مشاعرۀ سنّتی

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در اصل یکی بد است جان من و تو
بیدادی من و تو و نهان من و تو

ور ایدونک او را بیامد زمان / نیندیشی از پوزش بی گمان
پس آنگه یکی چاره سازم تو را / به خورشید سر برفرازم تو را
چو بشنید رستم دلش شاد شد / از اندیشه ی بستن آزاد شد
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ور ایدونک او را بیامد زمان / نیندیشی از پوزش بی گمان
پس آنگه یکی چاره سازم تو را / به خورشید سر برفرازم تو را
چو بشنید رستم دلش شاد شد / از اندیشه ی بستن آزاد شد
از فردوسی گفتین منم دلم هوای شعر فردوسی کرد

درین شهر ما نیکخواه توایم

ستاده بفرمان و راه توایم


تن و خواسته زیر فرمان تست

سر ارجمندان و جان آن تست


چو رستم به گفتار او بنگرید

ز بدها گمانیش کوتاه دید


بدو گفت رخشم بدین مرغزار

ز من دور شد بی‌لگام و فسار
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از فردوسی گفتین منم دلم هوای شعر فردوسی کرد

درین شهر ما نیکخواه توایم

ستاده بفرمان و راه توایم


تن و خواسته زیر فرمان تست

سر ارجمندان و جان آن تست


چو رستم به گفتار او بنگرید

ز بدها گمانیش کوتاه دید


بدو گفت رخشم بدین مرغزار

ز من دور شد بی‌لگام و فسار

رمید آن دلاور سپاه دلیر / به کردار گوران ز چنگال شیر
غمی گشت کاووس و آواز داد / کزین نامداران فرخ نژاد
یکی نزد رستم برید آگهی / کزین ترک شد مغز گردان تهی
ندارم سواری ورا هم نبرد / از ایران نیاید کس این کار کرد
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رمید آن دلاور سپاه دلیر / به کردار گوران ز چنگال شیر
غمی گشت کاووس و آواز داد / کزین نامداران فرخ نژاد
یکی نزد رستم برید آگهی / کزین ترک شد مغز گردان تهی
ندارم سواری ورا هم نبرد / از ایران نیاید کس این کار کرد
دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس

باشه نمیپرسم

سخن هر چه پرسم همی راست گوی / متاب از ره راستی هیچ روی
چو خواهی که یابی رهایی ز من / سرافراز باشی به هر انجمن
از ایران هر آنچت بپرسم بگوی / متاب از ره راستی هیچ روی
سپارم به تو گنج آراسته / بیابی بسی خلعت و خواسته
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باشه نمیپرسم

سخن هر چه پرسم همی راست گوی / متاب از ره راستی هیچ روی
چو خواهی که یابی رهایی ز من / سرافراز باشی به هر انجمن
از ایران هر آنچت بپرسم بگوی / متاب از ره راستی هیچ روی
سپارم به تو گنج آراسته / بیابی بسی خلعت و خواسته
هر نا کس و کس مي کند آزار دل من / با آنکه به گيتي سر آزار کسم نيست
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد روی تو بر آب میزدم

مرا بویه زال سامست گفت / چنین آرزو را نشاید نهفت
شوم زود و آیم به درگاه باز / بباید همی کینه را کرد ساز
که کین سیاوش به پیل و گله / نشاید چنین خوار کردن یله
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا بویه زال سامست گفت / چنین آرزو را نشاید نهفت
شوم زود و آیم به درگاه باز / بباید همی کینه را کرد ساز
که کین سیاوش به پیل و گله / نشاید چنین خوار کردن یله

هر شیر که بود مرغزاری شاها
شد کشته به تیغ تو به زاری شاها
شیری پس ازین به کف نیاری شاها
می نوش دم بیشه چه داری شاها
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آن چنان غرق تو بودم که خودم یادم رفت
خیره در چشم تو آنقدر که غم یادم رفت

نذر چشمان تو هر شب به حرم می رفتم
محو چشمان تو بودم که حرم یادم رفت




هر شیر که بود مرغزاری شاها
شد کشته به تیغ تو به زاری شاها
شیری پس ازین به کف نیاری شاها
می نوش دم بیشه چه داری شاها
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آن چنان غرق تو بودم که خودم یادم رفت
خیره در چشم تو آنقدر که غم یادم رفت

نذر چشمان تو هر شب به حرم می رفتم
محو چشمان تو بودم که حرم یادم رفت

تا توانی دفع غم از خاطری غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است اشكی پاك كن
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا توانی دفع غم از خاطری غمناك كن
در جهان گریاندن آسان است اشكی پاك كن

نکرد آن جفاپیشه فرمان من / نه فرمان این نامدار انجمن
بکند این گرانمایگان را ز جای / نزد با دلیر و خردمند رای
 

pari.arch

عضو جدید
نکرد آن جفاپیشه فرمان من / نه فرمان این نامدار انجمن
بکند این گرانمایگان را ز جای / نزد با دلیر و خردمند رای

يادم آيد تو به من گفتی از اين عشق حذر کن
لحظه ای چند بر اين آب نظر کن
آب آيينه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است...
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

شربتی تلختر از زهر فراقت باید

تا کند لذت وصل تو فراموش مرا


 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر

تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا

شربتی تلختر از زهر فراقت باید

تا کند لذت وصل تو فراموش مرا



اگر کین همی جوید افراسیاب / نه آرام باید که یابد نه خواب
همی از پی دوده هر کس بدرد / ببارید بر ارغوان آب زرد
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگر کین همی جوید افراسیاب / نه آرام باید که یابد نه خواب
همی از پی دوده هر کس بدرد / ببارید بر ارغوان آب زرد
دوش آن صنم چه خوش گفت، در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش آن صنم چه خوش گفت، در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی

یکی لشکری همچو کوه سیاه / گذشتند بر پیش بیدار شاه
پس لشکر اندر سپهدار طوس / بیامد بر شه زمین داد بوس
برو آفرین کرد و بر شد خروش / جهان آمد از بانگ اسپان بجوش
 

♥@SH!M♥

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی لشکری همچو کوه سیاه / گذشتند بر پیش بیدار شاه
پس لشکر اندر سپهدار طوس / بیامد بر شه زمین داد بوس
برو آفرین کرد و بر شد خروش / جهان آمد از بانگ اسپان بجوش

شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس و شیطانی چه حاصل

لب مرد برنا پر از خنده شد / همی گوهر آن خنده را بنده شد
به رستم چنین گفت کای نامجوی / چرا تیز گشتی بدین گفت و گوی
چو فردا بیایی به دشت نبرد / ببینی تو آورد مردان مرد
 

mihua

عضو جدید
کاربر ممتاز
لب مرد برنا پر از خنده شد / همی گوهر آن خنده را بنده شد
به رستم چنین گفت کای نامجوی / چرا تیز گشتی بدین گفت و گوی
چو فردا بیایی به دشت نبرد / ببینی تو آورد مردان مرد

دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق *** كرد مارا پايبند و خود شديم آخر شكار
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دام تزوير كه گسترديم بهر صيد خلق *** كرد مارا پايبند و خود شديم آخر شكار

رهرو حق پیرو شیطان و نفس خویش نیست ................... اهل تزویر و ریا با صوفیان هم کیش نیست

فی البداهه از خودم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رهرو حق پیرو شیطان و نفس خویش نیست ................... اهل تزویر و ریا با صوفیان هم کیش نیست

فی البداهه از خودم

تخم مهری گر به دلها می فشاند روزگار
دانه از بهر درودن می دماند روزگار

برد چون خورشید هرکس رابه اوج اعتبار
بر زمین چون سایه آخر می کشاند روزگار


از سگ دیوانه نتوان آشنایی چشم داشت
زخم دندانی به هرکس می رساند روزگار

تا دل مغرور من جایی نمی گیرد قرار
گر به سهو از چهره ام گردن فشاند روزگار


از تو باشد گر همه روی زمین، از خودمدان
کانچه داد امروز، فردا می ستاند روزگار

می کند استاده دار عبرتی هم بردرش
هر که رابر کرسی زر می نشاند روزگار


با کمال بی حیایی، همچو شرم آلودگان
می دهد رنگی و رنگی می ستاند روزگار

دستگیری می کند بهر فکندن خلق را
نخل از بهر بریدن می نشاند روزگار


صائب لب تشنه راعمری است چون موج سراب
بر امید آب هر سو می دواند روزگار
 

pari.arch

عضو جدید
تخم مهری گر به دلها می فشاند روزگار
دانه از بهر درودن می دماند روزگار

برد چون خورشید هرکس رابه اوج اعتبار
بر زمین چون سایه آخر می کشاند روزگار


از سگ دیوانه نتوان آشنایی چشم داشت
زخم دندانی به هرکس می رساند روزگار

تا دل مغرور من جایی نمی گیرد قرار
گر به سهو از چهره ام گردن فشاند روزگار


از تو باشد گر همه روی زمین، از خودمدان
کانچه داد امروز، فردا می ستاند روزگار

می کند استاده دار عبرتی هم بردرش
هر که رابر کرسی زر می نشاند روزگار


با کمال بی حیایی، همچو شرم آلودگان
می دهد رنگی و رنگی می ستاند روزگار

دستگیری می کند بهر فکندن خلق را
نخل از بهر بریدن می نشاند روزگار


صائب لب تشنه راعمری است چون موج سراب
بر امید آب هر سو می دواند روزگار

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگردان به ما بر دژم روزگار / چو آمد درخت بزرگی به بار
نپذرفت زان دو خردمند پند / دگرگونه بد راز چرخ بلند

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس


سجاده ام كجاست؟
مي خواهم از هميشه ي اين اضطراب برخيزم
اين دل گرفتگي مداوم شايد،
تأثير سايه ي من است،
كه اين سان گستاخ و سنگوار
بين خدا و دلم ايستاده ام
سجاده ام كجاست؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا