مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل به کوشش آرزو را پخته نتوانست کرد

در بغل نتوان رساندن میوه های خام را


- صائب تبریزی



 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل به کوشش آرزو را پخته نتوانست کرد

در بغل نتوان رساندن میوه های خام را


- صائب تبریزی




ای دوست اگر صاحب فقری و فنا
باید که شعورت نبود جز به خدا

چون علم تو هم داخل غیر است و سوی
باید که به علم هم نباشی دانا
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

ای دوست اگر صاحب فقری و فنا
باید که شعورت نبود جز به خدا

چون علم تو هم داخل غیر است و سوی
باید که به علم هم نباشی دانا

ای که بر کوچه معشوقه ما میگذری
برحذر باش که سر میشکند دیوارش

 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یه پیشنهاد عزیزم البته یه فکرهایی دارم ولی اجازه بده با مدیر این بخش صحبت کنم ببینم نظرشون چیه اگه موافقت کردن برای برگزاری با هم فکری هم بهترین روش انتخاب میکنیم

شیر در بادیه عشث تو روباه شود
آه ازین راه که در آن خطری نیست که نیست

تمیز نیک وبد روزگار،کار تو نیست
چو چشم آینه،در خوب وزشت،حیران باش
 
آخرین ویرایش:

hossein00104

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
سر خُمّ می سلامت، شکند اگر سبویی
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
یــکی درد و یــکی درمان پســـندد
یک وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پســندم آنچه را جانان پسـندد


داني كه ز ميوه ها چرا سيب نكوست؟
نيمي رخ عاشق است و نيمي رخ دوست.



 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران،تو چه دانی که چه مشکل حالیست؟

تو از جانی ولی جان را ندانی
زجانانی و جانان را ندانی
اگر جان را ندانی بس عجب نیست
عجب اینست کانان را ندانی
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو از جانی ولی جان را ندانی
زجانانی و جانان را ندانی
اگر جان را ندانی بس عجب نیست
عجب اینست کانان را ندانی

یارت نکند به مهر تمکین ای دل
او نیست حریف، مهره بر چین ای دل

از یار سخن مگوی چندین ای دل
خیز از سر او خموش بنشین ای دل
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

یارت نکند به مهر تمکین ای دل
او نیست حریف، مهره بر چین ای دل

از یار سخن مگوی چندین ای دل
خیز از سر او خموش بنشین ای دل


لازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن ز دور

ورنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست


 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
لازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن ز دور

ورنه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست


ترانه خوان چشم تو لحظه به لحظه مو به مو
منم که با تو در دلم نشسته ام به گفتگو

ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * *** * *
* * * * *** *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……....`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi يا
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

ترانه خوان چشم تو لحظه به لحظه مو به مو
منم که با تو در دلم نشسته ام به گفتگو

ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ* * * * *** * *
* * * * *** *ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……....`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi يا
وقت اذان گذشت و خورشید خواب ماند
افسوس وعده های خدا در کتاب ماند

 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز

تنها اگر به خلوتِ رويا نشسته ام
شادم که با خيالِ تو تنها نشسته ام



ميروم ز ديده ها نهان شوم
ميروم كه گريه در نهان كنم
يا مرا جدايي تو مي كشد
يا تو را دوباره مهربان كنم...

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ميروم ز ديده ها نهان شوم
ميروم كه گريه در نهان كنم
يا مرا جدايي تو مي كشد
يا تو را دوباره مهربان كنم...

[FONT=&quot]ما سزاواریم اگر گریانیم این چنین خسته و سرگردانیم ،[/FONT]
[FONT=&quot]ما که دانسته به دام افتادیم ، چرا از عاشقی رو گردانیم ؟[/FONT]
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ما سزاواریم اگر گریانیم این چنین خسته و سرگردانیم ،
ما که دانسته به دام افتادیم ، چرا از عاشقی رو گردانیم ؟

من ملک بودم و فروس برین جایم بود
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا