خیلی مسخرس که آدم نیومده بخواد بره... دو سال پیش که رفتم همونجور که بعضی از دوستای نزدیکم می دونن درگیر افسردگی شدیدی بودم... البته کار اشتباهی بود اونجور رفتن، خب میشناسینم من اهله اینکه یکی بگه نرو بمون و این چیزا نیستم حداقل اگه بودم همون دو سال پیش جواب میداد نه الان! خیلی سخته برگردی و ببینی که دوستات نیستن! این برگشتن اشتباهه! حس سخت و تلخیه که باعث میشه الان اینارو بنویسم، من خاطره ها دارم، خاطره ها ساختم اما... واقعیت اینه که دیگه دوره امثال من تموم شده، ماها یه نسل قبلیمو دیگه نه حرف این نسلو می فهمیم نه اونا حرف مارو... اگه می تونی باهاش وفق بدی خودتو که بهتر اما اگه نه میشی الانه من... چیزی که باعث میشه نتونی بخوابی و بجاش اینجا بنویسی... اینبار خواستم از اون چند نفر دوستی که موندن خداحافظی کنم و ازشون بابت دفعه پیش معذرت بخوام به هر حال این واقعیت تلخ منه که نمی تونم با این شرایط کنار بیام
بعضیاتون که تو مسنجر دارینم بقیه اوناییم که خواستن با من در ارتباط باشن این ایمیلم/آی-دیم: vh.ashkani@yahoo
این دفعه دیگه مثل دفعه پیش نمیرم که ناراحت نشید از دستم
خداحافظ
