نتایح جستجو

  1. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    بـلبـل از جلـوۀ گل نغمۀ داوود نمود نغمه اش درد دل غمزده بهبود نمود
  2. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    به کـمندِ سر ِ زلـفِ تو گـرفتـار شـدم شُهرۀ شهر به هر کوچه و بازار شدم
  3. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی دودم به سر برآمد زین آتش نهانی شیراز در نبسته‌است بر کاروان ولیکن ما را نمی‌گشایند از قید مهربانی اشتر که اختیارش در دست خود نباشد می‌بایدش کشیدن باری به این گرانی خون هزار وامق خوردی به دلفریبی دست از هزار عذرابردی به دلستانی صورت نگار چینی بی خویشتن بماند...
  4. eksir

    رباعی و دو بیتی

    با رب تو مرا بخواهش من مگذار جان را بهوای طاعت تن مگذار جان صاف کش میکده تقدیس است معتاد صفا بدردی من مگذار
  5. eksir

    رباعی و دو بیتی

    این جان تو عاقبت ز تن خواهد جست این جان تو عاقبت ز تن خواهد خست این تن بتو عاقبت نخواهد ماندن این جان تو عاقبت ز تن خواهد رست
  6. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    مــائـیـم و آستـــانـۀ عـشــق و ســر نـیــــاز تا خواب خوش که را بَرَد اندر کنار دوست
  7. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تاآينه رفتم كه بگيرم خبرازخود ديدم كه در آن آينه هم جزتوكسي نيست
  8. eksir

    غزل و قصیده

    گداخت جان که شود کار دل، تمام و نشد بسوختیم در این آرزوی خام و نشد به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد پیام داد که خواهم نشست با رندان بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد رواست در بر اگر می‌تپد کبوتر دل که دیده در ره خود، تاب و پیچ دام و نشد بدان هوس که به...
  9. eksir

    شعر نو

    لحظه ديدار نزديك است باز من ديوانه ام مستم باز مي لرزد دلم دستم بازگويي درجهان ديگري هستم هاي نخراشي به غفلت گونه ام را تيغ هاي نپريشي صفاي زلفكم را دست و آبرويم رانريزي دل اي نخورده مست لحظه ديدار نزديك است
  10. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    شفاعت كن كه كوه خشم من با بوسه تو ذوب ميگردد
  11. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    گر دهد دسـتم ، کـشم در دیده همـچون تـوتـیـا خاک راهی کان مُشرَّف گردد از اقدام دوست
  12. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    تودیدی هیچ عاشق را که سیری بود از این سودا تو دیدی هیچ ماهی را که او شد سیر از این دریا
  13. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم که عِنان دل شیدا به لبِ شیـرین داد
  14. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی
  15. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    تا دهن بسته‌ام از نوش لبان میبرم آزار من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار تا بهار است دری از قفس من نگشاید وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار
  16. eksir

    سلام ظهر بخير در ان شامگاه كه روزش خونها ريخته بود چهره زينب بيش از بيش رنگ پريده بود فغان و...

    سلام ظهر بخير در ان شامگاه كه روزش خونها ريخته بود چهره زينب بيش از بيش رنگ پريده بود فغان و فرياد اي داد از اين بي كسي آنجا شير مردي با گلويي دريده بود... اي فرات تو با چشم خود ديدي نا مردمي نعش عباس را بي كفن ، دستش بريده بود كربلا قصه نيست داستانيست پر ملال آنجا كه حقيقت مظلوم بر...
  17. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    در ازل پـرتــو حُـسـنت ز تجَـلـّی دَم زد عـشـق پیـدا شـد و آتش به همه عالم زد
  18. eksir

    قربان سپاس گزارم با همكاري جنابعالي و ديگر دوستان ميسر گرديد

    قربان سپاس گزارم با همكاري جنابعالي و ديگر دوستان ميسر گرديد
  19. eksir

    مشاعرۀ سنّتی

    مــا ز دلـبستگی حیله گران بی خبریم از پریشانی صاحب نظران بی خبریم
  20. eksir

    تک بیتی های ناب وپرمعنا

    سر ِ خُــم بـاز کـن ای پیر که در درگـهِ تو با شعف ، رقص کنان ، دست فشان آمده ام
بالا