نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی بنده وار آمدم به زنهارت که ندارم سلاح پیکارت متفق می​شوم که دل ندهم معتقد می​شوم دگربارت
  2. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی ماه رویا روی خوب از من متاب بی خطا کشتن چه می​بینی صواب
  3. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دوست می​دارم من این نالیدن دلسوز را تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
  4. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    به دوشم کوله باری از جدایی است مرا با کوی هجران آشنایی است بگوش من هنوز از دور و نزدیک صدای گفتگو های جدایی است
  5. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    تو از دشت وفا یاد مرا گیر سراغ داغ فریاد مرا گیر قدم نه در کویر دیدگانم ازین نامردمان داد مرا گیر
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی تو همچنان دل شهری به غمزه​ای ببری که بندگان بنی سعد خوان یغما را
  7. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مردن اندر کوی عشق از زندگانی خوشترست تا نمیری دست مهرش کوته از دامن مکن
  8. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
  9. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می​برد ترک از خراسان آمدست از پارس یغما می​برد
  10. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست چنان که معجزموسی طلسم جادو را
  11. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب هزار مومن مخلص درافکنی به عقاب
  12. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر کز دست می​رود سرم ای دوست دست گیر
  13. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد
  14. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    سعدی سعدی اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
  15. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بود بار غمت بر دل بی​هوش مرا سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
  16. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    عمر نبود آن چه غافل از تو نشستم باقی عمر ایستاده​ام به غرامت سعدی
  17. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    هوشنگ ابتهاج هوشنگ ابتهاج سپيده سر زد و مرغ سحر خواند سپهر تيره دامان زرافشاند شبي گفتي به آغوش تو آيم چه شبها رفت و آغوشم تهي ماند
  18. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    :heart:در طرف بوستان، دهن خشك تازه كن گاهي ز آب سرد و گه از ميوه تري:heart:
  19. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی سر مست بدم چو کردم اين اوباشی با من به زبان حال می گفت سبو من چو تو بدم تو نيز چون من باشی
  20. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    :gol:بنـگر ز صـبـا دامن گل چاک شده:gol: :gol:بلبل ز جـمال گــل طـربناک شده:gol: :gol:در سایه گل نشین که بسیار اين گل:gol: :gol:از خاک بر آمده است و در خاک شده:gol:
بالا