گفتگوهای تنهایی

[saba27]

جاذبه سیب ، آدم را به زمین زد

و جاذبه زمین ، سیب را .

فرقی نمیکند؛

سقوط ، سرنوشت دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست

به جاذبه ای می اندیشم که پروازم میدهد .

 

[saba27]

از آدما غمی به دل نگیر ؛ چون خودشون هم غمگینن با اونکه تنهان ولی از خودشون فرار میکننچون به خودشون و به عشق خودشون و به حقیقت خودشون شک دارنپس دوستشون داشته باش حتی اگه دوستت نداشته باشن...

​

​

 

[saba27]

در جایی که همه زغال فروش شده اند..
و دیگران را سیاه می کنند!!
بیا کمی از مد افتاده باشیم..!
سپید بمانیم.....
​

 

[saba27]

به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، میفهمی رنج را نباید امتداد داد. باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میانشان می‏گذرد؛ از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی............
​

 

[saba27]

حرفهایم را تعبیر میکنی، سکوتم را تفسیر…دیروزم را فراموش، فردایم را پیشگویی…به نبودنم مشکوکی، در بودنم مردد…از هیچ گلایه میسازی و از همه چیز بهانه…من کجای این نمایشم؟‎!

​

 

[mohammad azizi]

کسی همدم تنهاییمان نشد .... بازهم گلی به جمال تنهایی که تنهایمان نمیگذارد.........

 

[مــــ ـــــآری]

منتظـــر بارانـــم…
در خلوت کوچه هایم باد می آید اینجا من هستم ؛
دلم تنگ نیست….
تنها منتظر بارانم تا قطره هایش بهانه ایی باشند برای نم ناک بودن لحظه هایم
و اثباتی بر بی گناهی چشمانم!

 

[eelhamm]

دوستت دارم
و پنهان کردنِ آسمان
پشتِ میله‌های پنجره آسان نیست...

(لیلا کردبچه)

 

[مــــ ـــــآری]

وقتی فهمیدم کسی ک همیشه با شنیدن صدایش آرامش میشدم...ازکنارم رفت...

بغض سینه ام را شکافت...

وقتی فهمیدم کسی که برایش میمردم......از کنارم رفت...

بغض سینه ام را شکافت..

دیگر خاطراتش را میخواهم چه کار....وقتی نیست...

وقتی نیست حتی زنده بودن را نمیخوام....

 

[jalalkhan]

خب بهتر شد که رفت ادمای رفتنی خواهند رفت و تشکر از انهایی که ماندنین.

 

[مــــ ـــــآری]

یا با گــــــــــُــرگ رفیــــــق نشـــــــــــــو..
یا اگــــــــــــــــــــــه شــــــــُــــــــدی پُشــــــــــت گـــــــــــــــــُــرگ رو بخـــــــاطـــــــِر یـــــــه آهـــــــــــــــوى بــــــــــــى مَعــــــــــــرفت خالـــــــی نکن....

 

[aynaz.m]

در میان تنهاییت
به ان کسی فکر میکنی که
برایت عزیز هست
پس ارام در تنهایت بنشین

 

[mohammad azizi]

ﻫﻤﺒﺴﺘﺮ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ!
ﺍﻣّﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ،
ﮐﻪ ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ، ﻫﻤﻨﻔﺴﯽ ﻫﺴﺖ ؟!

 

[مــــ ـــــآری]

دل

می گویند :

دل ب دل راه دارد ..

پس چرا وقتی دلم را شکستی ،

دلت نشکست ؟

 

[aynaz.m]

تنهایی این روزها زیاد شده
روزگاری که بعضیها
با یکی هستند ولی در ذهنشان با دیگری
روزگاری که مد شده ان چیزهایی که تا دیروز نامحترم بود حال محترم و ارزش شده
میان تمام خنده ها و دستهایی که به وسیت دراز میشود
باید حواست باشد
شاید کسی بخواهد
نابودت کند
پس تنهایی زیباتر هست

 

[ماه آسمونی]

باید آدرس خانه ات عوض شده باشد!!
من
هر صبح
یک بغل بغض دلتنگی
تا حوالی خانه ات روانه می کنم؛
تو اما ...
...
تو ، می دانم
مهربان تر از آنی
که به امان خدا رهایم کرده باشی؛
باید
آدرس خانه ات عوض شده باشد!!

 

[ماه آسمونی]

دلتـــنگـَم … نــه بــَراى ِ کـــَسى

اَز بــ ـى کـــَسى !!!

خــَسته اَم … نــَه اَز تـــَکآپــ ــو

اَز دربــه درى !!!

نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه یـــ ـادى

نــَه خــ ـاطره شـــیرینى

تـــَنهـــایَم …

تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ کــنار ِ جــ ـاده

اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم

مـــُشتــاق ِ دیــدار ِ آن کــَس کـ ــه

صـــادقـانهـ یــ ـآدَم کـــُنـَد !!.

 

[♥@SH!M♥]

آدم ها می آیند…
خودشان را نشان می دهند… وقتی که برایت مهم نیست…
اصرار می کنند! اصرار برای اثبات وجودشان، برای اثبات بودنشان… و ماندنشان! اصرار می کنند که تو نیز باشی همراهشان… همان آدم ها، وقتی که پذیرفتی بودنشان را ، ماندنشان را… وقتی که باورشان کردی… می روند! به بهانه‌های پوچ! به بی‌بهانگی! به سادگی! می روند… می روند… و تو می مانی با باوری که …!
​

 

[رجایی اشکان]

تنهایی یعنی تو خونت سفره افطار پهن نشه …
تنهایی یعنی جشن تولدی که شلوغه شاده ولی از حضور اون خالیه و قلبت یه عالمه دلتنگشه
تنهایی یعنی تنها صدای خنده ای که از خونت بیرون میاد مال تلوزیون باشه …
سلامتی همه آدمای تنها

 

[رجایی اشکان]

بازی

بازی

گـفـتـی: "بــازی" بــُرد و بـاخــت دارد...
ولـــی...
زبـانــم بـنـد آمــد بـگـویـم:
کـه مــن "بـازی" نـکـردم؛
مــن بـا تــو "زنـدگـی" کـردم!!!

 

[آدم مجازی]

اهاییییییییییییی دنیااااااااااااا کمی تندتر برو!!!!!!!!

اینجا خیلی حالم بداس

میخاهم زودتر برسم اخرجاده!!!

 

["Coral"]

آدمها را از روی عکس هایشان نشناسید،​

ﺁﺩﻣﻬﺎ
​

ﺍﺯ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯽ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ
​

ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ
​

ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ
​

ﺍﺯ ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ
​

ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﯾﮏ،ﻋﮑﺲ ﻧﻤﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ


​

 

[رجایی اشکان]

تقصیر برگ ها نیست، آدم ها همینند!
نفس می دهی، لهت می کنند

 

[رجایی اشکان]

دروغ

دروغ

این جا
آنقدر شاعرانه دروغ می گویند
و آنقدر در دروغ هایشان شاعر می شوند
که نمیدانم
در این سرزمین
با اینهمه فریب
چگونه ست که دلم هنوز
خواب باران را دوست دارد!

 

[دختر بهاری]

نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم می گذرد

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریان نند

به تن لحظه خود، جامه ی اندوه مپوشان هرگز​

 

[setare.soheyl]

به لبهايم مزن قفل خموشي
كه در دل قصه اي ناگفته دارم
ز پايم باز كن بند گران را
كزين سودا دلي آشفته دارم
بيا اي مرد اي موجود خودخواه
بيا بگشاي درهاي قفس را
اگر عمري به زندانم كشيدي
رها كن ديگرم اين يك نفس را
منم آن مرغ آن مرغي كه ديريست
به سر انديشه پرواز دارم

 

[رجایی اشکان]

غم

غم

اگرچه بی تو تنھا ماندم اما
مرا تنھا نخواھد کرد این غم

 

[مــــ ـــــآری]

activity_64677_106547274از دیوانه ای پرسیدند : چه کسی را بیشتر دوست داری ؟
دیوانه خندید و گفت : ”عشقم” را… !
گفتند : عشقت کیست؟
گفت:عشقی ندارم...!!!
خندیدند و گفتند : برای عشقت حاضری چه کارهاکنی؟
گفت : مانند عاقلان نمیشوم ، نامردی نمیکنم ، خیانت نمیکنم ، دور نمیزنم ، وعده سرخرمن نمیدهم ، دروغ نمیگویم و دوستش خواهم داشت ، تنهایش نمیگذارم ، بی وفایی نمیکنم با او مهربان خواهم بود ، برایش فداکاری خواهم کر د،ناراحت و نگرانش نمیکنم ، غمخوارش میشوم…
گفتند: ولی اگر تنهایت گذاشت ، اگر دوستت نداشت ، اگر نامردی کرد ، اگربی وفابود ، اگر ترکت کرد چه…؟
اشک بر چشمانش حلقه زد و گفت : اگر اینگونه نبود که من “دیوانه” نمیشدم…

 

[aynaz.m]

در میان تنهایی موهایت را بباف
خنده هایت را پنهان کن
اشکهایت را به ارامی بریزنگذار کسی
بفهمد دردهایت را
بگذار همه فکر کنند
مغروری اینگونه
نزدیک نمیشوند
و شاید طعم گس تنهایی را بچشی ولی
بهتر این هست که
روزی خنجری را در قلبت
از پشت فرو کنند

 

[ماه آسمونی]

نبودی بجات من
نشستم با ابرا تو بارون
نشستم تو دالون تاریک و سرد زمستون
نبودی ولی من...
با عطرت پریدم
با یادت شکفتم
پر از غصه بودن
پر از گریه بودم اما...
به هیشکی نگفتم

به هیشکی نگفتم
شبم بی ستاره س
به هیشکی نگفتم
دلم پاره پاره س
غرورم نمیذاشت
سرم خم شه جایی
به هیشکی نگفتم
غذابه جدایی

دو چشم تر اومد
بد و بدتر اومد
به هیشکی نگفتم...
صبوریم سر اومد
دمااارم در اومد
به هیشکی نگفتم...

به هیشکی نگفتم
شبم بی ستاره س
به هیشکی نگفتم
دلم پاره پاره س
غرورم نمیذاشت
سرم خم شه جایی
به هیشکی نگفتم
غذابه جدایی

دو چشم تر اومد
بد و بدتر اومد
به هیشکی نگفتم...
صبوریم سر اومد
دمااارم در اومد
به هیشکی نگفتم...
به هیشکی...

مسعود امامی

​