مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت
که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم
میکشندم که ترک عشق بگو
میزنندم که بیدق شاهم
مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت
که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم
مرا خود با تو سری در میان هست ............................. وگرنه روی زیبا در جهان هستمیکشندم که ترک عشق بگو
میزنندم که بیدق شاهم
مرا خود با تو سری در میان هست ............................. وگرنه روی زیبا در جهان هست
تو کدامی و چه نامی که چنین خوب خرامی
خون عشاق حلالست زهی شوخ حرامی
یار من آن که لطف خداوند یار اوست
بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست
تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد
ای صوفی سرگردان، در بند نکونامیمن صید وحشی نیستم دربند جان خویشتن
گر وی به تیرم میزند استادهام نشاب را
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
ای صوفی سرگردان، در بند نکونامی
تا درد نیاشامی، زین درد نیارامی
ملک صمدیت را، چه سود و زیان دارد
گر حافظ قرآنی، یا عابد اصنامی
مبر ظن کز سرم سودای عشقت ................................. رود تا در وجودم استخوان هستیک عمر هزار سال باید
تا من یکی از هزار گویم
چشمم به زبان حال گوید
نی آنکه به اختیار گویم
تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزدگ
در عهد تو ای نگار دلبند
بس عهد که بشکنند و سوگند
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
روزی به دلبری نظری کرد چشم من
زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد
آن را که غمی چون غم ما نیست چه داند .................. کز شوق توأش دیده چه شب می گذراندهر که را در خاک غربت پای در گل ماند ماند
گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را
یارا قدحی پر کن از آن داروی مستیدل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
یا چو دیدارم نمودی دل نبایستی شکست ............................... یا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویشیارا قدحی پر کن از آن داروی مستی
تا از سر صوفی برود علت هستی
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران ......................... که دوستان وفادار بهتر از خویش اندتو را من دوست میدارم خلاف هر که در عالم
اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم
و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم
که بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران ......................... که دوستان وفادار بهتر از خویش اند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2075 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 |