اشعار و نوشته هاي عاشقانه

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


سخن از پچ پچ ترساني در ظلمت نيست
سخن از روزست و پنجره هاي باز
و هواي تازه
و اجاقي كه در آن اشيا بيهده مي سوزند
و زميني كه زكشتي ديگر بارور است
و تولد و تكامل و غرور
سخن از دستان عاشق ماست
كه پلي از پيغام عطر و نور و نسيم
برفراز شب ها ساخته اند


فروغ
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچند نمیدانم خواب هایت را با که شریک میشوی
اما هنوز شریک تمام بیخوابی های من تویی . . .​
 

نارون آبي

عضو جدید
یک نفر هست که مرا می فهمد
رنگ دلتنگی چشمان مرا می فهمد
دلم از تشنگی عشق کویری شده است
و دلش حسرت باران مرا می فهمد
یک نفر هست که خودش سبز ترین خاطره هاست
و غم زرد گلستان مرا می فهمد
یک نفر هست که همیشه صمیمانه و سبز
غزل بی سر و سامان مرا می فهمد
 

نارون آبي

عضو جدید
چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها

چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها

کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد

و او هنوز شکوفاست بین آدمها

کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند

غروب زمزمه پیداست بین آدمها

چه می شود همه از جنس آسمان باشیم

طلوع عشق چه زیباست بین آدمها

تمام پنجره ها بی قرار بارانند

چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها

به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو

دلت به وسعت دریاست بین آدمها
 

نارون آبي

عضو جدید
بگذار سر به سینه‌‌ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده‌ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه‌ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته‌جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
 
دست گذاشتم رو یکی ...

دست گذاشتم رو یکی ...

دست گذاشتم رو یکی که یک قشون خاطر خواشن
همشون هنر دارن ، یا شاعرن یا نقاشن
یا که پشت پنجرش با گریه گیتار می زنن
یا که مجنون می شنو تو کوچه ها جار می زنن
دست گذاشتم رو کسی که عاشقم نمی دونست
سر بودم از خیلیا و لایقم نمی دونست
دست گذاشتم رو کسی که مجنونا دیوونشن
همه شاهزاده ها ، دربون دور خونشن
دست گذاشتم رو کسی که رنگ چشماش روشنه
شمشاد همسایمون پیش قدش یه سوزنه
دست گذاشتم رو کسی که طعم چشماش عسله
کمترین شعری که تو می شنوی از اون غزله
دست گذاشتم رو کسی که ماه ازش طلب داره
خورشید از شعله ی چشمای اونه که تب داره
دست گذاشتم رو یکی که همه دور و برشن
مردشن ، دیوونشن ، مجنونشن ، پرپرشن
دست گذاشتم رو یکی که عاشقاش زیادین
همه جورشو داره ، هم عجیبن ، هم عادین
دست گذاشتم رو یکی که نه سفیده نه سیاه
ظاهرش گندمیه ، به چشمم اما کیمیا
دست گذاشتم رو یکی که داشتنش خوابه هنوز
کمترین شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز
دست گذاشتم رو یکی که عادتش نساختنه
سرنوشت هر کسی که می خواد اونو ، باختنه
دست گذاشتم رو یکی که اون منو دوست نداره
من تو پاییزم و اون اهل یه جا ، تو بهاره
دست گذاشتم رو یکی که شعرمو گوش می کنه
آخرین بیت و می خونه و فراموش می کنه
دست گذاشتم رو یکی که کهکشون ، قایقشه
انقدر دوسش دارن ، هر کی خوبه ، عاشقشه
دست گذاشتن رو یکی که خندشم نفس داره
تو تمام نقشه های خوب دنیا دس داره
دست گذاشتم رو یکی که دست گذاشته رو همه
ولی هر کسی رو که تو نشون بدی ، می گه کمه
دست گذاشتم رو یکی ، ما رو چه به فرشته ها
برو شاعر ، تو بمونو ، عشقو ، دست نوشته ها
دست گذاشتی رو کسی که از تو خندش می گیره
اینا رو دلم می گه ، می گه و بعدش می میره
دست گذاشتن رو کسی آسونه اما ساده نیست
توی اینجور بازیا ، خوب همیشه اراده نیست
می نویسم که دیگه رو هیچکی دست نمی ذارم
ولی نه دروغه من هنوز اونو دوستش دارم
دست گذاشتم حالا رو قلبمو ، چشامو ، سرم
تا مث تو قصه ها ، از یادم اونو ببرم
ولی دست ، عاقلتر مونده روی همین یکی
چرا من بذارمش رو سر و چشام ، الکی


 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه حرف من این است : تو را می خواهم
با گل یاد تو عمری ست كه من همراهم


بی سبب نیست كه هر لحظه دلم می گیرد

غم عشق است واز این مسأله خود آگاهم


روزهایم همه با ناله واندوه گذشت

همه شب ماه بود شاهد اشک وآهم


سرنوشتم همه این بود كه عاشق باشم

دست تقدیر كشانده ست چو بر این راهم


چاره ای نیست به جز سوختن و ساختنم

آتش عشق تو افتاد چون بر این كاهم


اگر از عاشق دلخسته نگیری خبری

به یقین می كُشدم این غم بس جانكاهم


خون دل خوردن و هم كندن جان بود عزیز

قسمت و سهم من از زندگی كوتاهم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه می شود
اگر
این بار که می آیی
تمام ساعت های دنیا را از کار بیندازی
و کوک بیداری مرا خاموش کنی؟
کنارم بمانی
تا من همیشه بخوابم؟؟؟!!!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد







هرچه بیشتر می گریزم

به تو نزدیکتر می شوم

هر چه رو برمی گردانم

تو را بیشتر می بینم

جزیره ای هستم

در آب های شیدایی

از همه سو

به تو محدودم.

هزار و یک آینه

تصویرت را می چرخانند

از تو آغاز می شوم

در تو پایان می گیرم


 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر عمیق‌تر نفس بکشی

مرا به درون خویش می‌بری


و اگر نفست را باز دهی

به ابرها می‌سپاری‌ام

آنقدر سبکم

که با قاصدکی به آسمان می شوم

و با قطره بارانی بر بام تو برمی گردم
 

IT Engineer2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو هم مثل منی انگار از این دلتنگیا داری
تو هم از بس منو میخوای یه جورائی خود آزاری . . .
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ای علت قشنگی رویا و خواب من
تنها دلیل گل شدن اضطراب من
ای راه حل ساده ی جبران تشنگی
فواره ی نگاه قشنگ تو آب من
رفتی چه قدر ساده دل آسمان شکست
در عکس مهربان تو در کنج قاب من
باران چه قدر حرف تو را گوش می کند
می بارد آن قدر که نیایی به خواب من
گرچه نگاه عاشق تو هیچ کم نکرد
از اوج دل ندادن تو یا عذاب من
اما دل شکسته ی من باز هم نوشت
صد آفرین به چشم تو و انتخاب من
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقت می شوم

درخيابان راه می روم

به چاله می افتم

عاشقم می شوی

در خيابان راه می روی

به چاله می افتی

حالا

نقاط اشتراکمان بيشتر می شود
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای بحر ستاره غرق چشمان ِ شما

سر چشمه ی مهر شرق چشمان ِ شما


عمری به بساط این دو را داشته ایم


یک خرمن آه و برق چشمانِ شما
 

noom

عضو جدید
مسواکت را برداشتی...حوله و لباسهایت را...همه را برداشتی جز من...چمدانت را بستی...دستگیره در را مشت کردی...و پرسیدی...چیزی جا نگذاشته ام...چرا...غم رفتنت را جا گذاشته ای...
 

noom

عضو جدید
کسی که نشسته است...همیشه خسته نیست...شاید جایی برای رفتن نداشته باشد...کسی که نشسته است...شاید خسته باشد...شاید همه جا را گشته باشد و خسته باشد...کسی که نشسته است...حتما گم کرده ای دارد...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چلچله ها ترانه خوان
شمعداني ها بي قرار
كوچه ها باراني
شاخه ها پربار
براي نيامدنت بهانه اي نيست
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگی هایم را روانه ی باد ساخته ام.....
پنجره ی احساسم دگر بسته است
نمیخواهم با هر نسیم
تمام وجودم را یکباره به تاراج برد
این دلتنگی های بی حاصل.........
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آهاے هميشگےترينم

تمام فعلهاے ماضيم را ببر

چه در گذر باشے چه نباشے

براے من

استمرارے خواهے بود

....من هر لحظه تو را صرف مےکنم..
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل فرشته ها شده ای احتیاط کن
زیبا و با صفا شده ای احتیاط کن
چندیست که احساس می کنم
عزیزتر از جان ما شده ای ، احتیاط کن...​
 

noom

عضو جدید
قرار ما اولین پنج شنبه ای که نیستم؛

نه گل نه خیرات نه گلاب...؛


...
تو را می خواهم که پای هیچ یک از قرارها نیامدی
 

noom

عضو جدید
مجهول مانده است درمن
هزار سوال ِ بی جواب
از باد
از باران
از آب
...
از آتش
از سیبی که تبعیدیِ زمین ام کرد..
از تو که بی گفت و گو
تنها مخاطب چشمانم شدی

*
عليرضا باقی
 

آیورودا

عضو جدید
کاربر ممتاز
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
 

Similar threads

بالا