تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیسست
کاین دم ک فرو برم برآرم یا نه؟!
هستی ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق
آتـــش افروز شود برق نگــــاهی گاهی
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلومم نیسست
کاین دم ک فرو برم برآرم یا نه؟!
هستی ام سوختی از یک نظر ای اختر عشق
آتـــش افروز شود برق نگــــاهی گاهی
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف استنیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا...باغ های دلگشا در زیر پر باشد مرا
آنكه بر سينه خود سنگ وفا ميزد كو؟آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
آنكه بر سينه خود سنگ وفا ميزد كو؟
آنكه در مهـر و وفـا طعنه به ما ميزد كو؟
آنكه ميگفت منم همـدم هر روز و شبت
روز و شب قصه پاكي و وفا ميزد كو؟
![]()
اشک در چشـم فریبـــنده ترت میـــبینـم
در دل موج ببـــــین صورت ماهی گاهی
یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان
وین خسته را بکام دل خویشتن رسان
داغ فراق تا بکیم بر جگر نهی
یک روز مرهمی بدل ریش من رسان
ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را
دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را
مکن کاری که بر پا سنگت آیه
جهان با این فراخی تنگت آیه
تو با چنین قد و بالا و صورت زیباهمچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست
گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
به سرو و لاله و شمشاد و گل نپردازی
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون
کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرنددوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی
یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست
امشب به یاد کیست که یادم نمیکند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |