نتایح جستجو

  1. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    مرگ از زندگي پرسيد:چه چيزي در تو نهفته است که تو را شيرين و مرا تلخ ميسازد ؟زندگي جواب داد:دروغي که در من نهفته است و حقيقتي که تو داري
  2. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    اون وقتي که فکر ميکني هيچ کس نيست حرف دلت و بفهمه ..کسي هست که براي ديدنت روز شماري ميکنه .........خدا به تو 2 تا پا داد تا با آنها راه بروي ..2 دست داد تا نگه داري..2 گوش براي شنيدن و 2 چشم براي ديدن ولي فقط يک قلب به تو داد چون قلب دوم تو را به کسي ديگر داد تا تو آن را پيدا کني
  3. eksir

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    آدما مثل کتابا...از روي بعضي ها بايد مشق نوشت و از روي بعضيها بايد جريمه نوشت ...بعضي از آدم ها رو بايد چند بار خوند تا معني شونو بفهمي و بعضي از آدم ها رو بايد نخونده دور ريخت
  4. eksir

    ♡... مـــادر... ♡

    مادر الماسي است گرانبها که در روز ازل، در ظلمات و تاريکي روز اول خلقت به هر انسا ني عطا شده. موهبت خدايي که بدون در نظر داشتن مرزهاي خاکي، بي خبر از همه رفتارهاي نژاد پرستانه، به دور از هر گونه اختلافات طبقاتي و فرهنگي به مستمند و ثروتمند به يک نوع بخشوده شده. مادر رنگ نميشناسد. سياه و سفيد...
  5. eksir

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خدايا به شيعيان ما علي(ع) به حسودان ما شفا به مجاهدان ما صبر به خاموشان ما فرياد ببخش
  6. eksir

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟ گفتی:یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما .::ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر...
  7. eksir

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    خدايا :گفتم نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! … توبه می‌كنم گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین .::خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره
  8. eksir

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟ گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله .::به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟
  9. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    اي خوشا دولت آن مست كه در پاي حريف سرو دستار نداند كه كدام اندازد
  10. eksir

    داستان هاي كوتاه

    دو خط موازي زاييده شده اند پسركي در كلاس درس آنها را روي كاغذ كشيد آن وقت دو خط موازي چشمانشان به هم افتاد و در همان يك نگاه قلبشان تپيد و مهر يكديگر را در سينه جاي دادند خط اولي نگاه پرمعنا به خط دومي كرد و گفت : ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم .... خط دومي از هيجان لرزيد خط اولي : .... و...
  11. eksir

    رباعی و دو بیتی

    آن لطف که در شمایل اوست ببین وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین نی‌نی تو به حسن روی او ره نبری در چشم من آی و صورت دوست ببین
  12. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    خواهم که بر زلفت هر دم زنم شانه ترسم پریشان کند بسی حال هر کسی چشم نرگست مستانه، مستانه خواهم بر ابرویت، هر دم کشم وسمه ترسم که مجنون کند بسی مثل من کسی چشم نرگست دیوانه، دیوانه
  13. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    خواستم بر کنم از کعبۀ دل هر چه بُت است تــا بـَر ِ دوسـت مُکــرَّم شــوم امّـــا نـشـدم
  14. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    چراغی به دستم، چراغی در برابرم: من به جنگ سیاهی می روم. گهواره های خستگی از کشاکش رفت و آمدها باز ایستاده اند، و خورشیدی از اعماق کهکشان های خاکستر شده را روشن می کند.
  15. eksir

    شعر نو

    نگاه کن چه فرو تنانه بر در گاه نجابت به خاک می شکند رخساره ای که توفانش مسخ نیارست کرد. چه فروتنانه بر آستانه تو به خاک می افتد آنکه در کمر گاه دریا دست حلقه توانست کرد. نگاه کن چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد آنکه مرگش میلاد پر هیا هوی هزار شهزاده بود. نگاه کن
  16. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    جان به فدای عاشقان خوش هوسی است عاشقی عشق پرست ای پسر باد هواست مابقی از می عشق سرخوشم آتش عشق مفرشم پای بنه در آتشم چند از این منافقی از سوی چرخ تا زمین سلسله‌ای است آتشین سلسله را بگیر اگر در ره خود محققی عشق مپرس چون بود عشق یکی جنون بود سلسله را زبون بود نی به طریق احمقی عشق...
  17. eksir

    اينم حديث دل..بسوزه عاشقي

  18. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
  19. eksir

    شعر نو

    با سپاس که زندان مرا بارو مباد جز پوستی که بر استخوانم. باروئی آری، اما گرد بر گرد جهان نه فرا گرد تنهائی جانم. آه آرزو! آرزو! *** پیازینه پوستوار حصاری که با خلوت خویش چون به خالی بنشینیم هفت دربازه فراز اید بر نیاز و تعلق جان. فرو بسته باد و فرو بسته تر، و با هر در بازه هفت قفل ِ آهنجوش...
  20. eksir

    غزل و قصیده

    با تشكر از دوست گرامي کی شوم از عشق تو شوریده به هر سوی تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی صد نعره همی آیدم از هر بن مویی خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی سرگشته چو چوگانم در پای سمندت می‌افتم و می گردم چون گوی به پهلوی...
بالا