مشاعرۀ سنّتی

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار میبرند تا زندانی ات کنند


ای گل گمان مبر به شب جشن میروی

شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند


- فاضل نظری

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل ز میان جان و دل قصد هوات می‌کند

جان به امید وصل تو عزم وفات می‌کند


گرچه ندید جان و دل از تو وفا به هیچ روی

بر سر صد هزار غم یاد جفات می‌کند

- عطار



 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل ز میان جان و دل قصد هوات می‌کند

جان به امید وصل تو عزم وفات می‌کند


گرچه ندید جان و دل از تو وفا به هیچ روی

بر سر صد هزار غم یاد جفات می‌کند

- عطار




در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم
لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايی

یاران، خرد خوار و خجل نیست پدید
آن رسم شناس آب و گل نیست پدید

در دایرهٔ عشق برون یک نقطه
می‌بینم و در عالم دل نیست پدید
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
بانگ ما کبک است خرمن را به خرمن باز ده

ای که می گفتی خریدارم کنون آواز ده


روزگار خنده غفلت گذشت ای کبک من

دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده


- عرفی شیرازی



 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بانگ ما کبک است خرمن را به خرمن باز ده
ای که می گفتی خریدارم کنون آواز ده
روزگار خنده غفلت گذشت ای کبک من
دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده




هیچ است وجود و زندگانی هم هیچ
وین خانه و فرش باستانی هم هیچ

از نسیه و نقد زندگانی همه را
سرمایه جوانی است، جوانی هم هیچ
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
شوما بوگو یاد بگیریم کاکو



خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن
گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
سایه دولت همه ارزانی نودولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن
بر کمال نقص و در نقص کمال خویش بین
گر به نقص دیگران دیدی کمال خویشتن
کاسه گو آب حرامت کن به مخموران سبیل
سفره پنهان می کند نان حلال خویشتن
شمع بزم افروز را از خویشتن سوزی چه باک
او جمال جمع جوید در زوال خویشتن
خاطرم از ماجرای عمر بی حاصل گرفت
پیش بینی کو کز او پرسم مآل خویشتن
آسمان گو از هلال ابرو چه می تابی که ما
رخ نتابیم از مه ابر و هلال خویشتن
همچو عمرم بی وفا بگذشت ما هم سالها
عمر گو برچین بساط ماه و سال خویشتن
شاعران مدحت سرای شهریارانند لیک
شهریار ما غزل خوان غزال خویشتن

شما باید یک یا دو بیت شعر بگی، که با آخرین حرف شعر پست قبلی شروع بشه.
الان آخرین حرف شعر شما حرف نون هستش پس من باید شعری بگم که شروعش با حرف نون باشه.

نه هر که چهره برفروخت دلبری داند
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
شما باید یک یا دو بیت شعر بگی، که با آخرین حرف شعر پست قبلی شروع بشه.
الان آخرین حرف شعر شما حرف نون هستش پس من باید شعری بگم که شروعش با حرف نون باشه.

نه هر که چهره برفروخت دلبری داند
نه هر که سر بتراشد قلندری داند

دین و دل ب یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی؟
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
دین و دل ب یک دیدن باختیم و خرسندیم
در قمار عشق ای دل کی بود پشیمانی؟


يارب غم بي رحمي جانان به کي گويم؟
جان از غم او سوخت، غم جان به کي گويم؟
گويند طبيبان که بگو در خود، امــــــا
دردي که گذشته است ز درمان به کي گويم؟

,•’``’•,•’``’•,
•,`,
’`,•’
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز


يارب غم بي رحمي جانان به کي گويم؟
جان از غم او سوخت، غم جان به کي گويم؟
گويند طبيبان که بگو در خود، امــــــا
دردي که گذشته است ز درمان به کي گويم؟

,•’``’•,•’``’•,
•,`,
’`,•’




من نگویم ک مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده ب باغی و دلم شاد کنید

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



من نگویم ک مرا از قفس ازاد کنید
قفسم برده ب باغی و دلم شاد کنید


[FONT=&quot]در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در شامگه غربت بالین سرم بودی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در خنده من چون ناز[/FONT][FONT=&quot]٬[/FONT][FONT=&quot] در کنج لبم خفتی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در گریه من چون اشک[/FONT][FONT=&quot]٬[/FONT][FONT=&quot]در چشم ترم بودی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

memarmemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در شامگه غربت بالین سرم بودی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در خنده من چون ناز[/FONT][FONT=&quot]٬[/FONT][FONT=&quot] در کنج لبم خفتی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در گریه من چون اشک[/FONT][FONT=&quot]٬[/FONT][FONT=&quot]در چشم ترم بودی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم، رهایم کرد و رفت
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تا اندرون نیاید نادان که من
خانه همه نه از در نادان کنم
گرتو ندیده ای زسخن مردمی
من بر سخنت صورت انسان کنم.
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که اسودگی ما عدم ماست
 

سیامک ترکاشون

متخصص مباحث اجرایی عمران
کاربر ممتاز
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که اسودگی ما عدم ماست


تقدیم به استاد مهدی شیمیست:

تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دونیم افتاده است.
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست.

images (37).jpg
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دونیم افتاده است
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست

تا کار جهان به کام کس نیست مدام
عیش تو مدام باد و کار تو تمام

در مجلس عشرت تو غم خوردن دهر
یارب که بود چو روزه در عید حرام
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم


مرا دیوانه می خواهی
ز خود بیگانه می خواهی
مرا دلباخته چون مجنون
زمن افسانه می خواهی
شدم بیگانه با هستی
ز خود بیخود تر از مستی
نگاهم کن
نگاهم کن
شدم هر آنچه می خواستی
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا دیوانه می خواهی
ز خود بیگانه می خواهی
مرا دلباخته چون مجنون
زمن افسانه می خواهی
شدم بیگانه با هستی
ز خود بیخود تر از مستی
نگاهم کن
نگاهم کن
شدم هر آنچه می خواستی

یاری کن ای نفس که در این گوشه ی قفس
بانگی برآورم ز دل خسته یک نفس
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در مذهب ما باده حلال است ولیکن
بر روی تو ای سرو گل اندام حرام است

تا روزه حرام کرد بر لب می ناب
دو دیده بر آب دارم ای در خوشاب

از آب دو دیده من ار هست ثواب
بگشای اگر روزه گشایند به آب
 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

من قرنها معشوقه ی تاریخی ات بودم
دیگر برای یک شروع تازه فرصت نیست
من دوستت دارم ... بغل کن گریه هایم را
لعنت به تاریخی که حتی درس عبرت نیست ..


 

دالان بهشت

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا روزه حرام کرد بر لب می ناب
دو دیده بر آب دارم ای در خوشاب

از آب دو دیده من ار هست ثواب
بگشای اگر روزه گشایند به آب


با منی ترس را بران از خود ،من از آن مردهای غیرتی ام
یک نفر عاشقت شود کافیست تا که یک شهر را بهم بزنم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا