دیگه اشکمو دنیار دیگه... حالا من نمیخوام سنتو به رخت بکشم تو هی نگو... مرگ حقه....
-
آخییییییییییییی...دلم برات سوخت آناهیتا...راست میگی تو خیلی مظلومی...من به تو بد کردم....منو ببخش.....
برو بابا.... حمید تاج سره.... ببین نکن یه کاری که بعدش پشیمونی سودی نداشته باشه....
از من به تو نصیحت دخترم که با مرد غریبه نگرد...کیه؟؟؟ خب معلومه دیگه حمید ر. میگم...همین پسره که 2 ساله خودشو آرامش جا زده... ولی از حق نگذریم که پسر گلیه... من که دوسش دارم....
سلاااااااام خانم همسایه... اومدی گلدوناتو آب بدی بالکون ما رو خیس کردی!!!! کجاست اون آقات که بیاد جلوتو بگیره؟؟؟ هااااااااااا؟
آناهیتا تو هم !؟!؟!؟آخ پشتم!!درد میکنه!!فکر کنم یه خنجر از پشت توش فرو شده!!!اگه دیگه آموزش پوست کندن بهت دادم!!
من که رو تخت نشستم
تو رو هم که به درخت بستم
هههههههههه
همی همی همی
آبجی از این توهما بیا بیرون
الو
الو صدا منو میشنوی
چه توهمی
پاشو از خواب
پاشو
دیدی دیدی اینم داره چجوری نگاهت میکنه
خب معلومه میدونه امشب داری پودر میشی
راستی یادم رفت اونجا بگم همی
حالا میگم همی
اصلا همش همی
همی همی
همی
همی همی
همی
همی همی
همی
با ریتم بخون ماشالله
اون کف خوشگلو رو بیا
همی همی همی همی همی همی
کجایی آبجی اینا همش نقشه است
هههههههه
ستون پنجم به گوشت خورده
نه دیگه نخورده اگه خورده بود که میفهمیدی
دهه
آبجی
اگه من که به اون سلاحتون میگم اسباب بازی
سربازای لشکر من اون سلاح های شما رو دست میگیرن
امشب نابودی همی
میگه نه ببین
همی
امشب هر کی تو لشکر من نباشه همی
کشته میشه همی
سلاح نظامی رو گذاشتم آماده ای آماده است
همی
آناهیتا
نذار سلاح اتمیمونو رو کنیما
اگه رو کنیم کلک همتون کنده است
همه پودر میشیدا
این طناب آشنا نیست
همینیه که دیشب به درخت بسته بودمت
آخه تاریک بوده ندیدی
من هم همیتور مچکرم
پشیمونی الان داری به خودت میگی
میدونم
الان داری یاواشکی گریه میکنی که من ببخشمت
بی خودی خودشو نخود هر آش میکنه
دهه
کربلایی برو اون طنابو بیار به درخت ببندیمش تا شب زیر افتاب باشه
امشب اگه گذاشتم رو تخت بشینید
هر سه تاتونو با طناب به درخت میبندیم
میگی نه ببین
حیف که کربلایی اینجا نیست وگرنه ....
اون کمربندو بیار ببینم
حالشونوووووووووووووووووو می گیریم
ازگوش اویزونشون می کنیم
موهای سرشونو با اپی لید می کنیم
صبر کن من دستم به اینها برسه
بلللللللللللللللللللللله؟
چی کار کردن؟
حیف که میگن دست رو زن بلند نکن
کربلاااااایی برو اون کمربندو بیار
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع صحاب شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
هییییییییییی عجب هواییه... پشتک زدن بلدی؟؟؟!!! -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
