نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    نه آن شبست که کس در میان ما گنجد به خاک پایت اگر ذره در هوا گنجد
  2. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را وین دلاویزی و دلبندی نباشد موی را روی اگر پنهان کند سنگین دل سیمین بدن مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را
  3. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    هزار عهد کردم که گرد عشق نگردم همی​برابرم آید خیال روی تو هر دم
  4. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند
  5. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    هر که خصم اندر او کمند انداخت به مراد ویش بباید ساخت هر که عاشق نبود مرد نشد نقره فایق نگشت تا نگداخت
  7. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    گر کسی سرو شنیدست که رفتست اینست یا صنوبر که بناگوش و برش سیمینست نه بلندیست به صورت که تو معلوم کنی که بلند از نظر مردم کوته بینست
  8. gh_engineer

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    بی تو ای ماه شب تاریکم هر شبانگاه و سحر غمگینم صورت ماه و درخشانت را کاش یک بار دگر میدیدم
  9. gh_engineer

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    بی تو ای ماه شب تاریکم هر شبانگاه و سحر غمگینم
  10. gh_engineer

    میشه بدون عشق هم ازدواج کرد؟؟

    شاید بشه ، اما اگه با عشق باشه خیلی بهتر و موفق تره
  11. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دل پیش تو و دیده به جای دگرستم تا خصم نداند که تو را می​نگرستم روزی به درآیم من از این پرده ناموس هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم
  12. gh_engineer

    علت ازدواج چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    یه بزرگی گفته: تنها علاج عشق ازدواج است
  13. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    شرطست جفا کشیدن از یار خمرست و خمار و گلبن و خار من معتقدم که هر چه گویی شیرین بود از لب شکربار
  14. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    در پای تو افتادن شایسته دمی باشد ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
  15. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
  16. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    رفتی و نمی​شوی فراموش می​آیی و می​روم من از هوش
  17. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر کز دست می​رود سرم ای دوست دست گیر
  18. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد ابری که در بیابان بر تشنه​ای ببارد
  19. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    در چمن سرو ستادست و صنوبر خاموش که اگر قامت زیبا ننمایی بچمند
  20. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند
بالا