اشعار و نوشته هاي عاشقانه

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
زيباترين دريا
دريايى است كه هنوز در آن نرانده‏ايم
زيباترين كودك
هنوز شيرخواره است
زيباترين روز
هنوز فرا نرسيده است
و زيباتر سخنى كه مى‏خواهم با تو گفته باشم
هنوز بر زبانم نيامده است.
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
بد ضربه ها به جان من ای یار می زنی

در حیطه ی جریمه که گل می زنند همه

تو خار می زنی

ایضا ً:gol:
 

gole ziba

عضو جدید
فراموشم نکن شاید سالها بعد در گذر جاده ها بی تفاوت از کنار هم بگذریم و بگویی:
این غریبه چه قدر شبیه خاطرات من است................................
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



تمام می شود شبی
هجوم ابر های سرد،
دوباره ماه می شود
ستاره می دهد زمین،
تو می رسی به خانه و
شروع می شود زمان...

 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای حرف هایمان ، زبان ،چه کم شده است
قلم و جوهر ه ی داستان ،چه کم شده است
غزل چرا نَفَسَش از شماره افتادَه ست؟
ببین سروده های شاعران، چه کم شده است
قناری از قفس ، از رنگ ِ زرد ، بیزار ا ست
که در نگاه ِ نجیبش ، جهان ،چه کم شده است
بیا به رَسم ِ کبوتر ، بیا به لهجه ی بال
نگو که روشنای آسمان ، چه کم شده است
پرنده بودن و پرواز و پریدن ... باهم
نگو که عاشقی در این زمان ، چه کم شده است
در آسمان بنویس، بوسه های باران را
که ببینی غم از میانِمان ، چه کم شده است

مدادِ رنگی ِ این واژه ها ، چه بی رنگند
نوک ِ تیزِ ِ مدادِ ارغوان ،چه کم شده است
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هميشه حس غريبي براي من ميگفت:[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]كه ازحضور كسي بيقرار خواهي شد[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هميشه حس غريبي براي من ميگفت:[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]كه ازطراوت او لاله زار خواهي شد[/FONT]

وقت خوش:gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد





خورشیدم و شهاب قبولم نمی کند
سیمرغم و عقاب قبولم نمی کند

عــــریان ترم ز شیشه و مطلوب سنگسار
این شهر، بی نقاب قبولم نمی کند


ای روح بی قرار چه با طالعت گذشت
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند


این چندمین شب است که بیدار مانده ام
آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند


بیتاب از تو گفتنم و آخ که قرنهاست
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند


گفتم که با خیال دلی خوش کنم ولی
با این عطش سراب قبولم نمی کند


بی سایه تر ز خویش حضوری ندیده ام
حق دارد آفتاب قبولم نمی کند

 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !

برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد

تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو هستی
درمن
بامن
وقتی که میخندم،
توهستی
وقتی که میگریم،
تو هستی
وقتی که می خواهم باشی،هستی
تو سرزنشم نمیکنی
دوستم داری
مرا میبخشی
حتی اگر خودم هم خودم را نبخشم.
تو هستی
درقلب من پنهان شده
تو هستی
هروقت که میخواهم می آیی
تو هستی
رویای زندگی من!!!!
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز


.
.
.

عشق یعنی مرا جغرافیا درکار نباشد
یعنی ترا تاریخ درکار نباشد…
یعنی تو با صدای من سخن گویی…
با چشمان من ببینی…
و جهان را با انگشتان من کشف کنی…
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچند می دانم باورت نمی شود!
کـــــسی که مهربانی نگاهت را
بادنیا عوض نمی کند
هنوز هیچ چیز نشده...
دل تنگت می شود!!!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



آرامشـ ـی میخواهمـ ،

خلوتـ ـی میخواهمـ ،

و تـ ـو
. . .


که سُکوتــ کنـ ـی

و مَـ ـن . . .

گوش کنمـ . . .


 
آخرین ویرایش:

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]می گویی دوستت دارم[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و من از زمین می رویم[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مست می شوی[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]موج بر می دارم[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شعری می نویسی[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]من با دهان زنی زیبا می خندم[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اما [/FONT]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]هر شب که می خوابی[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تکه هایم را از میان روزهای تو جمع می کنم[/FONT]

[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و با چشم های زنی خسته به خواب می روم...[/FONT]

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
جایی در قلب من
کودکی، بهانه های کوچک می گیرد
برای شادی هایی که فراموش شدند
لبخندهایی که بی هوا پریدند
جایی در قلب من
بغضی گره خورده است
با تیک تاک دقیقه هایی که سخت چسباک اند
چقدر باید رفت؟؟
در جاده هایی که حتی پرنده هایش،
خسته از پرواز شده اند؟؟!!
و جغدهایش شب هارا دوست ندارند و می خوابند؟
چقدر باید رفت
بدون همراهی دست هایت
بدون ایمنی آغوشت؟!!
جایی در قلب من خسته است...
خسته است...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اين زندگي مجال به عاشق نمي دهد

جز فرصت زوال به عاشق نمي دهد

هنگام سهم بندي خوبي زندگي

يک درصد احتمال به عاشق نمي دهد

در فکر يک سفر به ديار تو ام ولي

انديشه ها که بال به عاشق نمي دهد

اين روزها خساست اين شهر لعنتي

يک پلک هم خيال به عاشق نمي دهد

شايد حضور گرم تو بارآورم کند

اين نامه ها که حال به عاشق نمي دهد

گفتي چرا اسير غم زندگي شدم

چون فرصت سوال به عاشق نمي دهد

فرزند شعر حافظم و پير سرنوشت

معشوقه را که فال به عاشق نمي دهد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امشب از درد جدايي به لب آمد جانم


غزل مرگ در آغوش اجل مي خوانم


سينه ام تنگ و گلو بغض غريبي دارد


يا رب از کار دل و دهر و فلک حيرانم


شب پايان من است امشب و ايام فراق


به جهنم روم از آتش عشقش ، دانم


من اسير لب و لعل و خط و خالش گشتم


نرود ياد من از ياد که جاويدانم


فتنه ي عشق گريبان من خسته گرفت


مست چشم و نگهش سست نمود ايمانم


سخن تلخ مکن از تلخي هجران باشد


منم امروز که از دست دلم ويرانم


دوستانم همه رفتند و منم خواهم رفت


که مرا چند صباحي به جهان مهمانم


هاديا ، پند رفيقان همه از خوبي نيست


چه بسا دوست که شاد است از اين پايانم
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگـــی هایــت را برای خـودت نگــه دار
اینجـــا نـه کسی عشـــق می خــرد نـــه می فــروشـــد نـــه اجاره میدهـــد
تمام معشـــوقــه های دنیــا پیـش فـروش شـــده انـد...
 

mina.eror

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه چیز در سکوت .....رنگ تو را پیدا می کند
انگار سکوت یعنی تمام حرف های تو
نگاه کن......
سکوت کرده ام!..سراغم را نمی گیری ..!
 

Similar threads

بالا