مشاعرۀ سنّتی

[*zahedan]

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

اي مطرب دل، زان نغمه خوش
اين مغز مرا پر مشغله کن
اي زهره و مه زان شعله رو
دو چشم مرا دو مشعله کن

​

 

[vinca]

اي مطرب دل، زان نغمه خوش
اين مغز مرا پر مشغله کن
اي زهره و مه زان شعله رو
دو چشم مرا دو مشعله کن

​

نا رفته هنوز بوی شیرت ز شکر
خط را که به سوی عارضت داد گذر

همچون روش مورچه بر طرف قمر
بر روی نگار من خط آورد اثر

 

[رجایی اشکان]

نا رفته هنوز بوی شیرت ز شکر
خط را که به سوی عارضت داد گذر

همچون روش مورچه بر طرف قمر
بر روی نگار من خط آورد اثر

[FONT=&quot]رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]یا پا فرانهید و خدا را خبر کنید[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[*FARZAN*]

رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید
یا پا فرانهید و خدا را خبر کنید

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 

[vinca]

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

تا تن به غم هجر تو نابود شده است
جان تار بلا و رنج را پود شده است

از عشق تو مایه دردسر سود شده است
ز آن چون آتش همه دمم دود شده است

 

[رجایی اشکان]

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

[FONT=&quot]تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]او هستی من است که آینده دست اوست[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[رجایی اشکان]

تا تن به غم هجر تو نابود شده است
جان تار بلا و رنج را پود شده است

از عشق تو مایه دردسر سود شده است
ز آن چون آتش همه دمم دود شده است

[FONT=&quot]تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

[/FONT]

 

[*FARZAN*]

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

اگر روزی مقدر شد ک با اشکت وضو سازم
خدا داند که با چشمت هزاران قبله میسازم

 

[salvador]

ماهم به نظر در دل ابر متلاطم

چون زورقی افتاده به گرداب برآمد


- استاد شهریار



​

 

[*FARZAN*]

ماهم به نظر در دل ابر متلاطم

چون زورقی افتاده به گرداب برآمد


- استاد شهریار​

در زاری و نزاری چون زیر چنگ زارم

زاری مرا تمام است چون زور و زر ندارم



​

 

[salvador]

ما ترک مراد دل خود کام گرفتیم

تا هرچه کند دوست خوشستیم دگر بار


- عراقی



​

 

[رجایی اشکان]

در زاری و نزاری چون زیر چنگ زارم

زاری مرا تمام است چون زور و زر ندارم



​

[FONT=&quot]ما را چه به مهتاب که ما تیره و تاریم[/FONT]
[FONT=&quot]در موسم پاییز ، چونان ابر بهاریم[/FONT]
[FONT=&quot]محبوبه و مینا به کجا ای گل مریم[/FONT]
[FONT=&quot]ما بذر نداریم که یک لاله بکاریم . . .[/FONT]

 

[*FARZAN*]

ما را چه به مهتاب که ما تیره و تاریم
در موسم پاییز ، چونان ابر بهاریم
محبوبه و مینا به کجا ای گل مریم
ما بذر نداریم که یک لاله بکاریم . . .

می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود
تا ب گردون زیر و زارم روز و شب

 

[salvador]

با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام

نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش


- حافظ



​

 

[رجایی اشکان]

ما ترک مراد دل خود کام گرفتیم

تا هرچه کند دوست خوشستیم دگر بار


- عراقی



​

[FONT=&quot]روزی آید که در پهنه ی دهر[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]ذی حیاتی به غیر از خدا نیست[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]اژدها همچنان تشنه کام است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]زانکه او تشنه ی جاودانی است[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT][FONT=&quot]مشیری[/FONT]

 

[salvador]

تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم

غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم


تو آن صیاد بی‌ قیدی که با قیدم رها کردی

من آن صیدم که هر جا می‌ روم در دام صیادم


- محتشم کاشانی



​

 

[memarmemar]

تو چون رفتی به سلطان خیالت ملک دل دادم

غرض از چشم اگر رفتی نخواهی رفت از یادم


تو آن صیاد بی‌ قیدی که با قیدم رها کردی

من آن صیدم که هر جا می‌ روم در دام صیادم


- محتشم کاشانی



​

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

 

[*FARZAN*]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم

 

[salvador]

می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را

پرده پوشی چون کند شب گوهر شب تاب را

- صائب تبریزی



​

 

[رجایی اشکان]

می‌زنی تو زخمه و بر می‌رود
تا ب گردون زیر و زارم روز و شب

[FONT=&quot]بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]

 

[رجایی اشکان]

می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را

پرده پوشی چون کند شب گوهر شب تاب را

- صائب تبریزی



​

[FONT=&quot]الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل‌ها[/FONT]

 

[memarmemar]

[FONT=&quot]بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT]

یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن
گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن

 

[رجایی اشکان]

یا رب، نگاه کس، به کسی آشنا مکن
گر میکنی، کرم کن و از هم جدا مکن

[FONT=&quot] نشسته روی شانه ام![/FONT]
[FONT=&quot] نفس نفس ،سکوت من[/FONT]
[FONT=&quot] به دست تو ترانه شد[/FONT]
[FONT=&quot] تمام انتظار تو ...[/FONT]
[FONT=&quot] به سوی من روانه شد![/FONT]
[FONT=&quot]به شاخه های سرو من [/FONT]
[FONT=&quot] کبوتری نمی پرد ...[/FONT]
[FONT=&quot] صدای خواهش تو را[/FONT]
[FONT=&quot] نسیم شب نمی برد ![/FONT]

 

[*FARZAN*]

نشسته روی شانه ام!
نفس نفس ،سکوت من
به دست تو ترانه شد
تمام انتظار تو ...
به سوی من روانه شد!
به شاخه های سرو من
کبوتری نمی پرد ...
صدای خواهش تو را
نسیم شب نمی برد !

دیدم ب خواب خوش ک ب دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار ب دولت حواله بود

چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما ب دست شراب دوساله بود

 

[memarmemar]

دیدم ب خواب خوش ک ب دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار ب دولت حواله بود

چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما ب دست شراب دوساله بود

دلي كز معرفت نور و صفا ديد
به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد

 

[رجایی اشکان]

دیدم ب خواب خوش ک ب دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار ب دولت حواله بود

چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما ب دست شراب دوساله بود

[FONT=&quot]در شکار معرفت با عشق پیمان بسته ایم [/FONT]
[FONT=&quot] در میان عاشقان ما عاشق دل خسته ایم[/FONT]
[FONT=&quot]در جواب بی وفایی ، مهربانی کرده ایم [/FONT]
[FONT=&quot] مهربانی را به رسم معرفت طی کرده ایم[/FONT]

 

[*FARZAN*]

در شکار معرفت با عشق پیمان بسته ایم
در میان عاشقان ما عاشق دل خسته ایم
در جواب بی وفایی ، مهربانی کرده ایم
مهربانی را به رسم معرفت طی کرده ایم

مُردم از درد و نمی آیی ب بالینم هنوز
مرگ خود می بینم و رویت نمی بینم هنوز

 

[رجایی اشکان]

دلي كز معرفت نور و صفا ديد
به هر چيزي كه ديد اول خدا ديد

[FONT=&quot]دنیای ما اندازه ی هم نیست[/FONT]
[FONT=&quot]من عاشق بارون و گیتارم[/FONT]
[FONT=&quot]من روزها تا ظهر میخوابم[/FONT]
[FONT=&quot]من هرشب تا صبح بیدارم[/FONT]

 

[memarmemar]

[FONT=&quot]دنیای ما اندازه ی هم نیست[/FONT]
[FONT=&quot]من عاشق بارون و گیتارم[/FONT]
[FONT=&quot]من روزها تا ظهر میخوابم[/FONT]
[FONT=&quot]من هرشب تا صبح بیدارم[/FONT]

محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟
من درطلب و تو بی وفایی تا کی؟

 

[salvador]

یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند

این بار میبرند تا زندانی ات کنند


ای گل گمان مبر به شب جشن میروی

شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند


- فاضل نظری
​