هر نیمه شب
کلماتت
در پاشویه چشمان من
آب تنی می کنند :
کاش هنوز هم تابستان
شمع دانی های همسایه بود که
رنگ به رنگ می شدند
از عاشقانه های ساده امان
و ما که
تمام آسمان را
...پرستو می پوشیدیم …
حالا تو نیستی
و کنار بال پروانه ها بهار من
روبان سیاه زده است
تو نیستی و من
همیشه بهاری تمام شده ام
برای باغچه کوچک دلم ...
نه از سفید و نه از سیاه ،
دیگر از هیچ یک نمی نویسم !
دیگر نه از تو می نویسم و نه از رفتنت ...
هیچ کدام را نمی خواهم ،
همین چند سال خاطره برای گریه هایم کافیست !
من از دلواپسی های غریب زندگی دلواپسی دارم
و کس باور نمی دارد که من تنهاترین تنهای این تنهاترین شهرم
تنم بوی علفهای غروب جمعه را دارد
دلم می خواهد از تنهاترین شهر خدا یک قصه بنویسم
و یا یک تابلوی ساده.....
که قسمت را در آن آبی کنم حرف دلم را سبز
و این نقاشی دنیای تنهایی
بماند یادگارخستگی هایم
و می دانم که هر چشمی نخواهد دید
شهر رنگی من را
گفتید : نشنوید و نبینید
گفتیم ما به چشم
گفتید : منکر به فهم خویش شوید و شعور خویش
گفتیم : دشوار حالتی ست ولی چشم
دیدم اینک شما ز ما
باری توقع عاشق بودن و دوست داشتن دارید
آری شما که روی ز سنگ
آری شما که دل از آهن دارید
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست
تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت
در شب تردید من ، برگ نگاه!
می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب :
من کجا ، خاک فراموشی کجا.
دور بود از سبزه زار رنگ ها
زورق بستر فراز موج خواب
پرتویی آیینه را لبریز کرد :
طرح من آلود شد با آفتاب
سلام دوست من فکر کنم بهترین فرصته که هیچکدوممون نباید از دستش بدیم
کارگاه فهم معماری ایران از پنجره بیرجند
مهلت ثبتنام: ۲۰ الی ۳۱ تیر ماه
آدرس http://www.icae.ir/portal/Default.aspx?tabid=190
«خانه دوست کجاست؟» در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که بر لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
«نرسیده به درخت، کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در میآرد
پس، به سمت گل تنهایی میپیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟»
با سلام خدمت همه بچه های مهندسی.......
چندتا سوال دارم اگه کسی میدونه منو راهنمایی کنه.........
1-کتاب،مقاله،سایت،وب و ... از پیل های خورشیدی؟
2-مواد به کار رفته در یک سلول پیل؟
3-نحوه ی جذب و تولید انرژی؟
4-شیوه های نوین ساخت و تولید پیل های خورشیدی؟
5-نحوه ی تولید برق از طریق گرمای خورشید توسط این پیل ها؟
6-هزینه های خرید پیل های خورشیدی؟
7-قیمت 1*1 cm پیل خورشیدی؟
ممنون میشم اگه کسی به سوال های من پاسخ بده........
سلااااااام
خوبی؟
خوش می گذرد؟
قدیما یه کرسی بود که دورش جمع می شدیم و قصه می گفتیم و کلی خاطره می ساختیم
حالا خیلی وقته که داره این کرسی خاک می خوره...نزدیک عیده باید یه خونه تکونی بشه
می دونی توی بهار همه چیز عوض می شه همه چیز نو و تازه می شه
بهتره برای تجدید خاطرات هم که شده یه بار دیگه دور هم جمع بشیم
پس احتراما بدین وسیله از شما دعوت به عمل می آید که در جمعه شب به تاپیک مربوطه تشریف فرمایید همیییییی
پیشاپیش دستِ شما مرسی که تشریف میاورید
یادت نره که بیای
دوستان خود را نیز دعوت نمایید