آه، ای صدای زندانی
آیا شکوه یاس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی بسوی نور نخواهد زد؟
آه، ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صداها...
سالها در خويش افسردم ولی امروز
شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
يا خمش سازی خروش بی شکيبم را
يا ترا من شيوه ای ديگر بياموزم
تا بر گذشته مي نگرم، عشق خويش رايک پنجره برای ديدن
يک پنجره برای شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمين ميرسد
و باز می شود بسوی و سعت اين مهربانی مکرر آبی رنگ ...
يک پنجره برای من کافيست
يک پنجره به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت ...
تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم ....
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
![]() |
مشاعره با اشعار ترکی | مشاعره | 215 | |
![]() |
**مشاعره با اشعار سهراب سپهری** | مشاعره | 817 | |
![]() |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2082 |