یک راز ...قانون جاذبه را به کار ببریم!!حتی شما!!

یک راز ...قانون جاذبه را به کار ببریم!!حتی شما!!

  • بله

    رای: 556 90.7%
  • خیر

    رای: 29 4.7%
  • در مورد آن اطلاعی ندارم.

    رای: 28 4.6%

  • مجموع رای دهندگان
    613
  • نظرسنجی بسته .

mosleh.bargh

عضو جدید
شما مجله موفقيت رو بيش از حد ميخوني اين حرفا مال اوناس دوست من

يه چيزي بهت ميگم هميشه تو ذهنت بمونه من خودم عاشق اين مجله هستم بخصوص اقاي احمد حلت

اما هرگز هرگز به مطبوعات باور نكن به دليل
1 سانسور
2 خايمال
3 اگه به خاطر پول نبود اين حرفهارو نمي نوشتن
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
با نظر شما دوست عزيز موافقم
ببين دوست من، من يه بار مجله موفقيت رو خوندم و ديگه نتونستم بخونم به علت مشغله زيادي كه دارم.
ولي كتاب‌هاي نويسنده‌هاي خارجي رو در اين مورد خوندم و درباره NLP هم تحقيق كردم و به نتايج مثبت زيادي رسيدم و تو اينترنت هم زياد گشتم و ميگردم و مطالب جديدي رو پيدا ميكنم و ميخونم و هر روز تو زندگيم دارم ازش استفاده مي‌كنم و به نتايج خيلي خوبي هم رسيدم.
بزرگترينش براي من خريد خونه بوده كه تو پست‌هاي اول كاملاً شرح دادم كه از طريق اين قانون چه جوري من تونستم خونه بخرم و الان هم از اين كه با اين قانون آشنا شدم خيلي خوشحالم و سرحال و دوست دارم كه از اين به بعد هم توي زندگيم كاملاً از اين قانون استفاده كنم و براي ديگران هم شرح بدم كه اين قانون چه‌جوري كار مي‌كنه و چه‌جوري ميتوني اين رو توي دستات داشته باشي.
به مطبوعات و غيره و ذالك هم اصلاً‌ كار ندارم من روش خودم رو دارم و خيلي هم به اين روش وابسته شدم.
يه توكل كوچولو به خدا اول صبح همه چي رو حل مي‌كنه فقط كافيه كه از ته دلت بخواهي كه اوستا كريم برات درستش كنه ديگه كاري به چيزي نداشته باش. نه اينكه بشيني تو خونه و بگي من اين و ميخوام من اونو ميخوام نه از تو حركت از خدا بركت.
من شما رو نميشناسم و نمي‌دونم كه چه جوري به اين قانون نيگاه مي‌كني ولي من كاملاً با اين قانون موافقم و همه جوره دارم باهاش حال مي‌كنم.
به شما دوست عزيز هم ميگم اگه مي‌توني خودت تحقيق كن نه از مجله حلت و سيدا و .... مطلب بردار.
ارادتمند شما Aloine_1980
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا زمانی که به طور کاملا شفاف ندانید چه می خواهید، قادر نخواهید بود به هر آنچه می خواهید دست یابید.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
قانون جذب قانونی انتزاعی است و به طور خلاصه بیان می‌کند که هر آنچه در ذهن انسان تصور شود اعم از خوب یا بد، زشت یا زیبا و ... در دنیای واقعی نمود خواهد یافت. سرعت و شدت به واقعیت پیوستن این تصویر ذهنی به شدت تمرکز روی آن موضوع و وضوح تصویر آن در ذهن بستگی دارد.
قانون جذب می‌گوید هر چه فکر کنی همان می‌شود.
منبع ويكيپيدا
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانم هر از گاهی دلت تنگ می شود.
همان دلهای بزرگی که جای من در آن است
آنقدر تنگ میشود که حتی یادت می رود من آنجایم.
دلتنگی هایت را از خودت بپرس.
و نگران هیچ چیز نباش!
هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!
اما من نمی خواهم تو همان باشی!
تو باید در هر زمان بهترین باشی.
نگران شکستن دلت نباش!
میدانی؟ شیشه برای این شیشه است چون قرار است بشکند.
و جنسش عوض نمی شود ...
و میدانی که من شکست ناپذیر هستم ...
و تو مرا داری ...
برای همیشه!
چون هر وقت گریه میکنی دستان مهربانم چشمانت را می نوازد ...
چون هر گاه تنها شدی، تازه مرا یافته ای ...
چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!
درست است مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یاد نبردم!
دلم نمی خواهد غمت را ببینم ...
می خواهم شاد باشی ...
این را من می خواهم ...
تو هم می توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.
من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایه آرامش شما قرار دادیم)
و من هر شب که می خوابی روحت را نگاه می دارم تا تازه شود ...
نگران نباش! دستان مهربانم قلبت را می فشارد.
شبها که خوابت نمی برد فکر می کنی تنهایی ؟
اما، نه من هم دل به دلت بیدارم!
فقط کافیست خوب گوش بسپاری!
و بشنوی ندایی که تو را فرا می خواند به زیستن!:cry::cry::cry::cry::cry:
پروردگارت ...
با عشق !
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
تحقیقی از"ريچارد وايزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شاير.

تحقیقی از"ريچارد وايزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شاير.

چرا برخی مردم بی‌وقفه در زندگی شانس می‌آورند درحالی که سايرين هميشه بدشانس هستند؟ مطالعه برای بررسی چيزی که مردم آن را شانس می‌خوانند، ده سال قبل شروع شد. می‌خواستم بدانم چرا بخت و اقبال هميشه در خانه بعضی‌ها را می‌زند، اما سايرين از آن محروم می‌مانند. به عبارت ديگر چرا بعضی از مردم خوش‌شانس و عده ديگر بدشانس هستند؟
آگهی‌هايی در روزنامه‌های سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس می‌کردند خوش‌شانس يا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگيرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سال‌های گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگی‌شان را زير نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمايش‌های من شرکت کنند.
نتايج نشان داد که هرچند اين افراد به کلی از اين موضوع غافلند، کليد خوش‌شانسی يا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است. برای مثال، فرصت‌های ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگيريد. افراد خوش‌شانس مرتبا با چنين فرصت‌هايی برخورد می‌کنند، درحالی که افراد بدشانس نه.
با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی آنها در شناسايی چنين فرصت‌هايی است يا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامه‌ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست.
به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می‌گفت: اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديده‌ايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت. اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود. با اين که اين آگهی کاملا خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی می‌کردند عمدتا آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبی‌تر از افراد خوش‌شانس هستند و اين فشار عصبی توانايی آنها در توجه به فرصت‌های غيرمنتظره را مختل می‌کند. در نتيجه، آنها فرصت‌های غيرمنتظره را به خاطر تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست می‌دهند.
برای مثال وقتی به مهمانی می‌روند چنان غرق يافتن جفت بی‌نقصی هستند که فرصت‌های عالی برای يافتن دوستان خوب را از دست می‌دهند. آنها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق می‌زنند و از ديدن ساير فرصت‌های شغلی باز می‌مانند. افراد خوش‌شانس آدم‌های راحت‌تر و بازتری هستند، در نتيجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند می‌بينند.
تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدم‌های خوش‌اقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ايجاد می‌کنند.
اول آنها در ايجاد و يافتن فرصت‌های مناسب مهارت دارند،
دوم به قوه شهود گوش می‌سپارند و براساس آن تصميم‌های مثبت می‌گيرند.
سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای آنها رضايت بخش است.
چهارم نگرش انعطاف‌پذير آنها، بدبياری را به خوش‌اقبالی بدل می‌کند.
در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا می‌توان از اين اصول برای خوش‌شانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرين‌هايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوش‌شانس در آنها طراحی شده بود. اين تمرين‌ها به آنها کمک کرد فرصت‌های مناسب را دريابند، به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند. يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج حيرت انگيز بود: 80 درصد آنها گفتند آدم‌های شادتری شده‌اند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهم‌تر از هر چيز خوش‌شانس‌تر هستند. و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چند نکته برای کسانی که می‌خواهند خوش‌اقبال شوند
به غريزه باطنی خود گوش کنيد، چنين کاری اغلب نتيجه مثبت دارد.
با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شويد و عادات روزمره را بشکنيد.
هر روز چند دقيقه‌ای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنيد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
تحقیقی از"ريچارد وايزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شاير.

تحقیقی از"ريچارد وايزمن"روانشناس دانشگاه هارتفورد شاير.

چرا برخی مردم بی‌وقفه در زندگی شانس می‌آورند درحالی که سايرين هميشه بدشانس هستند؟ مطالعه برای بررسی چيزی که مردم آن را شانس می‌خوانند، ده سال قبل شروع شد. می‌خواستم بدانم چرا بخت و اقبال هميشه در خانه بعضی‌ها را می‌زند، اما سايرين از آن محروم می‌مانند. به عبارت ديگر چرا بعضی از مردم خوش‌شانس و عده ديگر بدشانس هستند؟
آگهی‌هايی در روزنامه‌های سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس می‌کردند خوش‌شانس يا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگيرند. صدها نفر برای شرکت در مطالعه من داوطلب شدند و در طول سال‌های گذشته با آنها مصاحبه کردم، زندگی‌شان را زير نظر گرفتم و از آنها خواستم در آزمايش‌های من شرکت کنند.
نتايج نشان داد که هرچند اين افراد به کلی از اين موضوع غافلند، کليد خوش‌شانسی يا بدشانسی آنها در افکار و کردارشان نهفته است. برای مثال، فرصت‌های ظاهرا خوب در زندگی را در نظر بگيريد. افراد خوش‌شانس مرتبا با چنين فرصت‌هايی برخورد می‌کنند، درحالی که افراد بدشانس نه.
با ترتيب دادن يک آزمايش ساده سعی کردم بفهم آيا اين مساله ناشی از توانايی آنها در شناسايی چنين فرصت‌هايی است يا نه. به هر دو گروه افراد خوش شانس و بدشانس روزنامه‌ای دادم و از آنها خواستم آن را ورق بزنند و بگويند چند عکس در آن هست.
به طور مخفيانه يک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار دادم که می‌گفت: اگر به سرپرست اين مطالعه بگوييد که اين آگهی را ديده‌ايد، 250 پوند پاداش خواهيد گرفت. اين آگهی نيمی از صفحه را پر کرده بود و به حروف بسيار درشت چاپ شده بود. با اين که اين آگهی کاملا خيره کننده بود، افرادی که احساس بدشانسی می‌کردند عمدتا آن را نديدند، درحالی که اغلب افراد خوش‌شانس متوجه آن شدند.
مطالعه من نشان داد که افراد بدشانس عموما عصبی‌تر از افراد خوش‌شانس هستند و اين فشار عصبی توانايی آنها در توجه به فرصت‌های غيرمنتظره را مختل می‌کند. در نتيجه، آنها فرصت‌های غيرمنتظره را به خاطر تمرکز بيش از حد بر ساير امور از دست می‌دهند.
برای مثال وقتی به مهمانی می‌روند چنان غرق يافتن جفت بی‌نقصی هستند که فرصت‌های عالی برای يافتن دوستان خوب را از دست می‌دهند. آنها به قصد يافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق می‌زنند و از ديدن ساير فرصت‌های شغلی باز می‌مانند. افراد خوش‌شانس آدم‌های راحت‌تر و بازتری هستند، در نتيجه آنچه را در اطرافشان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جستجوی آنها هستند می‌بينند.
تحقيقات من در مجموع نشان داد که آدم‌های خوش‌اقبال براساس چهار اصل، برای خود فرصت ايجاد می‌کنند.
اول آنها در ايجاد و يافتن فرصت‌های مناسب مهارت دارند،
دوم به قوه شهود گوش می‌سپارند و براساس آن تصميم‌های مثبت می‌گيرند.
سوم به خاطر توقعات مثبت، هر اتفاقی نيکی برای آنها رضايت بخش است.
چهارم نگرش انعطاف‌پذير آنها، بدبياری را به خوش‌اقبالی بدل می‌کند.
در مراحل نهايی مطالعه، از خود پرسيدم آيا می‌توان از اين اصول برای خوش‌شانس کردن مردم استفاده کرد. از گروهی از داوطلبان خواستم يک ماه وقت خود را صرف انجام تمرين‌هايی کنند که برای ايجاد روحيه و رفتار يک آدم خوش‌شانس در آنها طراحی شده بود. اين تمرين‌ها به آنها کمک کرد فرصت‌های مناسب را دريابند، به قوه شهود تکيه کنند، انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بدبياری انعطاف نشان دهند. يک ماه بعد، داوطلبان بازگشته و تجارب خود را تشريح کردند. نتايج حيرت انگيز بود: 80 درصد آنها گفتند آدم‌های شادتری شده‌اند، از زندگی رضايت بيشتری دارند و شايد مهم‌تر از هر چيز خوش‌شانس‌تر هستند. و بالاخره اين که من عامل شانس را کشف کردم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
چند نکته برای کسانی که می‌خواهند خوش‌اقبال شوند
به غريزه باطنی خود گوش کنيد، چنين کاری اغلب نتيجه مثبت دارد.
با گشادگی خاطر با تجارب تازه روبرو شويد و عادات روزمره را بشکنيد.
هر روز چند دقيقه‌ای را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنيد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند. روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش درحال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید. احتمالا باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت. هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: "یاد گرفته چطور لباس بشوید. مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.." [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم! [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی هم همینطور است. وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه‌کردن هستیم بستگی دارد. قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم، در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟ [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]جمله روز : زندگي تاس خوب آوردن نيست، تاس بد را خوب بازي کردن است...[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]معلم پای تخته داد می زد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]صورتش از خشم گلگون بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولی آخر کلاسی ها[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]لواشک بین خود تقسیم می کردند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تساوی های جبری رانشان می داد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]غمگین بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تساوی را چنین بنوشت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک با یک برابر هست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از میان جمع شاگردان یکی برخاست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همیشه یک نفر باید به پا خیزد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به آرامی سخن سر داد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تساوی اشتباهی فاحش و محض است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]معلم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مات بر جا ماند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و او پرسید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گر یک فرد انسان واحد یک بود ایا باز[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک با یک برابر بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]معلم خشمگین فریاد زد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آری برابر بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و او با پوزخندی گفت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگر یک فرد انسان واحد یک بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وانکه قلبی پک و دستی فاقد زر داشت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پایین بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگر یک فرد انسان واحد یک بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آن که صورت نقره گون[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چون قرص مه می داشت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بالا بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وان سیه چرده که می نالید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پایین بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگر یک فرد انسان واحد یک بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این تساوی زیر و رو می شد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نان و مال مفت خواران[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از کجا آماده می گردید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک اگر با یک برابر بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک اگر با یک برابر بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]معلم ناله آسا گفت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بچه ها در جزوه های خویش بنویسید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک با یک برابر نیست[/FONT]


البته اين نوشته فقط براي رفع خستگي بود
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------



;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق مادري

عشق مادري

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود.[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت،[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره،[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟ [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم، [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره،[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو ..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد... [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اون هیچ جوابی نداد....[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم ، چون خیلی عصبانی بودم،[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت، [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]اونجا ازدواج كردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] از زندگی ، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا ، اونم بی خبر [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] سرش داد زدم ": چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!" گم شو از اینجا! همین حالا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اون به آرامی جواب داد : " اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد . [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه،[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی . [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همسایه ها گفتن كه اون مرده[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم ، [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تورو ببینم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بنابراین چشم خودم رو دادم به تو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه:crying2::crying2::crying2:[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]با همه عشق و علاقه من به تو:cry::cry::cry::cry::cry::cry:[/FONT]​
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
چوپاني گله را به صحرا برد به درخت گردوي تنومندي رسيد.
از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختي در گرفت،
خواست فرود آيد، ترسيد. باد شاخه اي را كه چوپان روي آن بود به اين طرف و آن طرف مي برد.
ديد نزديك است كه بيفتد و دست و پايش بشكند.
در حال مستاصل شد....
از دور بقعه امامزاده اي را ديد و گفت:
اي امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پايين بيايم.
قدري باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوي تري دست زد و جاي پايي پيدا كرده و خود را محكم گرفت.
گفت:
اي امام زاده خدا راضي نمي شود كه زن و بچه من بيچاره از تنگي و خواري بميرند و تو همه گله را صاحب شوي.
نصف گله را به تو مي دهم و نصفي هم براي خودم....
قدري پايين تر آمد.
وقتي كه نزديك تنه درخت رسيد گفت:
اي امام زاده نصف گله را چطور نگهداري مي كني؟
آنهار ا خودم نگهداري مي كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو مي دهم.
وقتي كمي پايين تر آمد گفت:
بالاخره چوپان هم كه بي مزد نمي شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.
وقتي باقي تنه را سُرخورد و پايش به زمين رسيد نگاهي به گنبد امامزاده انداخت و گفت:
مرد حسابي چه كشكي چه پشمي؟
ما از هول خودمان يك غلطي كرديم
غلط زيادي كه جريمه ندارد.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان واقعي

داستان واقعي

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این داستان مردی است که نوع انسان به او افتخار کرده و از او بخاطر تمام مشقاتی که برای بازگشت به یک زندگی نرمال کشیده است ممنون می باشد.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نام این مرد خارق العاده روسی دکتر والنتین دیکول است . او هرگز والدین خود را ندید. پدرش در هنگامی که مادرش او را باردار بود در یک عملیات در جنگ جهانی دوم کشته شد. مادر والنتین هم در هنگام زایمان او از دنیا رفت . بدین ترتیب والنتین در یک یتیم خانه بزرگ شد و در آنجا برای یک تکه نان مجبور بود بجنگد. چون در آن سالها بدلیل قحطی شرایط زندگی بسیار سخت و دهشت بار بود اما یک دفعه یک اتفاق بسیار جالب رخ داد. این شادی بخش ترین حادثه ای بود که این پسر تا بحال در زندگی اش تجربه کرده بود. او به تماشای نمایش گروه سیرکی که در حال گذر از این شهر به آن شهر بودند رفته بود. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از این لحظه به بعد تمام زندگی او متعلق به سیرک شد. والنتین از یتیم خانه فرار کرد تا تمام روز خود را در آنجا سپری کند. پسر خیلی زود تصمیم گرفت که می بایست یک هنرمند سیرک شود. او خود را وقف سیرک کرده بود و خیلی سریع در هنرهایی همچون تردستی ، شعبده بازی و آکروبات خبره شد ولی سرانجام تصمیم گرفت که یک هنرمند بندباز شود. در پانزده سالگی بود که او اولین نمایش خود را در مقابل بینندگان به اجرا در آورد. یک روز میله ای که والنتین از آن آویزان شده بود شکست (آنطور که در سیرک مصطلح است علت شکسته شدن میله خستگی حاصله در فلز بر اثر وارد شدن فشار متمادی بر روی آن بود ) و دیکول از ارتفاع 40 فوتی (12 متری ) به زمین سقوط کرد بر اثر سقوط استخوان های دیکول از ده نقطه شکست که یکی از آنها در ستون فقرات او بود و باعث شد که او بطور کل از ناحیه پا فلح شود. نظر قطعی دکترها این بود که والنتین می بایست مابقی عمر خود را بر روی ویلچر سپری کند. در آن زمان هیچ سیستم توانبخشی وجود نداشت (والنتین این گونه بازگو می کند) من جوان بودم و نه تنها نمی توانستم رای دکتر ها را بپذیرم بلکه نمی توانستم به این که دیگر قادر به راه رفتن نیستم یک لحظه فکر کنم. بنابراین به شخصه شروع کردم به تمرین و توسعه سیستم توانبخشی خودم.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]والنتین در همان بیمارستانی که بستری بود شروع به تمرین با تمام انرژی کرد. دکترها و دیگر بیمارها به او می گفتند که بی جهت زمان و انرژی خود را هدر ندهد . یکی از هم اتاقی هایش به او گفت نگاه کن ما به وجودی که قادر به اجرای حرکات جزئی در دست ها و پاهایمان هستیم ولی باز با این وجود سالهاست که روی تخت بستری هستیم در صورتی که پاهای تو کاملا فلح و ناتوان هستند و اما والنتین به ورزش خود ادامه داد و تمرینات با وزنه را شروع کرد و آن قدر با وزنه تمرین می کرد تا خستگی مطلق بر او مستولی شود. پس از گذشت 6 سال زحمت و مشقت تمام غیر ممکن به یک واقعیت مبدل شد . دیکول قادر بود مثل یک بچه راه برود . حالا این دکتر عالی قدر براین عقیده است که تسلیم شدن و ایستادن در همان جای قبلی برداشت فکری افرادی است که می خواهند کار و تلاش کنند با وجودی که بر روی ویلچر بود به مدرسه دلقک ها می رفت با به بچه ها هنرهای آکروباتیک و دیگر مهارت های سیرک را آموزش بدهد. پس از این که کلاسش با بچه ها به پایان می رسید شروع به تمرینات خودش می کرد. او می بایست بر دردی که برای او بسیار سخت بود غلبه می کرد. بدون کمک و با وصف بر اینکه نیمی از بدن او فلج بود می بایست روی زمین خود را به این طرف و آن طرف می کشاند تا وزنه های تمرینی اش را جابجا کند. یک بار آنقدر خسته شده بود که ناخود آگاه بر روی کف سالن به خواب رفته بود . یعنی آنقدر خسته و بی رمق بود که حتی نتوانسته بود خود را به روی صندلی چرخدارش برساند. صبح روز بعد زمانی که نظافتچی سالن برای تمیز کردن سالن آمده بود با دیدن یک مرد که بر روی زمین ولو شده بود هراسان شده و تصور کرد که او مرده است و سریعا دنبال دکتر رفت. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]او هر روز را همین گونه آغاز می کرد.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیکول در حال توسعه سیستم منحصر به فردی بود که زیربنای کارهای اینده او را تشکیل می داد. برای دیکول راه رفتن کافی نبود. او می خواست دوباره به سیرک باز گردد و همین طور هم شد. سمت جدید دیکول در سیرک آکروبات موتور سیکلت بود. او آرزو داشت دنیای سیرک را با وزنه هایی که تا بحال به گوش کسی نرسیده است شگفت زده کند.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هنگامی که دکترهایی که عارضه او را تشخیص داده بودند با خبر شدند که او نه تنها راه می رود بلکه دوباره به سیرک بازگشته نمی توانستند این مسئله را باور کنند!!!! [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولی معلولان و ویلچریهای دیگر او را باور می کردند و برای کمک گرفتن از دیکول سراغ او می آمدند. دیکول در این خصوص که بخواهد خود را به عنوان یک الگو نشان دهد بسیار محتاطانه عمل می کرد.[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]او می گوید : هر بیمار و مریضی همیشه می گوید که دردش بسیار سخت و دشوار است و دکتر و یا هرکس دیگری نمی بایست در این خصوص با او بحث وجدال کند بلکه می باید او را تشویق کرده و کاری کند که فرد به توانایی و قدرت خودش باور پیدا کند. بدین شکل خواهد بود که نتایج باور نکردنی حاصل خواهد شد.[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حرکت مترادفی است برای زندگی در هر جنبنده ای ما در درون بدن خود توانایی و سرمایه بسیار بزرگی داریم که نه کشف شده اند و نه توسعه یافته اند. بیایید روش کشف کردن آن را نشان دهیم و به آنهایی که نمی توانند راه بروند کمک کنیم تا دوباره حرکت کنند.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیکول به عنوان یک هنرمند سیرک هر روز 3 تا 4 ساعت تمرین شخصی نیاز داد . به همین خاطر بود که او درمان بیمارانش را معمولا در بین جلسات تمرینی و یا در انتهای شب و پس از اجرای نمایش اش انجام میداد. خیلی از بیمارها با این باور که او توانایی کمک به آنها را دارد ماه ها د رطول سفر دور روسیه به دنبال و همراه دیکول بودند این روند برای سالها ادامه داشت. همسر دیکول می گوید: که این مردم دیگر بخشی از خانواده و زندگی ما را تشکیل داده بودند؛به دلیل اینکه دیکول هرگز به هیچ کس جواب رد نمیداد. اگر او می فهمید که می تواند حتی کوچک ترین تغییرو بهبودی در فرد حاصل کند حتما تمام سعی خود را بکار می بست. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دکتر دیکول از سراسر دنیا دارای بیمارانی است که اکثریت این بیماران خارجی را اروپایی ها تشکیل می دهند اما در حال حاضر و بدلیل این که دنیا دیگر مثل سابق نیست و مرزها باز و ارتباطات و تبادل اطلاعات بسیار آسان ترو سریع تر شده آمریکایی ها نیز راه کلینیک درمانی دیکول را پیش گرفته اند.[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در داخل کلینیک دیکول دستگاه های مخصوص توانبخشی برای هر بیمار به صورت اختصاصی و مختص شخص تنظیم گردیده است بدلیل نوع درد و عارضه و وضعیت فیزیکی هر فرد رویه توانبخشی از هر شخص به شخص دیگر تفاوت قابل ملاحظه ای دارد. دیکول همیشه اظهار می دارد که خواستن فرد و پایبندی به هدف موارد بسیار ارزشمندی هستند. من می توانم به فرد بگویم که چطور کارها را انجام بدهد ولی بدون خواستن شخص هیچ موفقیتی حاصل نخواهد شد. حتی اگر دستگاه ها و تجهیزات از طلا ساخته شده باشند باز در صورتی که فرد خود را باور نداشته باشد هرگز قادر به راه رفتن نخواهد شد. [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فرد می بایست با همان از خود گذشتگی دیسیپلین و قدرت خواستن تمرینات خود را هر روز حتی در صورت نیاز برای چندین سال ادامه دهد. تنها در این صورت است که شخص قادر خواهد بود بگوید من انجامش دادم. من می توانم راه برم[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif].[/FONT]
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار می شدی، بلکه از تو
خواهد پرسیدکه چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصدرساندی؟

خداوند از تو نخواهد پرسیدزیربنای خانهات چندمتر بود، بلکه از تو خواهد
پرسید به چند نفر در خانه ات خوشامدگفتی؟

خداوند از تو نخواهد پرسیدکه چه لباس هاییدر کمد داشتی، بلکه از تو
خواهدرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

خداوند از تو نخواهد پرسیدبالاترین میزان حقوق تو چقدر بود،بلکه از تو
خواهدپرسید آیا سزاور گرفتن آن بودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسیدعنوان و مقام شغلی تو چه بود، بلکه از تو خواهد
پرسیدآیا آن را به بهترین نحو انجام دادی؟

خداوند ازتو نخواهد پرسیدچه تعداد دوست داشتی، بلکه از تو خواهد
پرسیدبرای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

خداوند از تو نخواهدپرسیددر چه منطقه ای زندگی می کردی، بلکه از تو
خواهدپرسید چگونه باهمسایگانت رفتار کردی؟

خداوند از تو نخواهد پرسیدپوست تو به چه رنگ بود، بلکه از تو خواهد پرسید
که چگونه انسانی بودی؟

خداوند از تو نخواهد پرسیدچرا این قدر طول کشید تا به جستو جوی
رستگاری بپردازی، بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به
عمارتبهشتی خود خواهدبرد.

خداوند از تو نخواهدپرسیدکه چرا این مقاله را برای دوستانت نخواندی، بلکه
خواهدپرسید آیااز خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس
شرمندگی می کردی؟
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
...پدر روزنامه می خواند ٫ اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می شد .
حوصله پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را ـ که نقشه جهان بود- جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد.
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]- بیا ٫ برایت کاری دارم . یک نقشه دنیا به تو می دهم . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ببینم می توانی آن را دقیقا همانطور که هست ٫ بچینی؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]و دوباره به سراغ روزنامه اش رفت ٫ می دانست که پسرش تمام روز گرفتار این کار است . [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اما ربع ساعت بعد ٫ پسرک با نقشه کامل برگشت .[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پدر با تعجب پرسید :مادرت به تو جغرافی یاد داده؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]پسر جواب داد :جغرافی دیگر چیست؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اتفاقا پشت همین صفحه ٫ تصویری از یک آدم بود. [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم ُ دنیا را هم دوباره ساختم...[/FONT]
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:

 
آخرین ویرایش:

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
گذشت زمان

گذشت زمان

گذشت زمان آدمي را پير نميسازد ,بلكه ترك آرمانها و كمال مطلوبهاست كه ما را فرتوت و افتاده ميكند.
ژنرال دوگلاس مك آرتور
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان خوشبخت آن کسی است که حوادث را با تبسم و اندکی دقت بعلت وقوع آن تلقی وقبول نماید .
مترلینگ
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه چیز به حساب می آید . هر کاری که انجام دهید یا به شما کمک می کند یا آسیب می رساند ، هیچ چیزی خنثی نیست .
برایان تریسی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند .
گوته
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقطه آغاز تصمیم های بهتر، نقطه پایان تصمیم های بدتر است .
برایان تریسی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی شما تنها زمانی بهتر می شود که خودتان بهتر شوید.
برایان تریسی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینکه چه کسی باشید و در چه موقعیتی قرار داشته باشید بر عهده شما و نتیجه انتخابها و تصمیم گیری های خودتان است.
برایان تریسی
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر کسی زندگیش در گرو افکار خودشه.یه حدیثی هست که میگه به فکر خوب 10 تا پاداش میدن ولی به فکر بد نه.
حالا کی هست که برا خودش بد بخواد.ولی چون بعضی هامون برا خودمون خوب وبرا بقیه بد می خواییم یه نمه کارامون دچار مشکل میشه.خیلی ها رو میشناسم که به چیزایی که خواست رسیدن اونم اولین دلیلش اینه که صادقانه خواستن بعدش همت کردن سختی کشید صبر کردن بهش رسیدن.
رسیدن سخته ولی میسر
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان بیاید تجربیات خودمونو اینجا بگیم بهتره هاااا
سلام خدمت شما دوست عزيز
اينكه بهتره بله بهتره، ولي شما هم اگه تاپيك رو از اول شروع به خوندن كنيد متوجه ميشيد كه بچه‌ها تجربياتشون رو هم نوشتند.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
هااااااااا
این جا چه خبر بید ؟ ........
خبراي خوبه، البته اگه از اول تاپيك رو دنبال كني
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
چگونه برای زندگی بهتر افکار مثبت داشته باشیم؟

چگونه برای زندگی بهتر افکار مثبت داشته باشیم؟

افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند، بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم:
۱- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با ارزش بدانیم.
۲- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و تجربه کنیم.
۳- لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله کنیم.
۴- سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»
۵- افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور مثبت‌نگر شویم.
۶- با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های جدید مثبت شکل گیرند.
۷- هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک تابلوی نقاشی زیبا و یا اسما‌ء‌الله روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز کنیم.
۸- از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.
۹- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.
۱۰- به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.
۱۱- از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.
۱۲- به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.
۱۳- به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.
۱۴- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.
۱۵- در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.
۱۶- در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.)
۱۷- از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.
۱۸- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.
۱۹- قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز تکرار نخواهد شد.
۲۰- برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که می‌توانیم آنها را از بین ببریم.
۲۱- از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم، به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.
۲۲- خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.
۲۳- از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.
۲۴- هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.
۲۵- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.
۲۶- هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.
۲۷- اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس کلید خلق تفکر مثبت است.
۲۸- خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهن
اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد نیز مربوط نمی‌شوند.
فقط باید این شعار را فراموش نکنیم:
اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود
منبع: charismaco.com
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدرت تلقین

قدرت تلقین

انسان موجودی تلقین پذیر میباشد و تلقین پذیری یکی از ویژگیهای انسان است تلقین تاثیر فوق العاده ای بر انسان دارد. شاید یکی از دلایلی که اسلام زندگی را با گفتن اذان در گوش نوزاد آغاز میکند و با تلقین به میت تمام میکند اهمیت تلقین باشد. بنظر میرسد یک بعد از ابعاد اذکار و عبادات هم بعد تلقینی آنها میباشد. همه انسانها با درجات مختلف تلقین پذیرند و این تلقین پذیری در خلسه بسیار افزایش مییابد. دانشمندان به دفعات نشان داده اند هر نوع تلقین مورد پذیرش ضمیر ناخودآگاه قرار میگیرد امروزه دانشمندان اثبات کرده اند که بخشی از اثرات داروها اثرات تلقینی آنها است لذا در پزشکی امروز استفاده از شبه داروها مطرح شده است که فاقد اثرات خاص دارویی و شیمیایی میباشند. در تمام اعصار تلقین نقش مهمی در زندگی انسان بازی کرده است. از تلقین میتوان برای منظبط کردن و تحت کنترل در آوردن نفس خود استفاده کرد. تلقینِ سازنده، نیروی شگفت انگیزی میباشد. یادتان باشد تلقین فی نفسه قدرتی ندارد مگر اینکه ما قبولش کنیم. بنابراین با آگاهی از اثرات تلقین از آن در جهت مثبت استفاده کنید و خود را از تلقینات منفی دیگران و محیط در امان نگه دارید.
انواع تلقین:
۱- تلقین کلامی
۲- تلقین فکری
۳- تلقین شنیداری
۴- تلقین دیداری
۵- تلقین نوشتاری
شما می توانید از هر یک از انواع تلقین که تمایل داشتید استفاده کنید. یاد آوری می نماییم که جملات تلقینی باید مثبت و کوتاه باشد و از قبل آماده و در دسترس قرار گرفته باشند، توجه کنید که برای تاثیر گزاری بیشتر این جملات را بسیار جدی و محکم و با باوری عمیق در ذهن خود تکرار کنید و یا بر زبان جاری سازید. جملات تلقینی زیر برای رسیدن به تمرکز خوب و تقویت حافظه پیشنهاد میگردد. (البته بسیار بهتر است تلقینات در حالت خلسه انجام گیرد)
- من همواره از هوش، شهامت و ذکاوت سرشارم.
- من به فرایند زندگی اعتماد دارم و ایمن هستم.
- من خودم را دوست دارم و تایید میکنم.
- من از آرامش الهی سر شارم.
- من دارای حافظه عالی و قدرتمند هستم.
- تمرکز من فوق العاده است.
- من با عشق و علاقه مطالعه میکنم.
- من با محبت به خودم توازن می بخشم.
- خواندن و مطالعه کردن به من احساس آرامش میدهد.
- من خوب و راحت مطالعه میکنم و خوب و راحت یاد میگیرم.
- من در جلسه امتحان بخوبی مطالب را از ذهنم به برگه امتحان منتقل میکنم.
- من از درس خواندن و امتحان دادن لذت می برم.
- من نسبت به خود صادق هستم، من مسئول پیشرفت خودم هستم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
خلسه چیست؟

خلسه چیست؟

خلسه حالتی بین خواب و بیداری است که امواج ذهنی در شرایط آلفا قرار می گیرند و تلقین پذیری انسان افزایش مییابد. در حالت خلسه انسان در:
۱- آرامش قرار میگیرد.
۲- توجه از امور عادی جدا میشود.
۳- آگاهی و تمرکز بیشتر میشود.
۴- حواس پنجگانه فیزیکی تضعیف میشود.
۵- حواس برتر هویدا و تقویت میشود.
۶- ضمیر خودآگاه کنار رفته و ضمیر ناخودآگاه پدیدار میگردد.
۷- در این حال امواج فکری انسان در سطح آلفا قرار می گیرد و تلقین پذیری انسان بیشتر میشود.
بنابراین مناسب است که در حالت خلسه از تلقین استفاده نمود تا تاثیرات بیشتری به همراه داشته باشد. باید توجه داشت که خلسه از نظر کیفیت به دو نوع مثبت و منفی تقسیم بندی میشود باید خلسه منفی را شناخت و اگر پیش آمد از خلسه خارج شد.
ویژگیهای خلسه مثبت:
۱- تنفس آرام و عمیق است
۲- ضربان قلب طبیعی است
۳- شخص احساس آرامش و رهایی دارد
در حالی که در خلسه منفی تنفس تند و سطحی است و شخص حالت اظطراب و تنش دارد.
در زندگی روزمره حالت هایی پیش می آید که مشابه خلسه میباشند باید در این شرایط و موقعیت ها به خود تلقین مثبت نمود.
حالت های مشابه خلسه:
۱-مواقعی که در حال استراحت هستید
۲- زمانی که خیلی خوشحال یا خیلی ناراحت هستید.
۳-لحظاتی قبل از این که به خواب بروید
۴- بلافاصله بعد از بیدار شدن
۵-قرار گرفتن در مکانهایی که جزء اهداف شما است.
۶-در موقع بیماری، حوادث
لحظات قبل از بخواب رفتن و بلافاصله بعد از بیدار شدن یک خلسه طبیعی عالی، مثبت، عمیق و بسیار سودمند و مفید میباشد. این دو نوبت خلسه بسیار ارزشمند میباشد و میتوان از آن در جهت تغییر در عادات و رفتار و نیز تصحیح باورهای ذهنی غلط در سطح ناخودآگاه استفاده نمود. بنابراین برای افزایش تمرکز و تقویت حافظه شما باید از این دو نوبت خلسه طبیعی استفاده نمایید. خلسه فی نفسه مفید میباشد بدین معنی که اگر شما در حالت خلسه قرار بگیرید و تلقین هم نکنید، صرف قرار گرفتن در خلسه برای سلامتی جسم و ذهن و تقویت تمرکز مفید میباشد.
تکنیک ساده برای قرار گرفتن در حالت خلسه
یک روش ساده و موثر برای رفتن در خلسه استفاده از تنفس و شمارش معکوس میباشد بدین ترتیب:
۱-زمانی برای رفتن به خلسه در نظر بگیرید که در شرایط متعادل باشید و فرصت کافی برای انجام تمرین داشته باشید.
۲-بر روی زمین دراز بکشید و دستهای خود را در کنار بدن قرار دهید. ( می توانید روی یک صندلی مناسب خود را رها کنید)
۳-بدن خود را رها کنید بطوری که هیچ قسمت از بدن شما منقبض نباشد.
۴-قبل از شروع تمرین به خود یاد آوری کنید که با هر شمارش معکوس آرامش و رهایی شما بیشتر میشود و با رسیدن به عدد یک شما در خلسه ای مناسب قرار میگیرید و کاملا آماده انجام تلقینات هستید.
۵-تنفس عمیق و آرام با توجه بر دم و بازدم انجام دهید.
۶-شمارش معکوس را از ۲۰ تا ۱ انجام دهید. هر عدد را در ذهن خود مجسم کنید، لحظه ای خیره به آن نگاه کنید و سپس به عدد بعدی بروید.
۷-تلقینات مورد نظر را انجام دهید.
۸-با چند نفس عمیق، آرام آرام به حالت طبیعی برگردید.
قبل و بعد از تمرین به خود تلقین کنید که در تمرینات بعدی با شمارش های کمتر و در زمان کوتاهتری به خلسه های عمیق تر خواهید رفت.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

alone_1980

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکنیک مراقبه گاشو

تکنیک مراقبه گاشو

مراقبه گاشو یک تکنیک ساده و مفید برای ایجاد و تقویت تمرکز و افزایش قدرت حافظه میباشد. گاشو ( Gasho ) به معنی دستهای به هم چسبیده است، دستهایی که برهم قرار گرفته اند و در مقابل قلب قرار داده شده اند. مراقبه گاشو را میتوان بصورت نشسته روی صندلی، یا روی زمین به صورت دو زانو یا چهار زانو انجام داد. نکته مهم در انجام این مراقبه صاف بودن کمر و ستون فقرات میباشد. زیرا در این حالت جریان انرژی در کانال اصلی آن در بدن (که ساشومنا نامیده می شود و منطبق بر نخاع است) به سهولت و سادگی به حرکت در می آید.
مراقبه گاشو به تنهایی مراقبه کاملی است و هر کس میتواند روزانه ۱۰ الی ۲۰ دقیقه آن را انجام دهد. بسیار مناسب و لازم است که شما این مراقبه را انجام دهید و در انجام آن به مهارت برسید. نکته دیگر در انجام مراقبه گاشو این است که توجه و تمرکز باید بر محل تماس انگشت وسط باشد ( انگشت آتش ). در روزهای اول تمرین این مراقبه ممکن است تمرکز شما از این نقطه قطع شود و فکرهای پراکنده به ذهن شما برسد، در این حالت باید همچنان آرام باشید و هیچ عکس العمل تدافعی در مقابل این افکار نداشته باشید فقط به آنها به صورت ذهنی نگاه کنید و آنها را بپذیرید و دوباره تمرکز خود را به محل تماس انگشت وسط باز گردانید. با این روش بزودی میتوانید افکار خود را در کل زمان انجام تمرین مراقبه گاشو به این محل متمرکز کنید بدون اینکه افکار مزاحم حواس شما را از این نقطه منحرف کنند. توصیه میشود مراقبه گاشو را هر روز انجام دهید و به آن به صورت یک کار روزانه و لازم مثل مسواک زدن نگاه کنید، از انجام این مراقبه لذت ببرید و به نتایج بدست آمده از انجام روزانه و مرتب این تمرین توجه و تمرکز کنید. بزودی از انجام این تمرین لذت فرآوان خواهید برد و نتایج خوبی بدست خواهید آورد، یادتان باشد این مراقبه در کمال سادگی بسیار قدرتمند است و میتواند یاوری خوب و همیشگی برای شما در تحصیل و زندگی باشد.
مزایای مراقبه گاشو:
۱-ایجاد آرامش
۲-افزایش تمرکز
۳-افزایش انرژی های فردی
مراحل انجام مراقبه گاشو
۱-در حالتی آرام روی صندلی با پشتی صاف و چشمان بسته و یا نشسته روی زمین به صورت دوزانو و یا چهار زانو قرار بگیرید.
۲-دستان خود را به هم گرفته و در مقابل قلب قرار دهید.
۳-تمرکز و توجه خود را به محل تماس انگشتان وسط هدایت کنید.
۴-مدت ۱۰ الی ۲۰ دقیقه در این حالت بمانید.
۵-تمرکز خود را از محل تماس انگشت وسط قطع کنید و دستان خود را پائین بیاورید.
۶-از خودتان بخاطر انجام این تمرین سپاسگذاری کنید.
۷-چند نفس عمیق بکشید و به حالت عادی باز گردید.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
;)از آسمان طلا مي‌بارد;)
:gol:گروه موفقيت:gol:
 

Similar threads

بالا