دارم شما را خوب من! «سلطان غمها» ميكنم!
هر روز دارم داغتان را در دلم جا ميكنم
دنيا هم آن شب مست بود _ وقتي كه عاشق ميشدم_
حالا خمارم. عشق را، حاشا كه پيدا ميكنم!
يك جرعهئ ديگر بده! يك جام سرپرتر بده!
وقتي كه زانو ميزنم، دارم تمنّا ميكنم!
23 روز و 5 ماه، پروانهام در پيله بود
بيپيلگيهاي تو را بيهوده حاشا ميكنم
مردان صحرا قلبشان، "صاحب" ندارد مثل ما
من هم كه صحرايي شدم، از عشق پر وا ميكنم
دست از دلم بردار عشق! بيزارم از ديوار .. عشق!
شبهاي باقيماندهام را بي تو فردا ميكنم ..