حالم کم گرفته بود توام با این شعرت حامد....دارم شما را خوب من! «سلطان غمها» ميكنم!
هر روز دارم داغتان را در دلم جا ميكنم
دنيا هم آن شب مست بود _ وقتي كه عاشق ميشدم_
حالا خمارم. عشق را، حاشا كه پيدا ميكنم!
يك جرعهئ ديگر بده! يك جام سرپرتر بده!
وقتي كه زانو ميزنم، دارم تمنّا ميكنم!
23 روز و 5 ماه، پروانهام در پيله بود
بيپيلگيهاي تو را بيهوده حاشا ميكنم
مردان صحرا قلبشان، "صاحب" ندارد مثل ما
من هم كه صحرايي شدم، از عشق پر وا ميكنم
دست از دلم بردار عشق! بيزارم از ديوار .. عشق!
شبهاي باقيماندهام را بي تو فردا ميكنم ..
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
آموزش وزن شعر فارسی | اشعار و صنايع شعری | 0 | |
![]() |
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
![]() |
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 | |
![]() |
یه بیت به انتهای شعر اضافه کن | اشعار و صنايع شعری | 115 | |
![]() |
داستان عاشقانه یک شعر معروف از مهرداد اوستا | اشعار و صنايع شعری | 2 |