بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام خوبین؟:gol::gol:
از این لحاظ منظورم نبود که
امروز تقویمو نگاه میکردم دیدم 88/8/8تولد امام 8 امه باید امسالو سال امام رضا بذارن نه؟:question:
چه جالب
یعنی می فهمن؟؟؟؟؟
ارههههه
خیلی خوب میشه:smile::smile::smile::smile:
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خوبین؟:gol::gol:
از این لحاظ منظورم نبود که
امروز تقویمو نگاه میکردم دیدم 88/8/8تولد امام 8 امه باید امسالو سال امام رضا بذارن نه؟:question:
سلام سکرت جان خوبی؟
سلام
خوبی بچه؟


بچه ها یه سر اینجا می زنین؟

http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=762647#post762647
سلام
جان؟
بچه کیه؟ اشتباه گرفتی

خوبی؟
ای وای خانومی یعنی سفرو پیچووووووندی؟;)
قربانت عزیز من خوبم


سلام پاکری چطوریایی؟
سلام
پاکری== بچه گربه

خوبی سما جان؟
پاکر زود این بالا رو نگاه کن
سما چی نوشته:biggrin:
می بینی آناهیتا کشتن مارو
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
يك زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود.
چون هنوز چند ساعت به پروازش باقي مانده بود ، تصميم گرفت براي گذراندن وقت كتابي خريداري كند. او يك بسته بيسكويت نيز خريد.
او بر روي يك صندلي دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن كتاب كرد.
در كنار او يك بسته بيسكويت بود و در كنارش مردي نشسته بود و داشت روزنامه مي خواند.
وقتي كه او نخستين بيسكويت را به دهان گذاشت ، متوجه شد كه مرد هم يك بيسكويت برداشت و خورد. او خيلي عصباني شد ولي چيزي نگفت.
پيش خود فكر كرد: «بهتر است ناراحت نشوم ، شايد اشتباه كرده باشد
ولي اين ماجرا تكرار شد. هر بار كه او يك بيسكويت برمي داشت ، آن مرد هم همين كار را مي كرد. اين كار او را حسابي عصباني كرده بود ولي نمي خواست واكنش نشان دهد.
وقتي كه تنها يك بيسكويت باقي مانده بود ، پيش خود فكر كرد:
«حالا ببينم اين مرد بي ادب چه كار خواهد كرد؟»
مرد آخرين بيسكويت را نصف كرد و نصفش را خورد.
اين ديگه خيلي پررويي مي خواست!
او حسابي عصباني شده بود.
در اين هنگام بلندگوي فرودگاه اعلام كرد كه زمان سوار شدن به هواپيماست. آن زن كتابش را بست ، چيزهايش را جمع و جور كرد و با نگاه تندي كه به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.
وقتي داخل هواپيما روي صندلي اش نشست ، دستش را داخل ساكش كرد تا عينكش را داخل ساكش قرار دهد و ناگهان با كمال تعجب ديد كه جعبه بيسكويتش آنجاست ، باز نشده و دست نخورده!
خيلي شرمنده شد!!
از خودش
بدش آمد . . .
يادش رفته بود كه
بيسكويتي كه خريده بود را داخل ساكش گذاشته بود.
آن مرد بيسكويتهايش را با او تقسيم كرده بود ، بدون آنكه عصباني و برآشفته شده باشد

 

Sharif_

مدیر بازنشسته
سلان سلان آق مدیرمون :w18:
خوبی ؟
بچه ها در چه حالین ؟:whistle:
من الان مجبورم کارای داداشمو انجام بدم ... :w29:
چند دقیقه یه بار ساک ساک می کنم :cry:
سلم گلک
احوالات؟
یعنی هر دقیقه 2 بار ساک میبینی
یا ساکش 2 تا زیپ داره؟
قاطیما:w15:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
بچه ها نظرتون در مورد اینکه فردا شب آخر میباشه؟؟میخواین از خاطرات کرسی بگیم؟کی چی گفت بیشتر خندیدیم؟کی زیادتر داستان گفت؟کدوم داستان به نظرتون بهتر بود.کدوم شب بیشترخاطره شد براتون؟هان؟خوبه؟هر کی دوست داره در مورد کرسی هر چی به نظرش میرسه بگه.خوبه؟
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
بچه ها نظرتون در مورد اینکه فردا شب آخر میباشه؟؟میخواین از خاطرات کرسی بگیم؟کی چی گفت بیشتر خندیدیم؟کی زیادتر داستان گفت؟کدوم داستان به نظرتون بهتر بود.کدوم شب بیشترخاطره شد براتون؟هان؟خوبه؟هر کی دوست داره در مورد کرسی هر چی به نظرش میرسه بگه.خوبه؟
هااااااااااااااااااااا
سلام خوبید بچه ها
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها نظرتون در مورد اینکه فردا شب آخر میباشه؟؟میخواین از خاطرات کرسی بگیم؟کی چی گفت بیشتر خندیدیم؟کی زیادتر داستان گفت؟کدوم داستان به نظرتون بهتر بود.کدوم شب بیشترخاطره شد براتون؟هان؟خوبه؟هر کی دوست داره در مورد کرسی هر چی به نظرش میرسه بگه.خوبه؟
فردا یا پس فردا؟:question:
امروز چندشنبه است؟:question:
 

**sama

عضو جدید

russell

مدیر بازنشسته
سلم گلک
احوالات؟
یعنی هر دقیقه 2 بار ساک میبینی
یا ساکش 2 تا زیپ داره؟
قاطیما:w15:
ببین جانک ...
من از تو بشتر قاطیما ...:w13:
تو شهر شما به این کلمه چی میگن آخه ؟؟؟ هان ؟:w20:
شما فک کن همون ساکه ... از بیش هم انتظاری نیست :w15:
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
بچه ها نظرتون در مورد اینکه فردا شب آخر میباشه؟؟میخواین از خاطرات کرسی بگیم؟کی چی گفت بیشتر خندیدیم؟کی زیادتر داستان گفت؟کدوم داستان به نظرتون بهتر بود.کدوم شب بیشترخاطره شد براتون؟هان؟خوبه؟هر کی دوست داره در مورد کرسی هر چی به نظرش میرسه بگه.خوبه؟
اره یه شب بود من خیلی لذت بردم
یه داستان توپ هم داشت
روز و داستانش یادم نیست
خودشم داستان رو چیز می گفت
چی بود اسمش؟
یادم نمیاد
:w02:
 

anahita shams

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها نظرتون در مورد اینکه فردا شب آخر میباشه؟؟میخواین از خاطرات کرسی بگیم؟کی چی گفت بیشتر خندیدیم؟کی زیادتر داستان گفت؟کدوم داستان به نظرتون بهتر بود.کدوم شب بیشترخاطره شد براتون؟هان؟خوبه؟هر کی دوست داره در مورد کرسی هر چی به نظرش میرسه بگه.خوبه؟

آرام جون واسه خودت شر درست نکن
میفهمی که چی میگم گلم
الان شورش بشه کسی به دادت نمیرسه ها گلم
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
فردا یا پس فردا؟:question:
امروز چندشنبه است؟:question:
نه فردا هم هستیم ها.گفتم فردا آتیش بازی کنیم
ا پس بچه گربه جان خوبی؟
اوه یس:whistle:


ای جان حتما یا ی جای بهتر برات یش میاد یا ی جور دیگه حسابی به ارامیم خوش میگذره;)
بله دیگه اینجا پیش شماها بیشتر خوش میگذره:D:gol:
هااااااااااااااااااااا
سلام خوبید بچه ها
سیلام!!!!!!!خوبی؟؟تو که از همه دماغت چاق تره!!بزار فردا از بچه ها ورودی جمع کنیم واسه عمل دماغت:w15:
 

Similar threads

بالا