مشاعرۀ سنّتی

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعقوب گریه کرد و به یوسف رسید آه
من گریه می کنم به تو اما نمی رسم

من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
همه کارم ز خود کامی ب بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها
 

وهاب...

اخراجی موقت
مگر تو روی بگیری و خرقه باز ستانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من می خوام کبوتر دل تو رو اسیر کنم​
این دل تشنه رو از چشمه عشقت سیر کنم​
بزنم به موج دریای خیال عشق تو​
باقی عمرم و عاشقونه با تو پیرکنم!​
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
من می خوام کبوتر دل تو رو اسیر کنم​
این دل تشنه رو از چشمه عشقت سیر کنم​
بزنم به موج دریای خیال عشق تو​
باقی عمرم و عاشقونه با تو پیرکنم!​

ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است ک بدرود کنی زندان را
 

وهاب...

اخراجی موقت
رودم و با گریه دور می شوم از خویش

از همه آزرده ام ، چگونه نگریم ؟


مرد مگر گریه می کند ؟ چه بگویم

طفل ِ زمین خورده ام ، چگونه نگریم ؟
 

وهاب...

اخراجی موقت
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است ک بدرود کنی زندان را

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت


سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع

دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت


آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت


خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
در انتظار آغازی دیگرم
انتخاب مجدد جفت ها
تا شاید این بار نوحی بیاید و مرا برگزیند در کنار تو ...


و کسی بی خبر آمد
غزلی داد به دستم
باورم شد من نادان
که در این معرکه هستم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا