در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود
به به خیلی زیبا بود
[FONT="]در برکه اشکم همه دم نقش تو دیدم [/FONT]
[FONT="] این هدیه خوبیست که از آب گرفتم[/FONT][FONT="]
[/FONT]
در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود
دانی که چرا زمیوه ها سیب نکوست
نیمی رخ عاشق است و نیمی رخ دوست
در اين بازار گر سوديست با درويش خرسندست
خدايا منعمم گردان به درويشي و خرسندي
سلامت باشین. تشکربه به خیلی زیبا بود
[FONT="]در برکه اشکم همه دم نقش تو دیدم [/FONT]
[FONT="] این هدیه خوبیست که از آب گرفتم[/FONT][FONT="]
[/FONT]
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش راسلامت باشین. تشکر مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
مست عشقم * مست شوقم * مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست
[FONT="]تو همانی که دلم لک زده لبخندش رامست عشقم * مست شوقم * مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را
توبه ام را بت مستی،به یکی جام شکست
اولین شیشه نبود اینکه در اسلام شکست
[FONT="]تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
[/FONT]
توبه ام را بت مستی،به یکی جام شکست
اولین شیشه نبود اینکه در اسلام شکست
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم![]()
[FONT="]مرو ای همسفر! پشت سرت را هم نگاهی کن[/FONT]
[FONT="]ببین این جا به خاک افتاده ام مانند جا پایت[/FONT]
[FONT="]زمینگیرم ؛ زپا افتاده ام ؛ با این همه امّا[/FONT]
[FONT="]برای آمدن آماده ام مانند جا پایت[/FONT]
تنـــت بــه نــاز طبـــیـبان نیازمـند مباد
وجــود نـازکــت آزرده گـزنـد مباد
تو نوری ، در دلم شوری ، گلستانی و بارانی
و چشمانِ تو می بارند ، شعرم را که می خوانی
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم![]()
دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند
نوعروسیست که در عقد بسی داماد است
دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند
نوعروسیست که در عقد بسی داماد است
دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند
نوعروسیست که در عقد بسی داماد است
یک نعره مستانه ز جایی نشنیدیم
ویران شود این شهر که میخوانه ندارد
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
تا به منزلگه دل کرد نسیمش گذری
می وزد هر نفسی بوی خوش از محفل ما
تا کـــی به تمـــنای وصــال تو یـــگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
شبتون خوش
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما :دی
شبت خوش خانومی![]()
اي خدا امشــــــب بيا دلدار ما را يار کن
راه ما را در محبت ساده و همــــــوار کن
دوســــــتان بزم ما را عاشقي قسمت نمــــــا
تندرســــــتي را خدايا کن تو ارزاني بمــــــا![]()
اي خدا امشــــــب بيا دلدار ما را يار کن
راه ما را در محبت ساده و همــــــوار کن
دوســــــتان بزم ما را عاشقي قسمت نمــــــا
تندرســــــتي را خدايا کن تو ارزاني بمــــــا![]()
آدمی به خوب و بد همیشه عادت می کنه
هر کسی یه جور خداوندو عبادت می کنه
هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وارهد از حد جهان بی حدواندازه شود
دارم یخ میزنم بی تو تا فرصت هست آخه برگرد
تو این سرمای تنهایی نمی شه حفظ ظاهر کرد
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
آتش پر از قهر تو مي گفت : برو
جذبه ي چشم پر از مهر تو مي گفت بايست
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
در رفاقت رسم ما جان دادن استتمام انتظار تو ...
به سوی من روانه شد!
به شاخه های سرو من
کبوتری نمی پرد ...
صدای خواهش تو را
نسیم شب نمی برد !
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |