معماری با مصالحی از جنس دل

ترانه3

کاربر بیش فعال
برف ده سالگی بخاطر آدم برفی هایش
برف چهارده سالگی بخاطر اخبار و تعطیلی هایش
برف هجده سالگی را درست یادم نیست
در میان افکار یخ زده بودم
برف بیست سالگی قدم زدن های
عاشقانه و رد پاهایم
برف بیست و پنج سالگی به بعد
فقط سرد بود و سرد بود و سرد....


 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک وقت هایی بنشین و خلوت کن با روح درونت…
بیشتر لمس و تجربه اش كن...

نگاه كن به نعمت هایت...
نگاه کن به اطرافت…
به خوشبختى هایت…
به کسانی که میدانی دوستت دارند…
به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند…
و از همه مهم تر به حضور خدایی که تنهایت نخواهد گذاشت…
گاهی یک جای دنج انتخاب کن…
گاهی یک جای شلوغ…
آرامش در حضور خدا را در هر دو پیدا کن…
هم درکنار شلوغی آدم ها…
هم درکنج خلوت تنهایی …

دل مشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…
باران را بی چتر بشناس…
خوشحالی را فریاد بزن…
و بدان که خدا همیشه با توست
 

ترانه3

کاربر بیش فعال
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺯﻧـﺪﮔی ﺍﻧـﮕـاﺭ
ﺗـﻤــﺎﻡ ِ ﺻـﺒـﺮﺵ ﺭﺍ ﺑـﺨـﺸـﯿـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﺑـﻪ ﻣـﻦ !!
ﻫـﺮﭼــﻪ ﻣـﻦ ﺻـﺒـﻮﺭﯼ ﻣﯿﮑـﻨـﻢ
ﺍﻭ ﺑـا ﺑـﯽ ﺻـﺒـﺮﯼ ِ ﺗـﻤـﺎﻡ
ﻫـﻮﻝ ﻣﯿﺰﻧــﺪ
ﺑـﺮﺍﯼ ﺿـﺮﺑـﻪ ﺑـﻌــﺪ.!
ﮐـمـﯽ ﺧـﺴـﺘــﮕـﯽ ﺩﺭ ﮐــﻦ ، ﻟـﻌـﻨـﺘـﯽ..
ﺧـﯿـﺎﻟـﺖ ﺭﺍﺣـﺖ..!!
ﺧـﺴـﺘـﮕﯽ ِﻣـﻦ
به این زودی هادرنمیرود!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خنده های ماسک لای جرز دیوارش گم شده
که اشکها هنوز از پشت پلک چکه میکند
آچار بده تا پیچهاش شل کنم
وقتی سر این واشر هرز رفته است
کتونیها با هم قرار میذارند
اما گشتی سمتشون هم نرفت
توپ دست کی بود؟
سمندون !
حالا راکت دلتنگیش را به سر دیوار میکوبد
که در با خمیازه ای بیدار شد
و چشمش پرید
وقتی سیگار از پنجره سقوط آزاد می کند.

*نقل از یک نفر*
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
طعم شیرین عشق را
به من چشاندی!
رفتی..
نمی‌دانم گناه دل بستن مرا
می‌بخشی یا نه..
اما من گناه نبودنت را می‌بخشم
ولی فراموش هرگز..

#فرشته_طاهری_وحید
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
کاش دو قلب داشتم
دو قلبی عاشق تو می‌شدم
یکی برای آن‌که بزنی
بشکنی، بروی..
یکی را ببری که دلت نگیرد
دل‌تنگ نشوی..

#افشين_صالحى
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گاهی آدم‌ها، عاشق هم نیستند
عاشق حس عاشقانگی‌اند
دلتنگ لحظه‌های دلتنگی‌اند

فکر کن این #تو توی زندگیِ
هیچ‌کدام‌مان نبود
آن وقت زندگی
نفس‌مان را بند می‌آورد

حالا تو، همان دورها بایست
زندگی‌ات را کن، عاشق و دلتنگ شو
بگذار این زندگی لعنتی
با عشق و دلتنگی بگذرد..
 

(رها)

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻧﺪ .
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﭘﺮﯼ ﺑﻪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺍﺩ ،
ﻭ ﺷﺎﻋﺮ، ﺷﻌﺮﯼ ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ .
ﺷﺎﻋﺮ ﭘﺮ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﻻﯼ ﺩﻓﺘﺮ ﺷﻌﺮﺵ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﺶ ﺑﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﮔﺮﻓﺖ .
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺷﻌﺮ ﺷﺎﻋﺮ ﺭﺍ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻣﺰﻩ ﻋﺸﻖ ﮔﺮﻓﺖ .
ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ . ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺩﻭﺗﺎﻥ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .!
ﺯﯾﺮﺍ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻮﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﻮﺩ ، ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ،

ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺰﻩ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﮐﻮﭼﮏ .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی همیشه مهمونم هست ولی بهترین رفیق و مونسم هست
شاید گاهی دورم یهو پر بشه از اشخاص جور واجور
اما
وقتی که میرن و یا حتی بعضیهاشون که
هستند
این تنهایی میشه هم صحبتم
باهاش حرف میزنم
و بعد میگم
خوش به معرفت تو که
اینقدر کنارمی
*نقل از یه نفر*
 
بالا