ را بر زندگی ارجح تر است![]()
نان من اینگونه اجر مکن باران
همانگونه که اب دریاچه را خشک نمودی باران
قانون ریاضی برهم خورده
ضرب و تقسیم و همه عملگرها
ماندند در عجب کار دنیا
که 8829چگونه رحمتی گشته !!!!!!
خواستم رحمتی زنم جواب نداد الناز
بعد 88 زدم باز هم جواب نداد الناز
اخر مجبور شدم زدم رحمتی 8829
احتمالا تبریز هم همین مشکل تو را حل کرد الناز
پیرانه سر عشق جوانی به سرم اوفتاد
در دل خیال روی دشت و بیابانم اوفتاد
سحر طی شد موذن بانگ برداشتحمید گو شعری ز ذوق خود
تا ز اندک تو جهان شود پر![]()
سحر طی شد موذن بانگ برداشت
ز جا برخیز هنگام نماز است
کو اون تسبیح من![]()
essyh2003 اگرچه نامت هست بسیار سخت | ولی من هم هستم شاعری توانمند
دانشجوی کامپیوتر گرامی بر پا که وقت کار است
نی و نی زار محل کار زار است
(استاد طوفان خخخخخ هههههههههه)
فریاد میزنم...همه تن داد می شوم
من از سکوت تلخ تو داد میشوم
اتل متل توتوله گاو حسن چه جوره
نه شیر داره نه پستون و گاوش بردن هندستون![]()
مرغ سحر ناله کنخلاقیت داشت . اتل مِتال!
هر از گاهی بخند برمن
بخوان آواز
بزن فریاااااد
ای آنکه حجمِ سکوتت تلخ...
ای آنکه سراپا تلخ
تلخیت هزار بار شیرین تر است برایم
هزار بار شیرین تر از شیرینی
تو فقط باش
چه تلخ و چه شیرین
تا ابد خریدارتم
_یا: تا ابد مزه مزه ات میکنم!)
مرغ سحر ناله کن
داغ مرا تازه کن![]()
میگم با این ذوقت چرا شاعر نشدی تووو؟؟علی متال اینج
متال علی اینج
![]()
میگم با این ذوقت چرا شاعر نشدی تووو؟؟![]()
سحریا اشعارت مرا بسی برد در فکراتل متال توتوله
اسپم اینجا ممنوعه
![]()
سحریا اشعارت مرا بسی برد در فکر
که چرا چنین شاعری زبردست مانده از چشم همه بکر
سحریا تو مو میبینی و من پیچش مومتالیکا! مرا میبینی و به سخره میگیری
تو را می بینم و به سخره می گیرم
در سرای ما چه مسخره بازی هاست امشب......
سحریا تو مو میبینی و من پیچش مو
تو شعر میبنیی و من اندر ان قصه ها![]()
سحریا قصه هایم همه تو پر کردیمتالیکا! قصه هایت خالی از غصه
شعرهایت ساری از قافیه!
و چشم هایت عاری از گریه
سحریا قصه هایم همه تو پر کردی
اشعارم با نام تو شروع گشته قافیه به چه دردم اید؟
چشمانم فقط اسم تو را بیند گریه اش نمیگیرد دیگر
سحریا با این اشعارت که از ذهنت پریدمتالیکا! تف تو ریا
![]()
(عذر.اولین تک مصرعی)
سحریا با این اشعارت که از ذهنت پرید
استخوان های حافظ و سعدی و نظامی در گور همی لرزید![]()
اینجینیریا! تو را گویم همی سربسته ای راز
که هستم از نوادگان عطار
چو من گویم چنین اشعار زیبا
بپاشد نور بر قبرش متالیکا!!
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
![]() |
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |