خودتو با یه شعر وصف کن...!

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
غزل دلتنگی

هر چند که دلتنگ تر از تنگ بلورم
با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم
اندوه من انبوه تر از دامن الوند
بشکوه تر از کوه دماوند غرورم
یک عمر پرشیانی دل بسته به مویی است
تنها سر ِ مویی ز سر ِ موی تو دورم
ای عشق به شوق تو گذر می کنم از خویش
تو قاف قرار من و من عین عبورم
بگذار به بالای بلند تو بیالایم
کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لحظه های کاغذی

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی ، پارکهای این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری
رونوشت روزها را ، روی هم سنجاق کردم :
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]تو مثل راز بهاري و[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]من رنگ زمستانم.[/FONT]
[FONT=&quot]چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نميدانم[/FONT][FONT=&quot].[/FONT]
[FONT=&quot]اگه چشمات پرسيد بگو[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]نديدمش...[/FONT]
[FONT=&quot]اگه گوش هات پرسيد بگو نشنيدمش...[/FONT]
[FONT=&quot]اگه دستت لرزيد بگو مال سرماست...[/FONT]
[FONT=&quot]اما[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]اگه دلت لرزيد به خودت دروغ نگو دوستش داري[/FONT][FONT=&quot].[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

mohammadreza_سبز

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی
در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی
کلک تو بارک الله بر ملک دین گشاده
صد چشمه آب حیوان از قطره سیاهی
حافظ چو پادشاهت گه گاه میبرد نام
رنجش ز بخت منما باز آ به عذر خواهی
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهم انکار کنم که شاعرم
و یک سکوت هزار ساله بر لب کبود هر چه باران بی موردبزنم!
من خودم را اواسط دیروز جا گذاشتم
کسی که امروز کنار تو می آید
یک مرده ی منطقی است
حالا می توانی آسوده باشی
من کنار تو آمده ام
من با تمام تو کنار آمده ام ...!
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
چو بر شکست صبا زلف عنبر افشانش
بهر شکسته که پیوست تازه شد جانش
کجاست همنفسی تا بشرح عرضه دهم
که دل چه می کشد از روزگار هجرانش
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]گل در بر و مي در کف و معشوق به کام است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سلطان جهانم به چنين روز غلام است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]در مذهب ما باده حلال است وليکن[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است[/FONT]
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوز صدای آوازهایت
از نهایت آرزوهای خاکسترشده ام به گوش می رسد!
من
می توانم هنوز عطر آخرین مریمی را که به یادت پرپر کرده ام
از لابه لای یخبندان دستانم
استشمام کنم!
و یا در سکوت
آخرین شب شرجی حوالی مرداد
که پاورچین از کنار خاطراتم می گذشتی
غوطه ور شوم !

***
اما
فراموش کرده ام صدای آوازهایت را
درکدام پسکوچه ی تاریک تنهایی و توهم
گم کرده ام!
که قرار واپسین دیدار
زیر کدام بید مجنون آخر مرداد بود؟!
***
یادم می رود
برای خاموشی خاطره ها شعله ی یادت را
روشن کنم!
این روزها همه چیز تو هستی!
یادم می رود که هستم!
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش رفتم بدر میکده خواب الوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب الوده
امد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو رهرو خواب الوده
شست وشو کن وانگه بخرابات خرام
تا نگردد زتو این دیر خراب الوده
 

laleh_a

عضو جدید
کاربر ممتاز
از گل فروش لاله رخی لاله می خرید
می گفت بی تبسم گل خانه بی صفاست
گفتم صفای خانه کفایت نمی کند
باید صفای روح بیابی که کیمیاست
خوب است ای کسی که به گلزار زندگی
روی تو همچو لاله صفا بخش و دلرباست
روح تو نیز چون رخ تو با صفا شود
تا بنگری که خانه تو خانه خداست
 

maryam288

عضو جدید
با یه شعر که ماله خودمه!:)
در میان جمع خوبان، خوب رویان
دل تمام خاطرش تنگ است و غمگین
دل نمی گوید فغان از درد غربت
اشک ها می زنند بی امان فریاد غربت
شاید آخرین لحظه ی عمر جهان است
ورنه نیست روزگاری بدین دشواری
دیدن داغ و خموشی و سوختن نا هنگام آرزوهاست
آنچه بر قلب جوان من می گذرد این روزها!
:victory:
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
باید راه بیفتم
مگر چقدر می توانم به این خاطرات گمشده ی تار دل خوش کنم؟
این روزها انقدر از تنهایی و تاریکی و ترس
سروده ام که دیگر
برای آمدنت دلواپس نیامدن قاصدک ها نمی شوم!
باید از سمت پاییز و پروانه
به سوی تو بیایم!
می توانم هنوز ازسوسوی ستاره شمال
راه خانه ات را پیدا کنم!
شاید می توانم از عطر اهورایی دستانت
-که هنوز در برزخ دستان یخزده ام زنده است-
پیدایت کنم!
شاید
برای رسیدن به تو
فقط باید دوباره آغاز شوم!
باید راه بیفتم
قبل از اینکه خاطراتت هم
در پستوی خاک گرفته ی ذهن آشفته ام
گم شود!
 

arghavan.z

عضو جدید
کاربر ممتاز
محمد علی بهمنی

محمد علی بهمنی

چیزی گم است در من از آرزو فراتر
مانند جان شیرین، زان نیز پر بها تر

در جستجوی اویم یا در سراغ اکسیر
من هر چه خسته پا تر، او نیز کیمیا تر!
:redface:
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای داد ...

ای داد از این دنیای پست
از این همه قفل و قفس

وقتی نفس تو سینه حبس
وقتی دلا پرن زترس

وقتی که زنجیره به پا
وقتی سکوته رو لبا

وقتی به جرم عاشقی
محکوم میشیم به سادگی

وقتی که بین دستِ ما
هزارتا دیوار فاصله
آخه چه فایده زندگی
وقتی دلا پر از غمه
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما را زخیال تو چه پروای شرابست
خم گو سر خود گیر که خمخانه خرابست
گر خمر بهشتست بریزید که بیدوست
هر شربت غدبم که دهی عین عذابست
 

Mahdi JooN

عضو جدید
ماه اگر خواست كه از پنجره ها
بيندم در بر او مست و پريش
آنچنان جلوه كنم كاو ز حسد
پرده ابر كشد بر رخ خويش

اعتماد به نفس را حال مي كني ها....:w18:
 

Mahdi JooN

عضو جدید
من ان گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی ابی
ولی با محنت وخواری پی شبنم نمیگردم



targol ته شعر بود
ممنون


آسمان همچو صفحه دل من
روشن از پرتو مهتابست
امشب از خواب خوش گريزانم
كه خيال تو خوش تر از خوابست
 

Similar threads

بالا