مر مر
عضو جدید
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
راهی بجز گریز برایم نمانده بود
این عشق آتشین پر از درد بی امید
در وادی گناه و جنونم کشانده بود
رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم
رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم
رفتم مگو مگو که چرا رفت ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و سازما
از پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
عشق من و نیاز تو و سوز و سازما
از پرده خموشی و ظلمت چو نور صبح
بیرون فتاده بود به یکباره راز ما
رفتم که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
در لابلای دامن شبرنگ زندگی
رفتم که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
من از دو چشم روشن و گریان گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت هجران گریختم
از خنده های وحشی طوفان گریختم
از بستر وصال به آغوش سرد هجر
آزرده از ملامت هجران گریختم
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز
دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر
می خواستم که شعله شوم سر کشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
دیگر سراغ شعله آتش ز من مگیر
می خواستم که شعله شوم سر کشی کنم
مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر
روحی مشوشم که شبی بی خبر ز خویش
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
در دامن سکوت به تلخی گریستم
نالان ز کرده ها و پشیمان ز گفته ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم
یادم میاد یه زمانی فکر میکردم اگه یه شب درمورد اوضاع دنیا نظر ندم همه چیز بهم میریزه
فکر میکردم اگه این مسیرُ نرم سقف آسمون فرو میریزه
اما نه!!! وارونه خوابیده بودم تا آوار دنیا که داشت رو سرم هوار میشد رو نبینم
فکر میکردم اگرم مردیم دوباره زنده میشیم و با دوستامون به این روزا میخندیم
اما با رفتن... آه
یادم میاد به من میگفت تو بیشتر هیجانزده و احساسی هستی تا مبارزی آگاه
اینجور مقابله به دانش سیاسی نیاز نداره شما باید وقتتُ دیگه تو کتابخونه تلف نکنی!!
باید در میادین ورزشی فعالیت کنی که خوب کتک بزنی و خوب کتک بخوری...
... و من چه احمق بودم و نمیشنیدم چی میگه
اگه بخاطر خودخواهی من نبود اون الان زنده بود
پدرم گفت تو هم زنده نیستی! تو هم مُردی!! اما از کوری....آه....
راست میگفتن مُردن از کوری خیلی سخته
چشماتونُ برای خودتون نگه دارید...با چشم دلتون بشنوید....
یکی به من کمک کنه...مستاصلم
فکر میکردم اگه این مسیرُ نرم سقف آسمون فرو میریزه
اما نه!!! وارونه خوابیده بودم تا آوار دنیا که داشت رو سرم هوار میشد رو نبینم
فکر میکردم اگرم مردیم دوباره زنده میشیم و با دوستامون به این روزا میخندیم
اما با رفتن... آه
یادم میاد به من میگفت تو بیشتر هیجانزده و احساسی هستی تا مبارزی آگاه
اینجور مقابله به دانش سیاسی نیاز نداره شما باید وقتتُ دیگه تو کتابخونه تلف نکنی!!
باید در میادین ورزشی فعالیت کنی که خوب کتک بزنی و خوب کتک بخوری...
... و من چه احمق بودم و نمیشنیدم چی میگه
اگه بخاطر خودخواهی من نبود اون الان زنده بود
پدرم گفت تو هم زنده نیستی! تو هم مُردی!! اما از کوری....آه....
راست میگفتن مُردن از کوری خیلی سخته
چشماتونُ برای خودتون نگه دارید...با چشم دلتون بشنوید....
یکی به من کمک کنه...مستاصلم

__________________
آخرین ویرایش: