maryam288
پسندها
195

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من دیر رسیدم ولی تاپیک در شادی شریک من باشید رو خوندم واقعا بهت تبریک میگم. نمیدونم چه مدت از ازدواجت گذشته ولی امیدوارم تا اخر عمرت واسه هم تازگی داشته باشد و خوشبخت بشی عزیزم.
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=172407
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=179903
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=161640
    مرا گر خود نبود اين بند،
    شايد بامدادي همچو يادي دور و لغزان،
    مي گذشتم از تراز خاک سرد پست...


    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=172407
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=179903
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=161640
    مرا گر خود نبود اين بند،
    شايد بامدادي همچو يادي دور و لغزان،
    مي گذشتم از تراز خاک سرد پست...
    سلام عزيز دلم:heart: تبريك ميگم ان شاا... يه عااااااااااالمه خوشبخت بشي
    واقعا خوشحالم كردي آبجي جونم

    زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

    هر کسی نغمه خود خواند واز صحنه رود

    صحنه پیوسته بجاست

    خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::w30::w30:
    دوستدارت (hosseyn tanha)
    در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
    باغ صد خاطره خندید
    عطر صد خاطره پیچید
    یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
    پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
    تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
    من همه محو تماشای نگاهت
    آسمان صاف و شب آرام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه ماه فرو ریخته در آب
    شاخه ها دست برآورده به مهتاب
    شب و صحرا و گل و سنگ
    همه دل داده به آواز شباهنگ
    مسابقه بهترین خواننده باشگاه مهندسان

    کفشهایتان را به نمایش بگذارید

    عکس کباب بذارین


    آنقدر زمین خورده ام که بدانم

    برای برخاستن

    نه دستی از برون

    که همتی از درون

    لازم است !

    حالا اما ...

    نمی خواهم برخیزم

    در سیاهی این شب بی ماه

    می خواهم اندکی بیاسایم ...

    فردا

    فردا

    برمی خیزم

    وقتی که فهمیده باشم چرا

    زمین خورده ام ...!


    " فریبا عرب نیا "
    سلام عزیزم. خوبم خدا رو شکر...:gol:
    مرسی ولی من فیزیک خوندم مهندس نیستم:دی بوس:heart:


    بچه که بودم
    پیشانی ام سفید بود ...

    بابا
    به دبستان که رفتم آب داد !

    ما گلهای خندان شدیم و فرزندان ایران
    و دفتر های ما خط خطی ...

    بچه که بودی
    آسفالت بود و یک تکه گچ
    و خانه های از یک تا هشت ...

    بعد که باران می آمد
    و خط ها را می برد
    تکلیف ما سفید بود ...

    حالا بعد از این همه سال
    مشق هایم را نمی دانم
    پیشانی ام پر از خط ...!

    ابوالفضل پاشا
    سلام برشاعره ی محترم خوبین؟؟...دیگه ماروبردی ازیاد


    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و رنج می برد
    از ایستادنش روی زمین
    که سیاره را سنگین تر می کند ...

    می خواهد بخار شود
    بادکنکی شود
    گره خورده با نخی
    به انگشت کودکی ...

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است ...
    وقتی شروع می کند به دویدن
    بی آنکه از جغرافی
    چیزی بداند
    تمام زمین را
    دور می زند
    آنچنان تنگ
    مرگ را در آغوش می فشارد
    که گویی نخستین معشوقش را !

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و هر صبح
    نگاه که می کند به من
    گویی در نگاهش معجزه ای رخ داده است ...!

    " شبنم آذر "


    از درز دنيا نگاه مي کنم
    خانه هايي با پرده هاي کشيده
    رهگذراني سر در گريبان
    با سايه هاي کشيده ...

    از درز دنيا نگاه مي کنم
    کوچه
    تا دو سوي عالم
    بي خواب است ...

    چندي است دنيا
    مرا به کناري نهاده است
    و نمي بيند
    از درز دنيا نگاه مي کنم ...

    .

    .

    .

    در پناه خداي مهربون باشي هميشه عزيزم ...



    گاهی گمان نمی كنی و می شود ...

    گاهی نمی شود ... نمی شود ... نمی شود !

    گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست ...

    گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود ...

    گاهی گدای گدايی و بی نصیب ...

    گاهی تمام شهر گدای تو می شود ...!


    baran
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا