گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mehrdad 60

عضو جدید
تو که ميخواهی صدای تپش های قلبم را بشنوی
بيا نزديک تر ...
نتـــــــــــرس
خاکی نمی شوی !

ســـــــــــــــــنگ قبرم را تازه شسته اند .......!!!
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گم شده ام در عمق یک دلتنگی که آشنا می نماید و غریب نیز هم ..
اندوهم بسیار است ..
اما سبب این دلتنگی مبهم ، هیچ یک از غم های حقیرم نیست ..
آن حقیقت تلخ نامعلوم دو صد باره در من جان گرفته ..
آن جراحت ازلی ، دو هزار باره در من تازه شده ..
تسکین نمی خواهم ؛ همدرد نمی طلبم ، چرا که دردم ناپیداست ..
مهرت را افزون مکن بر من ، از بی مهری رنج نمی کشم ..
دعوتم نکن به آرامش ؛ آرامم ..
چونان کوهی پابرجا و خموش که آتشفشان عظیمی در دل دارد ..
دلخوشی هایم را پیش رویم مگذار ، روحم سخت ناخوش است ..
حتی دعایم نکن ؛ دعا بر درد ازلی بی اثر است ..
از حوالی حال خرابم ، آهسته بگذر ، بگذار این درد از هوشم ببرد ..
صبوری کن تا مست شوم از این باده ی تلخ مرد افکن ..
و باز هم سرخوش شوم ؛ سرخوش نه دلخوش ..
که می دانم درد خماری ام همیشه به راه است .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا من پر از توام

اینان به تهی دستی من نگاه میکنند و میگویند هیچ نداری

نمیبینند که من تو را دارم...


 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شعر خواندم که تو را از سر خود اندازم
تو خودت شعر شدی در سر من افتادی ..


{ جواد صفری }
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثـلـ زلـزلـه ،، نــاگهــانـی نیستـ تنهــایـی ... !

فقــط روزی ،، یکـ آجــر از آدمـ کمـ میکنــد ...
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یه سری دلخوشی هام هستن که فقط میان که درد تنهایی رو بت نشون بدن...اما اون دلخوشی ها می ارزه حتی اگه قد عمر یه شب باشه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی دلم میگره
مینویسم
وقتی شادم مینویسم
الان میشه گفت به سال رسیده
بهترین دوستم شده
قلم و خودکار
دوستایی که رگز تنهام نذاشتند
حتی ادعا نکردند
تا همیشه کنارم میمونند
ولی همیشگی هستند
تنها گاهی دوستانی نیز
کنارم امدند و ماندند
a.m
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در انتهای زمستان
و ابتدای بهار مرور می‌کنمت‌!
تو را چو شاخه یک گل
نه خشک ... تازه و سبز!
درست در صفحه‌ی خوب آرزوهای کتاب زندگی‌ام
دخیل می‌بندم
خدا کند که بدانی چقدر دلتنگم
خدا کند که ببینی چقدر دلگیرم
در این مسیر بلند چه فرصت خوبی‌ست
دوباره رد شدنت
چه عیدی خوبی‌ست
دوباره آمدنت !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه لذتی دارد
وقتی در تنهایی من
تو حضور داری
بی انکه کسی
بتواند
بیاید و مرا
از تو جدا کند
ارام در تمام کوچه های زندگیم
تو را زندگی میکنم
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دنیای ساکتی!
....دیگر صدای
تپش قلبها غوغا نمی کند
....بی گمان همه
شکسته اند.....


هيچ کس ما را نمي آرد به خاطر، اي عجب
ياد عالم مي کنيم اما فراموشيم ما ...
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در انتهای زمستان

و ابتدای بهار مرور می‌کنمت‌!

تو را چو شاخه یک گل

نه خشک ... تازه و سبز!

درست در صفحه‌ی خوب آرزوهای کتاب زندگی‌ام

دخیل می‌بندم

خدا کند که بدانی چقدر دلتنگم

خدا کند که ببینی چقدر دلگیرم

در این مسیر بلند چه فرصت خوبی‌ست

دوباره رد شدنت

چه عیدی خوبی‌ست

دوباره آمدنت !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
بدترین درد
مردن نیست
دل بَــستن به کسيــه که
کــنــآرت نيستـــ


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
"سخت" است ببازی

تمام احساس پاکت را

و هنوز نفهمیده باشی

اصلا

"دوستت"داشت...؟



Click here to view the original image of 1024x684px.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از شعبده باز هم کاری ساخته نیست
گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو
گیرم با دست هایی به پهلو باز
که معلوم نیست برای حفظ تعادل است
یا برای بغل کردن تو
تمام طناب را راه بروم و
نیفتم
از دهان تو!


گیرم گرم بنوشی ام
گرم بپوشی ام
گرم ببوسی ام
گرم تر...


یا گیرم این لبخندِ گرم ِ کج ات
بحث انگیزترین تابلوی نقاشیِ قرن بعد شود
با این ها
چیزی از قدِ تنهایی های من
آب نمی رود
و هنوز
شب ها
روی شعرها
از این پهلو...
به آن پهلو...
...


برای دوست داشتنت
لبخندهایت را نه
دلت را لازم دارم!

مهدیه لطیفی

 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهــــــــــایم…
اما دلتنگ آغوشی نیستم…خستـــــــــــــه ام …
ولی به تکیه گاهـــــــی نمی اندیشم …
چشمهایم تـــر هستند وقرمز…
ولی رازی ندارم...
چون مدت هاست…
دیگرکسی مرا دوســــــت ندارد !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه زود رفتم من از یادش فراموشش شدم ای داد

چه زود از خاطرش رفتم بدون حرف بی فریاد

تموم دلخوشیم این بود كنارم عمری میمونه

ندونستم با من بودن واسش مثل یه زندونه

ولی هرگز نفهمیدم كه من رو برده از یادش

فراموش كرده روزی كه رسیدم من به فریادش

فراموشش شدم اما هنوزم توی حرفامه

هنوزم منتظر هستم همش حرفش رو لبهامه

ببین چی به سرم اومد كه روزام مثل شب تاره

كه واسه دیدنش چشمام داره اشكامو میشماره

ببین چی به سرم اومد كه روزام مثل شب تاره

كه واسه دیدنش چشمام داره اشكامو میشماره

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا