اشعار و نوشته هاي عاشقانه

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بهار گمشده در سال های دشنه و سوزن
بس است ماندن و در خویش حلقه حلقه شکستن
بچرخ و رنگ بگردان به رقص گیسو و دامن
بچرخ و رنگ بگردان چرا بهار نباشی
مگر بهار چه دارد به جز جنون شکفتن؟!
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


آبی بی ­هدف

ماه در دل شب، برای تو می ­درخشد

تک و تنها در ساحلی حزین

سکوت در میانت شناور است

جایی برای رفتن نیست

فقط غصه و غم...

پیوسته من و تو با بدشانسی دست و پنجه نرم می­ کنیم

روانمان را نجات بده

ما برای همیشه غمگین خواهیم ماند

موجهای در تلاطم

تا آسمان همراهیمان می­ کنند

ما را در جریانت با خود ببر

از میان ما عبور کن و ما را رنگی ببخش

منتظرم بمان

ای دریای بی ­ حیا

خیلی زود (می­ آیم) ای آبی

خیلی زود
 

ghisoo_tala

عضو جدید
گاه همچون صبح خندانم نميدانم كيم:gol:گاه همچون ابر گريانم نميدانم كيم:gol:گاه همچون قطره هستم محو درياي وجود:gol:گاه چون درياي عمانم نميدانم كيم:gol:گاه خاك تيره ام در زير پاي اين و آن:gol:گاه چون خورشيد رخشانم نميدانم كيم:gol:گاه در فرشم گهي عرشم نميدانم چرا:gol:گاه جسم محض و گه جانم نميدانم كيم:gol:گاه از شادى غمينم گاه از غم شادمان:gol:من به كار خويش حيرانم نميدانم كيم:gol:گاه در بند قيودم، گاه در بزم شهود:gol:گه گدايم گاه سلطانم نميدانم كيم:gol:گاه فرعونم به نيل و گاه موسايم به طور:gol:گاه كافر گه مسلمانم نميدانم كيم:gol:چند ميپرسي ز كاشاني كجايي؟ كيستي؟:gol:من كه محو روي جانانم نميدانم كيم:gol:
 

ie student

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا تو نگاه ميكني،كار من آه كردن است

اي به فداي چشم تو،اين چه نگاه كردن است؟:redface:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
هيچ كس ويرانيم را حس نكرد.وسعت تنهايم راحس نكرد ، درميان خندهاي تلخ من گريه پنهانيم راحس نكرد، درهجوم لحظه هاي بي كسي درد بي كس ماندنم راحس نكرد، آن كه با آغازمن مأنوس بودلحظه پايانيم راحس نكرد.:gol:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
خدايا پروردگارا!
اشک عاشقان را به مرواريدی بدل کن تا ديگر هيچ گوهر فروشی دغدغه گوهر نداشته باشد
چين و شکن صورت عاشقان را به دريايی بدل کن تا ديگر هيچ غواصی ترس بی ابی نداشته باشد
لبهای داغمه بسته از اه عاشقان را به کويری مبدل کن که ديگر هيچ درويشی فکر چله نشينی در کوير نباشد
چشمهای به خون نشسته ی عاشقان را به لالهای سرخ تبديل کن که ديگر نداشتن لاله دل هيچ باغبانی را به درد نياورد
خدايا پروردگارا!
با تمام سخاوتت بگذار عاشقان هميشه در غم عشق بسوزند تا هميشه کسی باشد که ثنا گويی تو باشد
مگر می شود بدون عشق ترا فرياد کرد
مگر ميشود بدون داغ عشق وجود بی نهايتت را در آغوش گرفت
مگر اين ممکن است که کمری که از داغ عشق نشکسته باشد برای تو به رکوع رود
و چه بی خردند آنانی که ميگويند عشق معجزه ندارد
معجزه عشق همين را بس که سر هرعاشقی را به درگاهت به خاک پاک می کشاند
وذکر سجده را بر لبانشان جاری می سازد
خدايا پروردگارا "
من عاشقم معجزه عشق را دريافتم و سر تسليم بر آستانت فرود آوردم
 

ghisoo_tala

عضو جدید
از فـراق دوری تـــو مـسـت و حیـرانـم هنــوز
بـا نـبـودت روز و شب سر در گـریـبـانم هنـوز
حـرف هایـت می دهـد بـوی صـفـا و همدلی
مـن بــه دنـبـال امـیـد چـشـم زیـبـاتـم هـنـوز
مهربـانـا خنـده ات چون شهد شیـرین عـسل
مـن بـه یـاد خنـده های پـر مهر زیبـاتـم هنـوز
کـی بــه آخــر می رسـد ایـن انتظار من خـدا
من به یادت روز و شب مجنون و فرهادم هنوز :gol:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
از فـراق دوری تـــو مـسـت و حیـرانـم هنــوز
بـا نـبـودت روز و شب سر در گـریـبـانم هنـوز
حـرف هایـت می دهـد بـوی صـفـا و همدلی
مـن بــه دنـبـال امـیـد چـشـم زیـبـاتـم هـنـوز
مهربـانـا خنـده ات چون شهد شیـرین عـسل
مـن بـه یـاد خنـده های پـر مهر زیبـاتـم هنـوز
کـی بــه آخــر می رسـد ایـن انتظار من خـدا
من به یادت روز و شب مجنون و فرهادم هنوز:gol:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست :gol: کی به مسجد سزد آن شمع که در خانه رواست
به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین :gol: هر جفایی که کنی بر دل من عین وفاست
اگر از ریختن خون منت خرسندیست :gol: این نه خون است بیا دست در او زن که حناست
من گرفتار سیه چرده ی شوخی شده ام :gol: که به من دشمن و با مردم بیگانه صفاست
یوسف از مصر سفر کرد و به اینجا آمد :gol: گو به یعقوب که فرزند تو در خانه ماست
اگرت یار ستم پیشه جفا کرد بهار :gol: غم مخور دادرس عاشق مظلوم خداست
 

biomedical-err

عضو جدید
شعرهای عاشقانه رو بخونید و لذت ببرید!!!

شعرهای عاشقانه رو بخونید و لذت ببرید!!!

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]روز اول گل سرخي برام اوردي گفتي براي هميشه دوستت دارم روز دوم گل زردي برايم اوردي گفتي دوستت ندارم روز سوم گل سفيدي برايم اوردي و سر قبرم گذاشتي و گفتي منو ببخش فقط يه شوخي بود [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]چقدرعجيبه که تا مريض نشي کسي برات گل نمي ياره تا گريه نکني کسي نوازشت نمي کنه تا فرياد نکشي کسي به طرفت برنمي گرده تا قصد رفتن نکني کسي به ديدنت نمي ياد و تا وقتي نميري کسي تورو نمي بخشه[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هيچكس لياقت اشكهاي تو را ندارد و كسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نمي شود اگر كسي تو را آنطوركه ميخواهي دوست ندارد به اين معني نيست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعي كسي است كه دستهاي تورابگيردولي قلب تورالمس كند بدترين شكل دلتنگي براي كسي آن است كه در كنار او باشي و بداني كه هرگزبه اونخواهي رسيد [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]با سیم نازمژه هات یه عمره گیتارمی زنم نگاهتو کوک نکنی من خودمودارمی زنم چشمات اگه رو پنجرم طرحه ستاره نزنند دست خودم نیست دلمو به درودیوارمی زنم تواگه نباشی من مثل اون پسرکی که گمشده گوشه کوچه می شینم ازغم تو زارمی زنم[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگي همچون کلافي پيچ در پيچ است که اولش پيچ است وآخرش هيچ است[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عجب معلم بدی است این طبیعت که اول امتحان میگیرد بعد درس میدهد[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بنام انکه اشک راآفريد تا آتش جنگلهاي عشق را خاموش کند[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید که چرا می شکند[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]دوست دارم زير بارون گريه کنم مي دوني چرا؟ چون کسي اشکهامو نمي بينه حتي تو عزيزم[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اي بسته به تارو پودم من لايق عشق تو نبودم عشقي که نهفته در دلم بود در راه محبت تو کم بود[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سکوت تنها دوستي است که هرگز خيانت نمي کند[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق دو دستي تقديم نمي شود پس براي انکه به دستش بياري کوشش کن[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هرگز نديدم بر لبي لبخند زيباي تو را هرگز نمي گيرد کسي در قلب من جاي تو را[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق تنها ميکروبي است که از راه چشم سرايت مي کند[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شمع سوزان توام اينگونه خامو شم نکن در کنارت نيستم اما فراموشم نکن[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر در خواب مي ديدم غم روز جدايي را به دل هرگز نمي دادم خيال اشنايي را[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​




[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]يه دختر كوري تو اين دنياي نامرد زندگي ميكرد .اين دختره يه دوست پسري داشت كه عاشقه اون بود.دختره هميشه مي گفت اگه من چشمامو داشتم و بينا بودم هميشه با اون مي موندم يه روز يكي پيدا شد كه به اون دختر چشماشو بده. وقتي كه دختره بينا شد ديد كه دوست پسرش كوره. بهش گفت من ديگه تو رو نمي خوام برو. پسره با ناراحتي رفت و يه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشماي من باش [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​




[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]پرسید : به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس پرسید : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هميشه به من مي گفت زندگي وحشتناک است ولي يادش رفته بود که به من مي گفت تو زندگي من هستي روزي از روزها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه خورشيد در اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا باراني بود و خورشيدي در اسمان معلوم نبود شبي از شبها از او پرسيدم به چه اندازه مرا دوست داري گفت به اندازه ستاره هاي اسمان نگاهي به اسمان انداختم ديدم که هوا ابري بود وستاره اي در اسمان نبود خواستم براي از دست دادنش قطره اي اشک بريزم ولي حيف تمام اشکهايم را براي بدست اوردنش از دست داده بودم [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]هر وقت که دل کسي رو شکستي روي ديوار ميخي بکوب تا به يادت باشه که دلشو شکستي هر وقت که دلشو بدست اوردي ميخ را از روي ديوار در بيار اخه دلشو بدست اوردي اما چه فايده جاي ميخ که رو ديوار مونده[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشمميذاره همه مي رن غايم ميشن تنبلي اون نزديکا غايم ميشه حسادت ميره اون ور غايم ميشه عشق مي ره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا مي زنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش مي گه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش مي گه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس[/FONT]


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اگه قلبمو شکستی به فدای یک نگاهت این منم چون گل یاس نشستم سر راهت تو ببین غبار غم رو که نشسته بر نگاهم اگه من نمردم از عشق تو بدون که روسیاهم اگه عاشقی یه درده چه کسی این درد ندیده تو بگو کدام عاشق رنج دوری ندیده اگه عاشقی گناهه ما همه غرق گناهیم میون این همه آدم یه غریب و بی پناهیم تو ببین به جرمه عشقت پره پروازمو بستند تو ندیدی منه مغرور چه بی صدا شکستم [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]اگه يكي رو ديدي وقتي داري رد ميشي بر مي گرده ونگات مي كنه بدون براش مهمي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري ميرفتي بر مي گردو با عجله مياد به سمتت بدون براش عزيزي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري مي خندي بر مي گردو نگات مي كنه بدون واسش قشنگي اگه يكي رو ديدي كه وقتي داري گريه مي كني مياد با هات اشك مي ريزه بدون دوستت داره [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]دروغ و خيانت رو هك كن__ از انسانيت كپي بگير و سند توآ ل كن__ با صداقت و وفا و معرفت چت كن__ از زيباترين خاطره زندگي وب بگير__تو پروفايل قلبت يه قلبه تير خورده بذار و بگو عاشق عشق هستي__و عاشق عشق باشين_در مسنجر قلبت عشق رو اد كن __وبه احساسات زيبايي پي ام بده__غم رو ديلت كن__و واژه بدي رو رينيم كن__براي غرورت آف بزار و بگو بشينه آخه (دنيا دو روزه)[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]واسه شكستن يه دل فقط يه لحظه وقت مي خواد.اما واسه اينكه از دلش در بياريشايد هيچ وقت فرصت نداشته باشي... ميشه مثل يه قطره اشك بعضي ها رو از چشمت بندازي ، ولي هيچ وقت نمي توني جلوي اشك وبگيري كه با رفتن بعضي ها از چشمت جاري ميشه [/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگي گل سرخي است كه گلبرگهايش خيالي و خارهايش واقعي است .[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]سادگي را دوست دارم چون با صداقت است هيچ دروغي درآن راه نداردمانندکودکي است که با چشمان معصوم اش به همه نگاه ميکند وبا معصوميت اش هزاران حرف به دنيا ميزند[/FONT]



[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]زندگي کتابي است پرماجرا ، هيچگاه آنرا به خاطر يک ورقش دور مينداز[/FONT]​

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]بخشندگي را از گل بياموز، زيرا حتي ته كفشي كه لگدمالش مي‌كند را هم خوش بو مي‌كند[/FONT]​




[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم وقتي که ديگر رفت به انتظار آمدنش نشستم وقتي ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من اورا دوست داشتم وقتي اوتمام شد من اغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگي کردن مثل تنها مردن[/FONT]

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​


[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]​
 

djalix

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگر روح پريشان دارم
من اگر غصه هزاران دارم
گله از بازي دوران دارم
دل گريان،لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
در غمستان نفسگير، اگر
نفسم ميگيرد
آرزو در دل من
متولد نشده، مي ميرد
يا اگر دست زمان درازاي هر نفس
جان مرا ميگيرد
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
من اگر پشت خودم پنهانم
من اگر خسته ترين انسانم
به وفاي همه بي ايمانم
دل گريان، لب خندان دارم
به تو و عشق تو ايمان دارم
 

djalix

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست
آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست
 

Icelike

عضو جدید
وقتي كه شب فرار ميرسد، باد گلبرگهاي گل سرخ را روي آبهاي چشمه شناور ميسازد
با گذشت ساليان دراز زير آفتاب و باد و باران، ديوارها فرسوده ميشوند
تمامي آنها از صبح اولين روز تابستان با قلبي پر آواز آمدند و ناگهان با نوك اسلحه شان واژه هاي شگستي بر روي ديوار نوشتند.

بوته گل سرخ بر روي ديوار بدون هدف دنباله روست


هر تابستان نام آنها در گلبرگهاي گل رز حك ميشود

با گذشت ساليان دراز با قلبي خونين با پاي برهنه با گامهاي آهسته چشماني درخشان لبخندي بر لب در زير آفتاب و باد در صبح روز تابستان آندند.

وقتي كه شب فرا ميرسد، بوي ديوارهاي فرسوده لكه هايي به نظر ميرسد كه گويي خون است ولي اين لكه ها چيزي جز همان گل سرخ نيست



 

ghisoo_tala

عضو جدید
به دیدارم چه روزی خواهی آمد که من زیباترین جامه بپوشم
بپیچم آنقدر گل های زیبا که اندیشی که من یک گل فروشم
از آن ترسم تو را تا من ببینم ز شادی من ببازم عقل و هوشم
اگر روزی به دیدارم نیایی دگر تا آخر دنیا خموشم .:gol:
 

ie student

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart:تنها برنامه اي كه من آرزوي تكرارش را دارم،پخش زنده ي نگاه توست...:heart:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
گفتي كه به احترام دل باران باش
باران شدم وبه روي گل باريدم
گفتي كه ببوس روي نيلوفر را

از عشق تو گونه هاي او را بوسيدم
گفتي كه ستاره شو،دلي را روشن كن

من هم چو گل ستاره ها تابيدم
گفتي كه براي باغ دل پيچك باش

بر ياسمن نگاه تو پيچيدم
گفتي كه براي لحظه اي دريا شو

دريا شدم وتو را به ساحل ديدم
گفتي كه بيا و لحظه اي مجنون باش
مجنون شدم و زدوريت ناليدم
گفتي كه شكوفه كن به فصل پاييز
گل دادم و با تَرنُّمتْ روييدم
گفتي كه بيا و از وفايت بگذر
از لهجه ي بي وفاييت رنجيدم
گفتم كه بهانه ات برايم كافيست
معناي لطيف عشق را فهميدم:gol:
 

ghisoo_tala

عضو جدید
کنار آشیانه ات آشیانه می کنم ، خانه ی دلم را پر از ترانه می کنم ، کسی سوال می کند به خاطر چه زنده ای ، و من برای زندگی تو را بهانه می کنم ... :gol:
 

bahar_nice

عضو جدید
جانم ز فراق رنج بسیار کشید / با رفتن دوست همیشه آزار کشید
ما همسفر راه درازی بودیم / بین من و دوست زمانه دیوار کشید:heart:
 

Behrooz79

عضو جدید
***
تو از خورشيد ها آمده اي، از سپيده دم ها آمده اي
تو از آينه ها و ابريشم ها آمده اي.

***
من برمي خيزم!
چراغي در دست
چراغي در دلم.
زنگار روحم را صيقل مي زنم
آينه ئي برابر آينه ات مي گذارم
تا از تو
ابديتي بسازم.

:gol::gol::gol:

الف.بامداد
 

ie student

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه عمرم يه نفس بود

واسه ديدار تو بس بود

آخه عاشق تو بودم

نبودم؟
 

ghisoo_tala

عضو جدید
مرحـبا ای پیک مـشـتاقان بده پیغام دوسـت
تا کـنـم جان از سر رغبـت فدای نام دوسـت
والـه و شیداسـت دایم همچو بلبل در قـفـس
طوطی طبـعـم ز عشـق شکر و بادام دوسـت
زلـف او دام است و خالش دانـه آن دام و مـن
بر امید دانـه‌ای افـتاده‌ام در دام دوسـت
سر ز مسـتی برنـگیرد تا به صبـح روز حـشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
بـس نـگویم شمـه‌ای از شرح شوق خود از آنک
دردسر باشد نـمودن بیش از این ابرام دوسـت
گر دهد دستـم کشـم در دیده هـمـچون توتیا
خاک راهی کان مـشرف گردد از اقدام دوسـت
میل مـن سوی وصال و قـصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفـتـم تا برآید کام دوسـت
حافـظ اندر درد او می‌سوز و بی‌درمان بـساز
زان کـه درمانی ندارد درد بی‌آرام دوسـت:gol:
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:دیگر به هوای لحظه دیدار:gol:
:gol:دنبال تو دربدر نمی گردم:gol:
:gol:دنبال تو ای امید بی حاصل:gol:
:gol:دیونه و بی خبر نمی گردم:gol:
 

mohammadjavaad

عضو جدید
ش

ش

سالها پیش که کودک بودم
سر هر کوچه کسی بود که چینی ها را بند میزد با عشق
و من انروز به خود میگفتم
اخر این هم شد کار؟!
ولی اکنون که خبری از او نیست
نقش یک دل که به روی چینیست
ترکی دارد و من
در به در کوه به کوه
در پی بندزنی میگردم.
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
من پزیرفتم شکست خویش را
پند های عقل دور اندیش را
من پزیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد اشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم اغوشت کنم
می روم از رفتنم دلشاد باش
از عذاب دیدینم ازاد باش
گر چه تو تنها تر از ما می روی
ارزو دارم ولی عاشق شوی
ارزو دارم بفهمی دردرا
تلخی برخورد های سرد را
می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی
می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنـی
میرسـد روزی که تنــــها در کــنار عکس من
نـــامه های کهــنه ام را مو به مو از بـر کنی
می روم از شهر تو شاید تو را..................
در کوچــه های خلــــوت تنــهایــیم پـــیدا کنـــم
 

gol_bahar

عضو جدید
دوست داشتن

دوست داشتن

:gol::gol::gol:
امشب از آسمان دیده ی تو
روی شعرم ستاره می بارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجه هایم جرقه می کارد

شعر دیوانه ی تب آلودم
شرمگین از شیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتش ها

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

از سیاهی چرا هراسیدن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جای می ماند
عطر خواب آور گل یاس است

آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانه ی من
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه ی من

آه بگذار زین دریچه ی باز
خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها

دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم....تو....پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو....بار دیگر تو

آنچه در من نهفته دریایی است
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد

بس که لبریزم از تو می خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
:gol::gol::gol:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
این روزها به لحظه ای رسیده ام که با تمام وجود ملتمسانه از اشکهایم می خواهم که یادت را از ذهن من بشوید... یادت را بشوید تا دیگر به خاطر تو با خود جدال نکنم ...

من تمام فریاد ها را بر سر خود می کشم چرا می دانستم که در این وادی ، عشق و صداقت مدتهاست که پر کشیده اند اما با این همه تمام بدبینی ها و نفرتها را به تاریک خانه دل سپردم

و در گذرگاهت سرودی دیگر گونه اغاز کردم و تو... چه بی رحمانه اولین تپش های عاشقانه قلب مرا در هم کوبیدی ...
تمام غرور و محبت مرا چه ارزان به خود خواهیت فروختی ، اولین مهمان تنهایی هایم بودی...
روزی را که قایقی ساختیم و آنرا از از ساحل سرد سکوت به دریای حوادث رهسپارکردیم دستانم از پارو زدن خسته بود ... دلم گرفته بود...

زخم دستهایم را مرهم شدی و شدی پاروزن قایق تنهایی هایم... به تو تکیه کردم...
هیچ گاه از زخمهای روحم چیزی نگفتم و چه آرام آنها را در خود مخفی کردم ...
دوست داشتم برق چشمانت را مرهمی کنی بر زخمهای دلم اما لیاقتش را نداشتم....

مدتها بود که به راه های رفته... به گذشته های دور خیره شده بودی ...من تک و تنها پارو می زدم و دستهایم از فرط رنج و درد به خون اغشته بود... تحمل کردم ... هیچ نگفتم چون زندگی به من اموخته بود صبورانه باید جنگید ...

به من اموخته بود که در سرزمینی که تنها اشک ها یخ نبسته اند باید زندگی کرد...
اما امروز دریافتم که حجمی که در قایق من نشسته بود جز مشتی هیچ چیز دیگری نبود...
و ای کاش زود تر قایقم را سبکتر کرده بودم...

با این همه... بهترینم دوستت دارم ... هرگز فراموشت نمی کنم...
هیچ کس این چنین سحر امیز نمی توانست مرا ببرد آنجایی که مردمانش به هیچ دل می بندند با هیچ زندگی می کنند به هیچ اعتقاد دارند و با هیچ می میرند!
 

mohammadjavaad

عضو جدید
5

5

خداحافظ گل همواره در یادم خداحافظ
نگار خوش خط و خالم پریزادم خداحافظ
من و تو راهمان از هم جدا تقدیرمان این است
تو چون شیرین و من از نسل فرهادم خداحافظ
دگر بعد از تو ای خورشید تابستانی عمرم
ببارد برف دی بر تیر و مردادم خداحافظ
اگر چه حتم دارم مرا از یاد خواهی برد
ولی هرگز تو از یادم نخواهی رفت خداحافظ
تو را با لحظه های سبز و شیرینت رها کردم
نگاهت را پس از انکه ندا دادی خداحفظ
 

Similar threads

بالا