
دلم برای خودم تنگ شده
برای شیطنتـــــــ های بی وقفه،بی خیالی هر روزه،
برای آن احساساتــــــــ مهار نشدنی…
چه بی هوا این همه بزرگـــــــ شده..
چه قدی کشیده طاقتم… ضرب آهنگ قلبـــ♥ـــــم
چه آرام و منطقی میزند…!
چه شیشه ای بودم روزی، حالا اما به سختـــــــ شدن
هم رضا نمیدهم،به سنگـــــــ شدن می اندیشم
اینگونه اطمینانش بیشتــر است!!!
جای بستنی یخی های دوران کودکی ام را
قهوه های تلــــخ و پر سکوتــــــــ امروز گرفته است.
این روز ها لحن حرف هایم آنقــــــدر جدی شده
که خودم هم از خودم حسابـــــــ میبرم…
در اوج شادی هم قهقهه سر نمیدهم و به لبخندی
اکتفا میکنم…
آخرین ویرایش: